عید در هران با تجمل تمام سپری شد
جشن مهرگان نیز مصادف با (۲۷) ذی قعدة الحرام در هرات برپا گردید جشن مهر شعرا قصاید تهنیت خود را خواندند. سلطان بر مسعود رازی خشم گرفت که چند بیت در نصیحت وی گفته بود و به تلخی این سخن حق دیگر شاعران نیز از صله محروم شدند و مسعود رازی بهندوستان تبعید شد نصیحت وی در این دوبیت بود :
مخالفان تو موران بدند و مار شدند
برارزود زموران مار گشته دمار
مده زمان شان زین بیش و روز گارم بر
که اژدها شودار روزگار یابد مار
آوازه قدرت ترکمنان سلجوقی و عجز سلطان در مقابل سرتاسر مملکت را فرا گرفته بود. هر روز از ماوراء النهر نیز اطلاعات موحش و هولناک می رسید چنانچه خبر آمد که ترکمنان به پورتگین یاری داده اند و وی با پسر ان علی تگین چند بار جنگ نموده و نزدیک است آن ولایت را از وی باز ستانند و خندان پسر التونتانش نیز که در کمین بود و این روز را از خدا می خواست با ترکمنان راه مراوده باز کرده و حتی چندان معنویات مردم مشوب شده که پیر زنی را دیده بودند که یک دست و یک پای و یک چشمش معیوب بود با این حال تبری در دست از آمو می گذشت و می گفت شنیده ام در خراسان گنج ها را از زمین بر می آرند و می برند من نیز میروم تاحصه برمی خود را بستانم و در عین این بوالحسن عبدالجلیل که ازند های سلطان بود خواست خدمتی کند بسلطان پیشنهاد داد که چون آوان جنگ است باید هر یک از مأمورین سلطنتی موظف گردند که بقدری که سلطان معین میکنند بخزینه دولت امداد دهند این امر نیز سران و بزرگان را مضطرب ومتأثر گردانیده بود در صفر این سال رئیس دیوان رسالت ابونصر مشکان که از بزرگان بارگاه و دانشمندان عصر و خیر خواهان سلطان بود از جهان در گذشت وسلطان بمرگ وی سخت متأثر شد و بزرگترین ضایعه بود که بمرگ این بزرگوار حادث گردید بجای وی بوسهل زوزنی بحیث رئیس دیوان رسالت و ابوالفضل بیهقی معاون وی مقرر شد.