مکاتبه اسنکندر و مادرش ملکه اولمپیاس در باب آبادی شهر اسکندیه در حوزه هریرود
همه میدانیم که اسکندر درسال۳۲۹ م بعد از شکستن قوای هخامنشی های ایران و قتل داریوش سوم به حوزه هری رود نزدیک شدوباسیرخویش بطرف شرق درمقابل اولین دژ یا اولین حصار باستانی حوزه هری رود قرارگرفت. این کهن دژ تاریخی که به نام(اوتا کانا) درماخذ قدیم یونانی شهرت دارد؛ قلعه بود مستحکم و کانون مقاومت باشندگان حوزه هری رود بشمارمیرفت وبه نحوی که خود یونانیان نوشته اند؛بار اول اسکندر و جنرال های معیتی اودر پای حصار مذکور به مقاومت جدی مواجه گردیدند.
قصه های جنگ وفتح و شکست بین اهالی هری رود و اسکندر ونظامیان او موضوعی است علیحده و به شرحی که در تواریخ ذکر است؛ چون اسکندر مقاومت های شدید اهالی را دید واز برخاستن مکرر دلاوران آن ولا اندیشناک شد بفکر تاسیس شهر اسکندریه ئی افتاد که بنام (اسکندریه هریوس) یا اسکندریه وادی هریرود شهرت پیداکرد.
درماخذ دوره های اسلامی راجع به بنا و بانی شهر قدیم هرات روایات وداستانها وقصص مختلفی موجود است که به یقین انعکاس اسطوره های ازمنه قدیم پیش از اسلام را درتارو پود آن میتوان یافت.
شیخ ابونصرعبدالرحمن بن عبدالجبار قامی وبعد ازاوسیف بن محمد بن یعقوب هروی ومعین الدین زمچی اسفزاری وبالاخره سیفی هروی مورخ معروف ال کرت این داستان ها را یکی بعد دیگر درآثار و مولفات خود گرفته ونقل کرده اند وسیفی هروی بنوبه خود انعکاس آنها را بگوش ما می رساند.
چیزعجیب این است که انعکاس مشکلات بیشتروی اسکندر درکوهپایه های افغانستان ازحوزۀ هری رود تا حوزه آمو دریا و سند چه شفاهی وچه تحریری از روزگاران باستان تا قرن های ۱۰ و ۱۱ هجری (۱۶ و ۱۷ مسیحی) درمیان باشندگان این کشور متداول بود واخلال آنها معلوم می شود؛ که اسکندر راجع به این مشکلات مادرش ملکه المپیایس به یونان هم مکاتبه داشت.
ازخلال؛ یکی ازین داستان ها که به شکل تحریری هم ماخذ وبعد ماخذ بالاخره ذریعه سیفی هری به اطلاع مارسیده است مکاتبه اسکندر با مادرش درباب تاسیس شهریست در حوزه هری رود که اگر آنرا به قالب تعبیرهای واقعی تاریخی بگیریم باید بگوئیم که اسکندر قبل ازبنای اسکندریۀ درحوزۀ هری رود با مادرش مکاتبه و مشاوره کرده است.
طبق این داستان حینی که اسکندریه به حوزه هری رود رسید وخواست حصاری بناءکند؛ ازمردم محل مشوره خواست وایشان به آبادی کهن دژیا اسکندریه نظریه ندادند. اسکندردر تردد ماند؛ ویکی دوسال گذشت،مادرش جویای حال وی شد. بالاخره به ملکه اولپیاس نوشت که مردم این دیاراطاعت نمی کنند وبه بنای حصاری که درنظردارم موافقه نمی کنند. مادر اسکندرازفرزندش خواهش کرد تا ازنقاط و گذرهای مختلف آن شهرقدری خاک برایش بفرستد تا ازرایحه ولون وطعم آن تدبیری بیاندیشد. اسکندر یک انبان خاک در کیسه های مختلف نزد مادرش فرستاد. خاکهای کیسه ها مخنلف بود بعضی نرم وبعضی درشت، بعضی سفید و بعضی سیاه.
ملکه اولپیاس خاک های نقاط مختلف حوزۀ هری رود را زیرفرش های تالار دربارپهن کرد و بعد بزرگان واعیان یونان را خواست طبق انتظاراسکندرمصلحت ایشان را پیرامون بنای شهری حصاری درحوزه هریرود خواستارشد. بزرگان یونان بعد از تامل وتفکررائی مخالف دادند وعرض داشتند که حوزه هری رود درآستانه هجوم بادیه نشینان واقع است وبنای دژ درآن حدود ازمصلحت بعید است.
چون اعیان رفتند خاک های مذکوررا اززیرفرش ها جمع کردند روز دیگر باز درمجلس بزرگان یونان را باردادند و باز ملکه راجع به پرسش وانتظاراسکندرسئوال خود را تکرارکرد. این دفعه خلاف روزگذشته حضاربه اتفاق وبیک صدا رائی موافق دادند و بنای دژی را درحوزۀ هری رود موافق مفاد و مصلحت خواندند.
ملکه اولمپیاس فوری فهمید که درخاک هری رود تاثیری هست وبه فرزندش اسکندرنوشت که درخاک آن دیار که توهستی تاثیرعجیب که باشندگان آنرا منقلب الرای وبی اتفاق ساخته. ازیشان مشوره نخواهد و فوری دربنای حصاری که درنظردارد اقدام کند. سپس اسکندربه تاسیس حصاری که می خواست شروع بکارکرد وقراری که می دانیم اولین دژمستحکم یونانی را درخاک های افغانستان درحوزۀ هری رود بنا نهاد که درماخذ یونانی به نام (اسکندریه هریوس) یا (اسکندریه هریون) شهرت دارد وآنرا میتوان اسکندریه حوزۀ هری رود خواند.
این دژ مستحکم کانون وموقف دسته ئی ازسپاهیان یونانی شد و مدتی مشاورنظامی اسکندر(اناکزیپوس) درآنجا تقررداشت؛ تا روزی که اسکندر ازحوزۀ هری رود بطرف فراه رود دورشد؛ دراثرعکس العمل ملیون هرات بقتل رسید وثابت شد که طبق استقرار بیگانگان دردیارخود راضی نبودند وبا متهاجم به تکرارمی جنگیدند.
این داستان قراری که گفتم؛ علاوه برمتون ماخذ درخاطره های اهالی افغانستان هم ثبت هست وزبان به زبان آنرا نقل می کند؛ چنانچه درحدود ۱۹-۱۸ سال قبل حینی که آنرا بار اول شنیدم درام تاریخی (مردان پاروپامیزاد) را روی اساس آن نوشتم.
این داستان علاوه براینکه انعکاس مقاومت ملی را علیه اسکندر و اشکالی راکه سرعسکرجوان مقدونی درکوهپایه های این سرزمین دیده بود؛ به گوش می رساند مخالفی راکه اهالی قدیم حوزۀ هری رود نسبت به بنای حصاری دردیارخود بعمل می آوردند واسکندر را مانع می شدند هم حالی می سازد وازجانب دیگراز لحاظ تاریخ مدلل می سازد که اسکندرمقدونی کهن دژی درحوزۀ هری رود بنا کرد.
۱۶/۱۱/۳