محمود طرزی ، شاعر و روز نامه نگار
محمود طرزی در اول ربیع الثانی سال ۱۲۸۲ هـ ق مطابق ۲۳ اگست ۱۸۶۵ مسیحی و سنبله ١٢٤٤ هـ ش در شهر غزنین تولد یافت.
نخستین معلم محمود پدرش سردار غلام محمد طرزی (متولد ۱۲۴۵ هـ ق ۱۸۳۰م) از شعرای نامدار زمان و خوش نویس و نقاش توانایی بود . نخستین سالهای زندگی محمود در پیکار با رویداد های تلخ سپری شد. در دوره دوم امارت امیر شیر علی (۱۸۶۹ تا ۱۸۷۹م) که محمود ١٤ ساله بود پدرش به زندان افتاد و پس از آنکه در همان سال رها گردید یازده سال را در زاویه عزات تحت نظارت دولت سپری کرده در این مدت که سردار غلام محمد طرزی با دل آزرده از در بار بیشتر اوقاتش را در محافل بیدل خوانی که در منزل شان بر پا میشد و در صحبت دوستان شاعر و به خوشنویسی و نقاشی می گذشتاند محمود با آنکه معلمی چون آخند زاده ملا محمد اكرم هوتک داشت بیشتر زیر تربیت پدر میبود. تا سالهای سقوط امیر شیر علی (۱۸۷۹م) محمود مبادی زبان عرب را فرا گرفت و مثنوی مولوی را با شرح تمام کرد خود طرزی آموخته های خود رادران روز گار در سالهای نگارندگی سراج الاخبار چنین خلاصه میکند و در آن زمان به آن درجه سواد و ادب آموخته بودم که کلیات پدر را می خواندم. در پایان دومین نبرد مردم افغانستان با اشغالگران انگلیس گاهیکه امیر عبدالرحمان را برار یکه امارت کابل نشاندند برای زمان کوتاهی در زمان سرد از غلام محمد طرزی طرف مهربانی امیر قرار گرفت مگر بزودی در آغاز زمستان سال ۱۸۸۱ یعنی بعد از پیروزی امیر بر پسر کاکايش سردار محمد ايوب سردار اغلام محمد طرزی را به اتهام مكاتبه با طرفداران سردار محمدا يوب در کندهار زندانی کردند و در جنوری سال ۱۸۸۲ به واگذاری وطن وادار گردید و به نام مرد آشوب طلب به مقامات اداری هند برتانوی سپرده شد. سردار غلام محمد طرزی ۱۸۸۲ تا ۱۸۸۵ سه و نیم سال در کراچی بسر برد و جیره خواری از دولت بریتانیه آنقدر اهانت بار بود که از آنجا به امپراتوری عثمانی رفت و در بغداد جا گزید. در سه سال زندگی در کراچی (از ۱۷ تا ۲۰ سالگی) محمود با چگونگی استعمار بر تا نوی بهتر آشنا شد و با اشتراك در مجالس پدرش با شخصیت های آزادی خواه و آگاه هند روحیه ، ضد استعماری در وی نیروی بیشتر یافت و در آن مدت کوتاه زبان اردو را نیز یاد گرفت . در بغداد محمود زبان ترکی را فرا گرفت و گاهیکه خانواده اش به شام رفت به آموزش زبان عربی نیز پرداخت. آغاز اقامت در شام به معنای گشایش باب نوی در زندگی محمود طرزیست در این دوره وی بصورت جدی تر و دقیق تر به تحصیل دانش های ادبی و زبان و ادب عربی می پرد از دو مقاله و سفر نامه مینویسد و شعر می سراید. خانواده سردار غلام محمد طرزی در خانه یی که از جانب دولت عثمانی بر ایشان بخشیده شده بود زندگی میکردند و ماهانه آنقدر معاش میبردند که با آن زندگی مرفه داشتند و گاه گاه با ارسال پارچه شعری و یا اهدای کتابی به سلطان تحفه ها و هدایای شاهانه نیز در یافت میکردند.
