صنوبر عاجزه
صنوبر بنت سید عبدالله خواهر مریم کنیزک است در اواخر قرن سیزده و اواایل قرت چهارده هجری قمری در کرخ هرات به سر میبرد و له عمر ۲۵ سالگی ازدواج نمود صنوبر مانند خواهر خود شاعره بود عاجزه تخلص مینمود این دو خواهر اکثرا با هم مشاعره میکردند اشعار عاجزه مثل اشعار مریم حمد و نعت است و مخمس ذیل نمونه کلام اوست
نعت
ای شه با صفای من دل شده مبتتلای تو طوطی طبع من کند شام و سحر نوای تو
عمر عزیز را دهم در هوس لقای تو محرم سر لا مکان جان و دلم فدای تو
مرغ دلم با اوج عرش \ر زند از هوای تو
وصف تو چون بیان کمد سوخته وصال تو طوسی جنت است خجل از قد با کمال تو
جز غم عاصیان دگر هیچ نه در خخیال تو نور همه جهان بود بر توی از جمال تو
تابش ما سر فلک از شرف للقای تو
یک شبی از سر صفا روح لا من زکبریا امد و بر درت نشست گفت درود و مرحبا
من ز حق اورده ام تند براق بادیا خیرو سوار شو بکن عرش عظیم متکا
لوح قلم گرفته اند سرمه ز خاک پای تو
پشت براق نازنین سوی سما سفر زدی جمله اسمان مه طیسیکو نظر زدی
روی به جانب اله پشت براق زر زدی زامن باربر زدی برد دور زدی
نه فلک و نه ادمی هیچ نه در فصای تو
رقتی ز شوق دل مگر سوی حریم کبریا مست شراب شدی نوش تو جام به صفا
محو لقای او شدی دید ی تجلی خدا از حرم خدا خدا که حبیب من در آ
امچه ترا است مدعا میدهم از برای تو
تا بشنیدی این ندا جانب او روان شدی از گذر جهانیان رفتی و شادمان شدی
بستی کمر به عشق دوست عازم لامکان شدی ای شهه جمله شهان بودی گمراهان شدی
جمله شهان این جهان گشته همه گدای تو
چون به حریم گر همدم و هم قرین شد ی بهر گناه عاصیان تایب و ایمین شدی
خواهش تو قبول شد وارث ملک دین شدی شاه حرم نشین شدی هادی عالمین شد ی
چون بخدا قرین شد جسته خدا رضای تو
عمر عزیز شد تلف نیست ز خود خبر مرا روز جزا به من بکن از سر لطف یک نظر
بنده بخانه غم زار و ضعیف و چشم تر ای مه چهارده اثر خواجه کل بحریر
نعت تو گفته مختصر عاجزه بینوای تو