السابع عشر قباد
چون برادرش بلاش بتخت نشست، قباد با پنج تن از ابناء ملوک عجم ، روی بترکستان نهاد، چون بحد نشاپور رسید، بخانۀ دهقان فرود آمد، دهقان دختری داشت در غایت جمال ، و آن دهقان از نسل ملوک ما تقدم بود بحوادث روز گار گریخته و واقعه زده آنجا افتاده بود، و ساکن شده . چون چشم قباد بر ان دختر افتاد بر وی عاشق شد و یطریق که ممکن گشت او را در عقد خود آورد و سه روز آنجا مقام کرد، بعد از سه روز انگشترین لعل گران قیمت ، از بند زر بفت از ارباز کرد و بدان دختر داد ، او را همچنان در نکاح خود بگذاشت ، و بطرف ترکستان رفت . آن دختر از قباد بار گرفت، و بر سر نه ماه پسری آمد، نوشروان نام کرد، قباد بعد از چهار سال از ترکستان باز آمد و لشکر گران آورد چون بدان موضع رسید، نوشیروان و مادرش بودند، پسر را پیش او بردند . درین وقت بلاش در گذشته بود، خلق عجم رسولان بنزدیک قباد فرستادند ، او را طلب کردند برفت و به ملک نشست، و او مرد بسلامت بود و از خون ریختن پرهیز کردی فساد در میان خلق بسیار شد، و از یشان شخصی بیرون آمد، نام او مزدک ( ۱ ) دعوی پیغامبری کرد، و تمام دین زرتشت را گفت بر قرار است مگر دو چیز:
یکی زنان و یکی مال . این دو چیز میان خلق مشترکست.
جمله مفسدان و سفهای جوانان بر وی جمع شدند، و کار نسب ( ۲ ) خلق در هم شد. قباد سست مزاج بود، بمزدک ایمان آورد، ده سال ازین فساد برآمد، خلق جمع شدند، قباد را یافتند و حبس کردند، و جاماسپ بحیله خواهر خلاص یافت و بعد از پنچ سال لشکر آورد بی جنگ ملک بگرفت، و چهل سال ملک راند و در عهد خویش نوشیروان را ولی عهد کرد، و عرب با و مخالف شدند، و از یمن تبع بیآمد، برادر زاده را بجنگ او بفرستاد، قباد به هزیمت شد، تا وی آنجا کشته شد. مدت ملک او چهل و دو سال بود و در عهد او ولادت عبدالمطلب بود جد پیغامبر علیه السلام، او را از قبایل عرب بمکه آوردند.
______________________________________________________________________
(۱)در اصل مژدک هم خوانده میشود . ( ۲ ) در اصل کار و کسب هم خوانده میشود ، پ : نسب