32

کیخسرو بن سیاوش بن کیکاوس

از کتاب: تاریخ گردیزی (زین الخبار) ، فصل کیانیان ، بخش طبقه دوم
25 January 1968

او از دختر افراسیاب بود، سیاوش شد، فرنگیس دختر افراسیاب حامله

---------------------------------------- 

۱-در هر دو نسخه نقطه ندارد و آنرا پسندیدهم توان خواند از روی سوق کلام تصحیح شد.

۲-وی فرنگیسش فردوسی راست فرنگیس بهتر زخوبان اوی نه بینی به گیتی  چنین رویی و موی (۱ر۴۷۳ شاهنامه ) این نام در پهلوی ویسیان فربه است (دینکرت ۸ فصل ۱۳ و بندهشن ۳۱ فقره ۲۵)

۳- هر دو نسخه کرمیوز بحربس کرد در شاهنامه (۱ر۳۹۵) و دیگر کتب تاریخ این فتنه انگیزی میان 

۴-تضریب: برغلانیدن و سخن چینی کردن (متهی الارب ).

 ۵--اصل:نشورید : ب: بشورید

بود به کیخسرو(۱۲) و کیخسرو بزاد اورا به پیران ویسه ۱ سپرد چون بزرگتر شد ۲ افراسیاب خواست که کیخسرو را بکشد ، اورا پیش خواند خدای عزوجل او کیخسرو هوش و خرد بدان ساخت بستد تا سخن بیهوشانه همبگفت . افراسیاب گفت ازین هیچ کار نیاید، اورا بگذشات و نکشت و چون خبر به کیکاوس رسید که اورا پسر است بترکستان مرگیوبن گودرز را بفرستاد به طلب او، تا حیلتتها کرد، و اورا از ترکستان بیاورد.

و چون به کیکاوس رسید تاج بر سر کیخسرو نهاد و اورا به پادشاهی بنشاند و کیخسرو ابتدا ۲ بحق گذاردن گیو کرد و اورا نیکو داشت و گیو شهر یاورد بنا کرد و طوس نودر، شهر طوس به ایام او بنا کرد. و رستم  بن دستان پیش کیخسرو بایستاد و از ایران سپاه کشید و بترکستان رفت و کین پدر خویش از افراسیاب خواست و همه ترکان بیاهخت۴ و کرسیوز را بکشت، و افراسیاب را به آذربایجان اندر یافت و بکشت، و همه کار زار ها رستم کرد و کیخسرو مررستم را بدان خدمت که کرده بود از خدمت معاف 

-------------------------------------------------  

۱-ب: پیر بن ویسه؟ بقول فردوسی : ویسه سپه  سالار توران و پسرش پیران هم در عهد افراسیاب این منصب داشت  و درشاهنامه نامهای پهلوانان دیگر دیگرهم از خاندان ویسه مذکور است در اوستا مؤسس این دودمان ویسکه و خود خاندان  نام دارد (آبان پشت ۵۴و۵۴) که در پهلوی ویسک بایای مجهول است (حماسه سرائی ۵۸۴)

۲-ب: شد ندارد.

۴-هر دو نسخه: یابتدا

۴-در اصل روشن نیست . ب: همه

۵-این کلمه در هر دو نسخته مغشوش است (بیاهخت ) خوانده می شود و آهختن به معنی کشیدن و خلع جامه و غیره باشد ، فردوسی گوید:

از آهختن تیغ ها از غلاف که قاف را در دل افتاد کاف اگر قرائت متن صحیح باشد، باید آهختن با جاندارهم استعمال شده بتواند؟

کرد، و سیستان و کابل و هند و سند و زابلستان بدو داد و مراکی لهراسپ را ولی عهد خویش کرد،که از دودۀ او بود ، فیروز خره۲ بشام او بنا کرد، و این شهر را افراسیاب ابتدا کرد و کیخسرو برآورد و اسکندر تمام کرد.

و چون این کارها همه راست کرد و دل از شغل افراسیاب فارغ شد، و صیت ها بکرد مرکیلهراسپ را پس روزی (۱۳) بر نشست و سوی صحرا شد ۳ و همه بزرگان ایران با وی برفتند و سرا پرده بزدند و تخت زرین  بنهادند و کیخسرو بنشست و همه بزرگان ایران با وی برفتند و سراپرده بزدند و تخت زرین بنهادند و کیخسرو بنشست و همه بزرگان ایران پیش او بنشستند.

وی اندرز کرد: همی پیش خدای شوم ، که هفت شبانه روز پیش ایزد تعالی ایستاده بودم و حاجت بخواستم تا مرا پیش خویش برد، پیش از  آن که دیو مرا از راه راست ببرد. مردمان ایران گفتند: ما بدین رضا ندهیم  و ما بی تو زندگانی نخواهیم . پس او کیلهراسپ را ولیعهد کرد و رستم را منشور ولایت سیستان و غیره داد، که  هیچکس  از وی و فرزندان او نتواننند ۶ ستد و سپاهان و کلید گنجها ۷ طوس را داد و اورا  وصی کرد تا حق درویشان و ضعیفان و یتمیان بدهد، و برین جمله اورا منشور نوشت و سپهسالاران ایران و چند شهر از خراسان و درفش کاویان بطوس نودر ۸ داد و اسپ رمه هم طوس را داد و جامه های تن خویش برستم داد (و باغههای برستم داد ، و زین افزار ها به گیو گودر زداد)۹ وسراپردها و کوشکها ۱۰ بیژن را داد و انگشتری و مهر خویش نیز به بیژن داد ۱ و هر کس را اندرزاشانرن باز گردانید و خود برفت اندر بیابان نا پدید شد.

-------------------------------------------------------- 

۱-هر دونسخه :مهر                  ۲-ب:فیروز لباس 

۳-ب: شدند.                  ۴-ب: مرهمی؟

۵-ب: که ندارد.                 ۶- ب: نتواند

۷-هردو نسخته: گنجهای           ۸- هر دو نسخه نورو؟

۹- جمل بین قوسین در (ب) نیست 

۱۰.کوشک: بسکون شین و کاف به معنی قصر است و در قندهار اکنون همچنین تلفظ کنند.

۱۱-هردو نسخه : بیزن.