32

الثامن عشر الملک الحاجی علاء الدین محمد بن ابی علی بن الحسن الشنسبی

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۱۷ ، بخش غوریان
01 January 1280

ملک علاء الدین پسر ملک شجاع الدین ابی علی بود، پسر عم هر دو سلطانان غیاث الدین و معز الدین، واز هر دو برادر بزرگتر بود و هم حاجی و هم غازی بودند ( ۳ )،و هر دو سلطان او را در مخاطبه بلفظ خداوند یاد فرمودندی، و دختر سلطان غیاث الدین که ماه ملک نام بود و بلقب جلال ( الدنیا و الدین ) و از دختر سلطان علاء الدین جهانسوز  بود، در حبالۀ او بود، و آن دختر پادشاه زادۀ بس بزرگ بود و قرآن مجید محفوظ او بود ( ۴ ) و اخبار شهادت  ( ۵ ) یاد داشت و خطش چون در شاهوار بود، و درهر سال یک کرت دو رکعت نماز گذاردی ( و ) تمام قرآن در ان دو رکعت ختم کردی ، و از دنیا همچنان بکر رفت ، بسبب آنچه پیش از وی ملک ضیاء الدین کنیزک ( ۶ ) ترک داشت ، که مادر پسر او ( بود ) مگر او را عقده بود ( ۷ ) ، برین ملکه قادر نشد، وآن ملکه در جمال و عفت و زهاد ( ت ) در همه دنیا ( خو را ) مثل نداشت و والدۀ این کاتب با او هم شیر و هم مکتب بود، و این داعی را آن ملکه در حجر عنایت و حرم عصمت خود پرورده بود.. 

______________________________________________________________________ (۱) مسط : بلاد هرات ، قماج، داور ، فارس ، کالیوان بنوار، یبفرود غزستان، طالقان، خزروان، خروم، یکنباد، کابل ، عراق ، فوشنج ، غزنین ، سجستان ، نیمروز ، میمند ، فاریاب ، سجده ، مروالرود ، سلطان شاه ( ؟ ) و هور، مرو ملک ( ؟ ) نیشاپور ولسی، ترجمه راورتی : بلاد هرات ، قماج ، داور ، فارس ، کالیون ، فیوار ، سیفرود غرجستان ، تالقان ، جزروان ، جروم ، تگین آباد ، کابل ، اغراق( عراق )  فتح بربهاء الدین طغرل هرات، غزنین ، فوشنج ، سجستان ، نیمروز ، میمند (مهند ) فاریاب ، پنجده ، مروالرود . فتوحات بر سلطان شاه ، لاهور ، مرو ملکه ( ؟ ) نیشاپور ، نسا . راجع بشرح و تصحیح برخی از ین نامها که مورد تدقیق است ، به تعلیقات آخر کتاب رجوع شود  ( ر : ۳۳ ) . ( ۲ ) مط : بن ابی الحسین بن الحسین شنسبی . ( ۳ ) مط : و هم حاجی بود و هم غازی . ( ۴ ) مط : محفوظ داشت. ( ۵ ) اصل: اخبار شهاب الدین . ( ۶ ) مط : کنیزکی ترکی . ( ۷ ) مط : عقده کرده بود بدین ملکه. 




غوریان طبقه(۱۷) (۳۷۰  )


و تا  آوان بلوغ، بخدمت بارگاه ( و حرم ) او بود، و اخوال (۱ ) این داعی و اجداد ( مادری ) همه بخدمت درگاه او، و درگاه پدر او ( ۲ ) مخصوص بودند و آثار عطوفت او در ذمه این ضعیف بسیار بود( ۳ ) جزا ها الله خیرا . شهادت ( ۴ ) و فوت او حادثه کفار ببلاد عراق بود، رحمة الله علیها ( رحمة واسعة ) و درعهد( حیات ) سلطان غیاث الدین ، از خطبه غور و خطبه بست و وجیر و گرمسیر و درمشان و روزگان ( ۵ ) و غزنین ، اقطاع الملک علاء الدین بود، و در مصافیکه سلطان علاء الدین و غیاث الدین و معز الدین ، با پتهورا رای ( ۶ ) اجمیر حرب کرد و شکسته شد، او درخدمت سلطان غازی بود و درآن سفر خدمت های پسندیده بجای آورده بود. چون سلطانان غور بخراسان رفتند و نیشاپور فتح شد، او را بملک نیشاپور نصب کردند، و مدتی درشهر نیشاپور بود ( ۷ ) و با خلق طریق عدل و احسان مسلوک داشت و چون سلطان محمد خوارزمشاه ( از خوارزم ) بدر نیشاپور آمد مدتی نیشاپور را نگاهداشت. و به آخر صلح کردند و نیشاپور بسلطان محمد خوارزمشاه تسلیم نمود ( ۸ ) و بطرف غور باز آمد . چون سلطان غیاث الدین برحمت حق پیوست، سلطان ( غازی ) معز الدین تخت فیروز کوه و ممالک غور و غرستان ( ۹ ) و زمین داور او را داد ، و خطاب او در خطبه، ملک علاء الدین شد، و پیش ازین ( او را ) ملک ضیاء الدین در غور گفتندی، و مدت چهار سال ملک فیروز کوه و ممالک غور و غرستان ( ۹ ) او داشت. و در سال سنه احدی و ستمائه که سلطان غازی معز الدین  لشکر بطرف خوارزم برد، ملک علاء الدین از غور لشکر بطرف 