محمود در سال ٣٠٦ ( مطابق ۱۸۸۸ م ) کتاب " اخلاق حمیده" را که غلام محمد طرزی نوشته بود به دستور او به سلطان عبدالحميد بر دو گزارش این سفر را به نام "سیاحت نامه در سعاده" در همان سال نوشت
درین سفر محمود طرزی در استانبول به صحبت سید جمال الدین افغانی رسید که خود در آن باره مینویسد: "علامه يک معدن عرفان بود این هفت ماهه مصاحبت بقدر هفتاد ساله سیاحت در بر دارد."
امیر عبدالرحمان در اواخر عمر بر خانوادۀ غلام محمد طرزی مهربان شد و آنها را اجازه بازگشت به وطن داد و سالانه بیست هزار روپیه کابلی معاش برای شان مقرر کرد که این مبلغ به دمشق فرستاده میشد.
پدر محمود طرزی در سال ۱۹۰۰ وفات یافت، گاهیکه محمود ۳۵ ساله بود. در سال ۱۹۰۱ که امیر عبدالرحمان وفات یافت و پسرش حبیب الله در ۲۹ سالگی به پادشاهی رسید محمود طرزي يک سال بعد از آن وارد وطن شد و ۹ ماه اقامت گزید و از جانب امیر جوان فرمان گرفت تا با مقامات عثمانی در بارۀ ارسال کارشناسان ترکی به افغانستان صحبت کند مگر این ماموریت محمود به پیروزی نینجامید و او با خانواده اش در سال ۱۹۰۵ به افغانستان بازگشت. در سال ۱۹۰۹ امیر حبیب الله خیریه دختر محمود طرزی را با شهزاده عنايت الله معين السلطنه نامزد کرد و ٤ سال بعد از آن دختر دیگرش ثریا (١٤ ساله) با عین الدوله شهزاده امان الله (۲۱) ساله ازدواج نمود و بدانصورت خانواده محمود طرزی با خانواده سلطنتی پیوند نزدیک يافت . در این وقت محمود طرزی تعلیمات نامه ها و نظامنامه ها را از ترکی به دری ترجمه میکرد به ترجمۀ کتاب جنگ روس و ژاپان برای امیر مصروف بود و بحيث عضو دارالترجمه ترکی کار میکرد و شعر می گفت و رساله مینوشت.
در سال ۱۲۹۰ ش ( ۱۹۱۱ م ) محمود طرزی اجازه نشر سراج الاخبار افغانيه را از امیر حبیب الله حاصل کرد. خود محمود طرزی درین خصوص پسانها چنین نوشت: "در ماه رمضان سنه ۱۳۲۹ استدعا نامۀ طلب امتیاز نشر نمودن يک جريدۀ غير رسمی ملی وطنی از طرف شرکت اداره به عتبه عرفانی مرتبه اعلیحضرت پادشاه معارف پرور معظم عرض و تقدیم گردیده امتیاز آن به این عبد احقر با خاک برابر محمود طرزی عطا فرموده شد. در ۱۵ شوال سنۀ مذکور شمارۀ اول آن در زیر مدیری این عبد عاجز و نگرانی جناب على احمدا يشيک آقاسی حضور اعليحضرت همایونی در معرض انتشار بر آمد . از آغاز نشر اخبار محمود طرزی دو مشکل را پیش بینی میکرد: یکی اینکه سراج الاخبارخواه مخواه با انتقاد روش امیر مخالفت و خشم او را برخواهد انگیخت .دیگر اینکه مبارزۀ اخبار بسود استقلال افغانستان مقامات هند برتانوی را بر آشفته خواهد ساخت. محمود طرزی با آمادگی در برابر این د و مشکل بکار پرداخت و دیری نگذشت که هر دو مشکل رونما شد . هم در سراج الاخبار و هم در دیگر آثار محمود از روش امیر انتقاد شد ؛ مثلاً امیر هر سال به شکار بودنه میرفت و محمود طرزی این شعر را که به پاسخ قاآنی سروده بود در سال ۱۳۳۱ (خزان ۱۹۱۳) در مجموعه پراگنده چاپ کرد که دران خوشگذرانی و بی پروایی امیر به سر نوشت کشور و مردم نکوهش شده است
