در بیان نزول اجلال شاه شجاع الملک در شکارپور
در بیان نزول اجلال شاه شجاع الملک در شکارپور وبجلدی تشریف بردن شاه پیش میر صاحبان سندهـ، و عهد و پیمان کردن با امیران سندهـ و باز تشرف اوردن در شکارپور
توسن قلم مشکین رقمف در قطع منازل این مدعاف چنین تیز و رو بیان میگردد که : هر گاه سر کار همایون از درۀ خیبر (۱) برامده، رخ نهاد دیرۀ غازیخان گردیده، چون نزدیک دیرۀ مذکور رسیده، عالیجاه محمد زمان خان (۲) که ناظم دیره بود، دریافت خبر هزیمت اولیای دولت، جمع آوری لشکر نموده، مستعد مقابله و محاربه گردید.
از انجا که اولیای دولت، نظر بر صورت حال آوارگی خود، اقامت مقابله نگرفتهف رخ تاب شده، روانۀ شکاپور، و برهبری [سید] میان ولی شاه سکنل شکارپور، از راه روجهان وکشمو (۳) بطی منازل وارد شکارپور [شدند].
--------------------------------------------------------------------------------
(۱)ک: خیبر پور [؟] ج الف : مانند متن.
(۲)رک : تعلیق نمبر ۴
(۳) روجهان= علاقه تصیر آباد متصل جیکب آباد که مسن قوم
(بقیه بر پاروقی صفحه ۱۰۸)
بعضی معاندین که فلک وار دغدغه داشتند، از پر تو مقدم آفتاب سر کار اشرف (۱) خفاش وار، در آشیانۀ هراس پنهان شدند، و بروز مجال پرواز [وتردد] نداشتند.
سرکار اشرف بعد نزول اجلال شکارپور، در عرصۀ چند روز، از هست و نیست مالیات [شکارپور] و تمامی امورات واقف گردیده، دانست که ازین مالیات سایر شکارپور، حفظ اخراجات خوانچۀ سرکار اشرف هم نخواهد شد، و انتظام امورات دولت سلطنت بدون خزاین متعذر، و هم توقف سرکار معلی در شکارپور، بجز سازگاری و موافقت میر صاحبان سندهـ صورت پذیر نخواهد شد.
اولا: بشرط و رود شکارپور، دستخط های مبارک، مشعر بر نزول اجلال خود و مراسم صداقت و اخلاص و خیر خواهی و شرم و ناموس داری، بمضمون مرغوب که راقم دستخط های مذکور این خاکسار بود نوشته، جانب میر صاحبان فرستاده، و بعد از چند روز، از روی مصلحت وقت خود اولیای دولت، به بهانۀ زیارت فیض بشارت مخدوم حضرت لعل شهباز (۲)
---------------------------------------------------------------------------------
(بقیه حاشیه ص ۱۰۷)
جمالی بلوچ است [تاریح بلوچستان ۵۳] و از سرحد سندهـ هشت میل فاصله دارد [- سند گزیتیر ۹۱۴] اما کشمور در شمال غربی جیکب آباد بفاصلۀ ۲۰ میل، و از سکهر بفاصله ۸۰ واقع است [- سند گزیتیر ۹۱۸] که بلوچستان دران ساکنند.
(۱)الف: سرکار اقدس . (۲) رک : تعلیق نمبر ۱۸.
قدس الله سره العزیز، بسواری کشتی ها، از نالۀ (۱)سند شکارپور، در عین موسم طغیانیف معۀ چند خوانین و عمله و فعله تشریف فرمای بسمت امیران سنده گردیده.
هر گاه سرکار اشرف اعلی، زیر قلعۀ بکهر (۲) عبور فرمودند. مستحفظین قلعه مذکور، تفنگها بر کشتی سرکار همایون زدند، لیکن خیر خیر کنان زروق های سرکار اشرف، چون برق بروی دریای قلعه بهکر گذشتند و رفته در مکان دوهه لنگر انداز گردیده. میر صاحبان خیر پورف چون لنگر اندازی سرکار اشرف شنیدند، عالیجاهان امیران یک میر سهراب خان و میر رستم خان و میر مبارک خان، و دیگر صاحبزادگان سرعتا از خیر پور سوار گردیده، در مکان دوهـ مشرف سلام سرکار اشرف اعلی گردیدند، و آداب عبودیت و اخلاص را بجا آورده، تحایف نفیسه از هر قسم، پیشکش نمودند، و در تعارف مهمانداری اولیای دولت دقیقه از دقایق نا مرعی نگذاشتند.