______________________________________________________________________ (۱) مط: اخوان . ( ۲ ) مط : هم بخدمت او و درگاه پدر او . ( ۳ ) مط : است. ( ۴ ) مط : جزا های الله عنا و عن المسلمین خبرا، و آخر شهادت و فوت او در حادثه. ( ۵ ) اصل: بست و ئحه و بلاد گرمسیر و درمشان و آورکان وغزنین.  مط : یست و بلاد گرمسیر و درمشان و اورکان و غزنین . پ : ارکان  . طوریکه گذشت و جیر همین اجرستان موجود است و آورکان هم عبارت از ( روزگان یا ارزگان ) سمت شمالی قندهار مقارن صفحات غور است و اکنون هم همین نام دارد . اما نام درمشان هم تا کنون زنده است بطرف شمال غربی قندهار مربوط به نواح غور و زمین داور . حدود العالم گوید که درمشان دو ناحیتست یکی از بست و دیگر از گوزگانان ، که درینجا مقصد درمشان بست خواهد بود. ( ۶ ) مط : پتهورای اجمیر . پ : پتورا ناجمیر. اصل: پتهورا رای. املای این نام در تاج المآثر حسن نظامی نیشاپوری رای پتهورا است. اما در کتب هندی پر یتهوی راج  Prithwi – Raj  است ( ص ۱۲۵ کتاب انگلیسی پتهان ) در صوالت افغانی پرتهی راج ( ص ۴۲ ) . ( ۷ ) مط : ببود. ( ۸ ) مط: کرد. ( ۹ ) مط : غزستان ، غرجستان . پ: غرستان. 





غوریان طبقه(۱۷) (۳۷۱   )


ملحدشتان و قهستان برد و بدر شهرقاین رفت و بطرف جنا باد قهستان کشید و قلعه کاخ جنا باد فتح کرد و غزو بسیار و جهاد بیشمار بجای آورد و بغور باز آمد چون سلطان غازی معزالدین شهادت یافت،سلطان غیاث الدین محمود(بن۹ محمد سام. از بست که اقطاع او بود بزمین داور آمد و ملوک و امرا غور بخدمت(سلطان۹ محمود طال ثراه پیسوتند و روی بحضرت فیروزکوه نهادند ملک علادالدین از فیروز کوه به غرستان(۱)آمد،و چون  به سر پل مرغاب رسید،سپه سالار حسن عبدالملک در عقب او برسید و او را باز گردانید و بفرمان محمود او را در قلعه اشیار غرستان(۱) محبوس گردانید چون محمود شهارت یافت و ملک غور به سلطان علاالدین اتزحسین(۲) رسید ملک علاالدین را از قلعه اشیار غرستان مخلص گردانید و وبفیروز کوه آورد و او را اعزاز فرمود تا او سپه سالار  عمر سلیمان را بجهت خون پسرخود(ملک رکن الدین محمود)بکشت و(سبب آن بود که چون)ملک علاالدین در عهد محمد سام(چون) )ملک علاالدین در عهد محمود محمد سام چون گرفتار شد پسرش ملک رکن الدین ایرانشاه(۳) محمود علیه الرحمه بطرف غزنین رفت واو پادشاهز زاده بس بزرگ بود و فضل(بسیار و علم)و عقل بکمال داشت و بشهامت و جلادت موصوف بود،ازغزنین بطرف گرمسیر آمد و از آنجا بغور رفت و خلق کشی (۴) که متمردان غور ایشان بودند،بقدر پنجاه(هزار) مرد،با او جمع شدند،وغیاث الدین محمود از فیروزکوه با مقدار گانصد سوار قلب و پیاده دوسه هزار بیرون آمد،و میان ایشان مصاف شد و هزیمت برغوریان افتاد و ملک رکن الدین به هزیمت بغزنین بازرفت وباز بطرف گرمسیر آمد و خداوند زاده سیف الدین ثمراتی او را بگرفت و بخدمت سلطان محمود  آورد،سلطان او را در وثاق امیرحاجب عمر سلیمان محبوس فرمود وروزیکه سلطان شهادت یافت بنده گان ترک محمود غوغا کردند و یکی را که 

مط:غزستان،غرجستان(۲)مط:اتمر(۳)اصل:او برانشا(۴) کذا. اکنون کسی گویند که در جغجران مربوط هرات واقع است:در جای دیگر این کتاب کسی و کشی هردو وارداست.