بیا ببین که در جهان چگونه گشته کارها
جهان جهان ریل شد زمان زمان تارها
چه بهرها که بر شده چه خشکه ها بحارها
چه کوه ها شکاف شد گذشت از آن قطارها
جهان جهان علم و فن زمان زمان کارها
بس است صید بودنه میان کشت زارها
مكن تو عمر خویش را عبث به لهو لعب صرف
که وقت همچو شمس شد گذار عمر همچو برف
مذاب میکند ترا ، تو خوش به مدح خود به حرف
شمال ما و شرق ماز دشمنان چو بحر ژرف
كه موج آب چرک شان گذشته از کنارظرف
همان بر بختن بود چو سیل کوهسار ها
ندا نما که همتت جوان بد از چه پیر شد
نبودی غافل از جهان جهان ترا اسیر شد
گمان برم قرین بد به حیله دستگیر شد
که غافل از جهان شدی دلت از ملک سیر شد
مشو تو غافل از خودت که دشمنان دلیر شد
مرو به قول بدمنش که ذلتست بارها
درین زمانه هر طرف به فن سراغ دارد
ز بهر راغ ملک خود هوای باغ دارد
پی ترقی خودش به کف چراغ دارد
برای ضبط ملک ها چه در دماغ دارد
خورند روم و فرس را بما بلاغ دارد
تو وقت را عبث مکن به میله و شکارها
چرا که وقت نقد شد ز وقت استفاد کن
چرا که نیست فرصتی بکار ملک چاره کن
چرا که دشمنان دین احاطه کرده پاره کن
چرا که مسلمین بتو امید کرده چاره کن
چرا که حاجت وطن بکار شد نظاره کن
که ملت عاجز آمده زرنج انتظا رها
حیات را چه میکنم وطن حیات من تویی
برای هر سادتم وطن برات من تویی
اگر تو رفتی از کفم وطن ممات من تویی
برای دین و هم شرف وطن حیات من تویی
وطن تو كعبۀ منى وطن صلوة من تويى
محبتت به جان من چو پودها به تا رها
کابل ۲۰ ذیقعده سنه ۱۳۳۱
و همچنان حمله های سراج الاخبار براستعمار بر تا زوی به سودا ستقلال افغانستان نیز به نوبۀ خود امیر را ناراحت و ناراض می ساخت. مثلا تردید امیر در امر تقاضای استقلال کامل افغانستان از حکومت برتانیا محمود طرزی راوا داشت تا در شماره دهم ١٦ ماه جدی ١٢٩٤ سر مقالۀ ( حي على الفلاح ) را بنویسد که در اثر مداخله حکومت قبل از توزیع ورق اول جریده کنده شد. در مقاله مذکور در جا بی محمود طزری مینویسد :
حي على الفلاح ! ... دنيا به يک حال نمیماند . بشريت بر مدارج مختلف سیر و دور میکند . طفل میباشد شیر میخورد، جوان میشود، شیر گیر میشود، به کمال ميرسد و خود را کامل میکند .
ملت نجيبـ (نجيب) افغان بینایی دارایی و آگاهی حاصل کرده به خیر و شر به نفع و ضرر خود پی برده شرف آزادی قومی، حقوق استقلال ملی خود
را به شناخته تا به حال هر چه که بود، بود، هر چه که شد شد الكن بعد از این افغان آن افغان نیست که از حقوق خود چشم پوشی بتواند.