به مد نظر اینکه صدر نشینان دولت و اقبال، که جرعه از جام جهان نمای عقل و خرد نوشیده اند، شخصی [که] عزیز کردۀ ناز و نعمت خاندان عظیم الشان باشد، اورا بچشم حقارت ملاحظه نمکیند، چه جائی که پادشاه باشد، امیران
------------------------------------------------------------------------
(۱)ناله=یک شعبۀ کوچک دریا.
(۲)در ک بجای این کلمه نقطه گذاشته اند. اما بکهر مقابل سکهر بین دریای سندهـ است.
ممدوح بمد نظر (۱) بلند ناموسی خود، در بجا آوری مراسم میزبانی اولیای دولت، قصوری نکردند.
سرکار اشرف، میر صاحبان ممدوح را در خلوت خاص، شرف احضار داده، و بخلاع تقرب سر فراز ساختۀ و از گردشات روزگار غدار، بار (۲) شرم نام و ناموس، بر دوش اخلاص نیوش (۳) و همت میر صاحبان انداخته، و فقرات رنگین بند ناموسی و ننگ داری، بر صحایف خاطر امیران ممدوح نگارش داده، بخواند [ن] بسم الله مجریها و مرسها ان ربی غفور الرحیم (۴) تشریف فرمای حیدر آباد، که در عرصۀ دوازده پاس، لنگر انداز حیدر آباد گردیده.
در اانوقت امیران حیدر آیاد هر یک عالیجاه میر کرم علی خان و عالیجاه میر مراد علی خان، بتقرب نشا بر شکار تشریف برده بودند. هر گاه از نزول اجلال اولیای دولت، واقعه حیدر آباد بشنیدند ذایقه شکار (۵) در کام امیران ممدوح، ناگوار افتاده، سرعتا ترک شکار، که یار دلخواه است نموده، و توسن خیالات را در میدان تفکرات دوانده دوانده، وارد حیدر آباد شدند، و از غفلت
----------------------------------------------------------------------------------------
(۱)الف:بملاحظه بلند ناموسی. (۲)الف: بار کرم نام ناموس .
(۳)سجع بندی اخلاص نیوش با دوش خیلی بارد است . زیرا دوش شنیده نمی تواند. (۴) قران هود ۴۳ ج۱۲
(۵) در ک دوبار بجای شکار، شکاپور آمده ولی صحیح نیست زیرا خود شاه شجاع از شکارپور حرکت کرده به حیدرآباد آمده بود، اگر میران سندهـ در شکارپور بودندی، شاه شجاع برای دیدن ایشان تا به حیدر آیاد نیامدی. از روی اف، ج تصحیح شد.
کار پردازان خود، نهایت در جوش خشم شدند، که از آمدن شاه، هر گز خبری و اطلاع ندادند، اگر خدا نخواسته، کدام غنیم دیگر می بود، چه فسادها می انگیختند؟
غرض بعد این همه سخنان طوعا " وکرهاگ به تعارف و تلافی اولیای دولت پرداختند. و بموجب [امر] معلم فکر دور اندیش، کتاب طائف الحیل، پیش معلمان اولیای دولت کشاده، باب باب صداقت و خدمت گذاری و جان فشانی ها مطالعه نمودند، نحویکه همای طبع اولیای دولت فریفتۀ حطام تمق شیرین زبانی های خود نمودند.
سرکار اشرف اعلی، در صورت مشاهدۀ چنین صورت اخلاص امیران ممدوح، نهایت سرخوش بادۀ نشاط گردیده، امیران را بنوازشات شاهانه و عنایات خسروانه امیدوار ساخته، سلسله عهد و پیمان را در تحرک آورده. امیران موصوف هر چند از نظام (۱) سلسلۀ عهد و پیمان، پهلو تهی کردند، و بسیار داستان حیله وری خواندند، لیکن به پیش [قاری قرائت مدعای] اولیای دولت پیش نرفتند، و امیران را کما هو حقه قایم گرفت، تا عهد و پیمان با سر کار اشرف نکند، هر گز رفتن سرکار از حیدرآیاد نخواهد شد، و چند روز مابین سرکار اشرف، و امیران حیدرآباد، در عهد نامه مباحثه میرفت،آخر لاچار امیران موصوف متعهد عهد و پیمان گردیدند.