در سراج الاخبار مطالب متنوع چاپ میشد، مانند اخبار داخلی ، اخبار خارجی ، مقاله های علمی ، اشعار ، ترجمه ها و مطالب ادبی از منابع ترکی و فرانسوی، تبصره های سیاسی، نظامنامه ها و اشتها رات و اعلانات ، سیاحت نامه ها و رومانها و مقاله هایی در باره زبان وادبیات. بعد از آنکه عبدالهادی پریشان (داوی ) و عبدالرحمان افغان (عبدالرحمان لودین ) به سمت محرر با سراج الاخبار همکار شدند با این دو جوان مشروطه خواه وعضو اخوان افغان اندیشه های جمعیت نیز در سراج الاخبار وسیع تر راه یافت و پیکار با استبداد و خود سری داخلی و استعمار خارجی جدی تر و گرم تر شد و کینه دربار نیز با جریده و گردانندگان آن فزونی گرفت. اشعار انتقادی و آزادیخواهانه پریشان لحن جریده را تندتر ساخته بود. چنانچه پریشان باری غزلی را که از یک شاعر ناشناخته در حبل المتین چاپ شده بود تخمیس کرد و آن مخمس در راج الاخبار به چاپ رسید که متن آن چنین است:
بد نبود
در وطن گر معرفت بسیار میشد بد نبود
چاره این ملت بیمار می شد بد نبود
این شب غفلت که تار و مار می شد بد نبود
چشم پر خوابت اگر بیدار میشد بد نبود
کله مستت اگر هوشیار می شد بد نبود
روز و شب چون لنگ و شل در آشیان بنشسته ای
یا دماغ فکر را بیهوده بیجا خسته ای
دور از احباب رفته با هدو پیوسته ای
بر امید کارهای دیگران دل بسته ای
گر تر اهمت ممد کار می شد بد نبود
مانده در دشتیم جمله شل و لنگ و کل و کور
کیسه بی قوت است تن بی قوت و دل ناصبور
رهزنان نزديک، ره تاريک رهرو بی شعور
راه دور و پای عور و خارها اندر عبور
گر که پاک این راه ها از خار میشد بد نبود
وقت تنگ و فکر لنگ و عرصه جولان فراخ
نخل امید است در دل ریشه ریشه شاخ شاخ
جز خدا امیدگاهی نیست یارب آخ آخ
مانده تا منزل بسی فرسنگ های سنگلاخ
ای خد اگر راه ما هموار میشد بد نبود
غیر ما دشت و در و دیوار دارد برگ و بار
تا یکی بر حال ما خندد گل و باغ و بهار
باری بر ما هم بیارای ابر رحمت بار بار
بار ما اندر گل افتادست دل ها زیر بار
بار الها بارما گر بار میشد به نبود
این غزل در صفحه حبل المتين مكتوب بود
گرچه نام شاعرش از چشم ها محجوب بود
این خطاب او به خود بسیار تر مرغوب بود
چند گویی شاعرا این کار میشد خوب بود
چند گویی ماهرا این کار میشد بد نبود
پند گفتن بار فیقان است گرچه کار نغز
انتباه مسلمان است اگرچه از اطوار نغز
هست ایفاظ برادر گرچه خوش کردار نغز
از سخن خاموش شو کاین جمله گی گفتار نغز
گر گرا یا جانب کردار می شد بد نبود
وقتیکه جریده را نزد امیر بردند و اشارۀ شعر را به وضع امیر برایش توضیح کردند سخت بر آشفت و در حاشیه اخبار نوشت : " پریشان کیست معلوم شود" انتقام این شعر را دربار در سال ۱۲۹۷ گرفت . در ۱۲ سرطان آن سال که عبدالرحمان لودین را به جرم قصد ترور امیر بزندان انداختند عبدالهادی پریشان را نیز بی گناه بندی کردند تمام تلاشهای محمودطرزی در رهایی آنان بی ثمر ماند تا آنکه با پادشاه شدن امان الله تمام اعضای اخوان افغان و در جمله آن دو جوان نیز آزاد شدند در سال ۱۲۹۷ سراج الاخبار بنا بر مشکلات مالی و فشار حکومت از نشر باز ماندو محمود طرزی به گوشه خانه نشست .
به قدرت رسیدن امان الله در سال ۱۹۱۹ در ۲۷ سالگی فصل تازه یی در زندگی محمود طرزی و تمام وطن پرستان اخوان افغان شمرده میشود. محمود طرزی ۵۴ ساله به همکاری با وزارت خارجه دعوت شدو بزودی وزیر خارجه مقرر گردید .
انتشار جریده رسمی به عبدالهادی پریشان سپرده شد که وی نام جریده را امان افغان گذاشت و مدتی نگارندگی آنرا به عهده داشت وعبدالرحمان لودین نیز سر منشی شاه مقرر گردید .
محمود طرزی در مذاکرات صلح هیئت افغانی و مقامات برتانوی (۱۲) اپریل (۱۹۲۰) رئیس هئیت بود و زمانیکه بعد از جنوری ۱۹۲۱ تا ۲۲ نوامبر ۱۹۲۱ مرحله اولین مذاکرات و کابل صورت گرفت محمود طرزی از آن نظارت میکرد. در سال ۱۹۲۲ به حيث وزير مختار
افغانستان عازم پاریس گردید در ١٩٢٤ باز به افغانستان برگشت و کار وزارت خارجه را نجام میداد. بنابر اختلاف نظرهاییکه بین محمود طرزی و امیر امان الله بوجود آمد وی سرانجام در جون ۱۹۲۵ ( تابستان ١٣۰٤) در ۶۰ سالگی از کار دولتی کناره گرفت. کناره گیری محمود طرزی نا آرامی سخت روانی و بیماری های جسمی را همراه داشت که بنابر آن مجبور شد در سال ۱۳۰۵ (جنوری ۱۹۲۷) برای معالجه عازم اروپا شود در دهم دسمبر ۱۹۲۷ که امیرامان الله به قصد سفر اروپا میرفت خانواده محمودطرزی با امیر پیوست و تا مصر با وی بود. مگر در جنوری ۱۹۲۸ در ایتالیا از امیر امان الله جدا شد و در سویس به آسایش و دارو درمان پرداخت . در ماه جولای همان سال به وطن برگشت اما دیگر به کار اداری دست نزد تا آنکه شورش از ننگرهار برخاست و در تقاضا نامه هفت فقره بی شورشیان به دولت فقرۀ هفتم اخراج محمود طرزی را از افغانستان میخواست. همان بود که در ماه مارچ ۱۹۲۹ افغانستان را برای همیش ترک گفت و در استانبول سکونت اختیار کرد. محمود طرزی تا ۲۲ نوامبر سال ۱۹۳۳ زنده بود و با معاش که معادل معاش و کیل شورا از دولت ترکیه میگرفت. زندگی مرفهی داشت و در ۶۸ سالگی در اثر سرطان جگر وفات یافت و قرار وصیتش در جوار مزار ابوایوب انصاری د فنش کردند.
این نکته مسلم است که محمود طرزی هیچگاه خویشتن را شاعر ننامیده است . اما در سالهای نگارنده گی سراج الاخبار افغانيه سرایش شعر بخش بزرگ فعالیت ادبی او را تشکیل میداده است. بیشتر اشعار محمود طرزی در مجموعه های "پراگنده" و "ادب در فن" فراهم آورده شده است . غزل بگذشت و رفت او گویا مرام نامه ادبیات روشنگری بود که چرخشی در روند شاعری آن زمان آورد.
زیاده بران محمود طرزی شعرای جوان آن زمان را به سوی پذیرش رسالت سخن و ادبیات میکشانید و ایشانرا تشویق میکرد تا با خامه ها برضد مفاسد اجتماعی و عقب افتادگی و جهل و بیسوادی به پیکار برخیزند. چنانکه تلاش او در راهنمایی مستغنی در ذیل عنوان (عبدالعلى) ذکر خواهد گردید. و عبدالهادي داوی در حل اکثر مسایل ادبی به او مراجعه مینمود و از او مشوره میخواست.
فعالیت ادبی محمود طرزی اساساً با نگارش داستانهای کوتاه و مقاله های ادبی و سرایش شعر در دمشق و سوریه آغاز مییابد بخشی از آثار آن روزگار در مجموعۀ (دبستان المعارف) فراهم آمده بود که در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی تدوین یافت این مجموعه شامل مقاله های ادبی و اجتماعی سیاحت نامه ها و حکایه ها بود. سپس به امر شهزاده عنایت الله کتاب مذکور را مؤلف به چند بخش جدا کرده است که (روضه حکم) یکی از آن بخشهاست. اثر دیگر محمود طرزی (پراگنده) مجموعه نظم و نثر اوست که در سال۱۳۳۳ در مطبعه عنایت به چاپ رسیده است. از مجموعه های شعری او "محمود نامه" یا "ادب در فن" که در سال ۱۳۳۱ در کابل چاپ شد قابل یاد کرد است. "سیاحت نامه سه قطعه روی زمین در بیست و نه روز از آثار معتبر منثور محمود طرزی است. از ترجمه های اوسه کتاب ژول ورن فرانسوی چون : جزیرۀ پنهان ، سیاحت در زیر بحر و سیاحت در جو هوا و کتاب سیاحت در دو را دور زمین در هشتاد روزر امیتوان نام برد. گذشته از آن تعداد مقاله های محمود طرزی را در حدود پنجصد مقاله دانسته اند.