بموجب قسم کلام الله همین عهد نمودند: که دشمن سرکار اشرف اول دشمن ماست، و دشمن ما دشمن سرکار.
----------------------------------------------------------------------------------------
(۱)الف: انتظام.
و خیر و شر و ننگ و ناموس دولتین حکم واحد دارد، و بر خلاف آن کوشیدن (۱)، گویا پشت به کلام الله دادن، خانۀ دولت و اقبال خود را خراب و برباد کردنست(۲) و در استمداد اولیای دولت از هر قسم و رسم، حتی الامکان خود ها را مقصر نخواهیم داشت.
چون بعد این عهد و پیمانف سرکار اشرف از حیدرآباد، مراجعت فرمای خیر پور، و در وقت روانگی اولیای دولت، امیران حیدرآباد، مبلغ بیست و پنج هزار روپیه نقد و دیگر تحایف نفیسه پیشکش [سرکار اشرف نمودند] و چند ملکها چنانچه محال گوسرجی (۳) و قلعه کرن (۴) و گهری یاسین (۵) و سوم حصه محال روپاه (۶)، بجهت مدد معاش سر کار اشرف واگذار شدند. و هم مراسلات خود را در خصوص ادای مالیات مقرره دیهات متعلقۀ شکار پور جانب میر صاحبان [خیرپور]
---------------------------------------------------------------------------------
(۱)ک: کوشیدند[؟] الف: مانند متن.
(۲)الف: بر باد دادن است. (۳) ک : کویزجی، که صحیح آن قرار الف، ب، ج: گوسرجی است، و در جنوب شرق شکارپور بفاصلۀ تخمینی ۲۰ میل واقع است [- سند گزیتیر ۸۲۴].
(۴)بیرون شکارپور بفاصلۀ چهار میل بر راه گرهی یاسین واقع است.
(۵) گرهی یاسین در جنوب شکارپور بفاصله ۱۸ میل واقع و در حدود ۱۸۷۰م مالیۀ آن دو لک و بیست هزار، و نفوس آن ۷۵ هزار و مشتمل بر ۹۹ و ده، و مساحه ۴۰۲ مربع میل بود. [گزیتیر سکهر ۲۲].
(۶)روپاه=سرزمین بین شکارپور و جیکب آباد که در شمال شکارپور واقعست.
نوشتند، که ماه بماه بموجب اقساط رسانیده باشند، و بهر حال رضا جوئی [خاطر] سرکار اشرف خواهد نمود.
هر گاه امنای دولت بعد مراجعت حیدر آباد، تشریف فرمای خیر پور گردیدند(۱) میر صاحبان خیر پور در بجا آوری خدمات و مهمانداری و اعزاز و اکرام سرکار اشرف اعلی بهیچ وجه قصور نکردند، و امنای دولت بموجب دستور عهد و پیمان امیران حیدر آباد بمیر صاحبان خیر پور هم (۲) تکلیف عهد و پیمان نمود.
هر چندی اولیای دولت درین خصوص مبالغۀ بسیار نمود، لیکن فایده نشد. بلکه میر صاحب میر سهراب خان والی خیر پور، بر عدم رسائی هوش امیران حیدر آیاد، افسوس میکرد و میگفت:
--------------------------------------------------------------------------------
(۱)در ک ، ج این جمله مغشوش است از الف تصحیح شد.
(۲۹ ک : خیر پور اسم تکلیف؟
که مهام پادشاهی مشکل، و از معرکۀ امیران حیدر آیاد هر گز ایفای عهد و پیمان [پیش] نخواهد رفت. عبث خود را بد نام، و بقسم کلام الله مبتلا نمودند، تا دیده شود، که چه گلهای از نسایم گردشات روزگار غدار متبسم شوند.
اولیای دولت از عهد و پیمان میر صاحبات خیر پور مایوس، و لب به خاموشی مراجعت فرمای شکاپور [شدند].