غوریان طبقه(۱۷) (۳۷۲   )


نام او امیر منکورس زرد(۱)بود بفرمودند تا ملک رکن الدین  محمود را شهید کرد.

کاتب این حروف چنین می گوید:که من در سن هژده سالگی بودم در شهور سنه سبع و ستمائه بر در سرای سلطان  بر در سرای سلطان در حضرت فیروزکوه چنانچه کارجوانان باشد،بنظاره استاده بودم که امیر منکورس زرد سوار بیامد و توبره خون چکان در دست آویخته سرملک رکن الدین(طاب ثراه)در آن توبره نهاده بود،بسرای سلطان در رفت(۲).عطااللله عنهم.

بسر غرض بازآئیم:در عهد سلطان علالدین آتسز(۳)حسین چون علالدین محمود فرصتی یافت،امیر عمر سلیمان را بگرفت که در خوان پسر من توسعی نمودی واو را شهید کرد در شب.بامداد چون علاا=لدین آتسز(۳) را معلوم شد،و امرا غور مستغاث کردند،علالدین اتسز فرمان داد:تا ملک علالدین محمد را کرت دوم به قلعه بلروان غرستان(۴) حبس کردند علیه الرحمه.باقی خبر او در اواخر  این طبقه گفته شود،که چون کرت دوم بخت فیروزکوه فیروزکوه آمد حال او بکجا رسید. والله اعلم باحوالهم و السلام.

التاسع عشر السلطان غیاث الدین محمود بن محمد 

سام الشنسبی(۵)(تغمده الله برحمة)

غیاث الدین محمد سام طاب ثراهما پادشاه نیکو اخلاق ئو معاضر(۶)و طبیب و عیش بر طبیعت او غالب بود،چون سلطان غیاث الدین محمد سام(پدرش)برحمت حق پیوست او را طمع آن بود:که عمش سلطان معزالدین غازی(۷)تخت پدر با وسارد


(۱)اصل:ملکورش.مط:منکورزرد بود بفرستادند.پ:منکورس زردیو.متن راورتی:منگبرس زرد.در نسخ وی:سنگورش،منکورس،منکوشفکلمه ما بعد:زرد،زود،زودسوار.(۲)مط:درون رفت(۳)مط:اتسر.پ:عنبر(۴)مط:بلروان غزستان.راورتی:غزجستان.اصل:بلوران غرستان.پ:گذا.

(۵)راورتی:سلطان غیاث الدین محمود بن غیاث الدین محمد بن بها الدین سام شنسی.

گزیده:محمود بن محمد بن سام بن حسین.(۶)مط:ومعاشرت و طبیب.

(۷)مط:عمش سلطان غازی معزالدین تخت.

غوریان طبقه(۱۷) (۳۷۳   )


فاما آن توقع(او)بوقانه پیوست وتخت فیورکوه بملک علاالدین(۱)در غور داد،که دختر سلطان غیاث الدین در حباله او بود وبلاد بست و فراه(۲)و اسفزار به سلطان غیاث الدین محمود(داد ودرسالی که سلطان غازی لشکر بخوارزم برد،غیاث الدین محمود)لشکر بست و فراه(۲)و اسفزار بطرف خراسان برو و تابدر مرو شاهان رفت و در آن سفر اثار بسیار نمود،چون سلطان غازی معزالدینا شهادت یافت،غیاث الدین محمود از بست عزیمت فیروزکوه کرد،و چون به زمین داور رسید امرا خلج گرمسیر با حشم بسیار بخدمت او پیوستند و امرا غور جمله استقابل نمودند ودر شهور سنه اثنین و ستمائه بفیروز کوه آمد و تخت غور او را مسلم شد وممالک پدر در تصرف آوردوملک علاالدین از فیروز کوه بطرف غرستان۰۳) رفت وآنجا گرفتار آمد(۴)و بقلعه اشیار او را محبوس کردند(۵)چنانچه پیش ازین تحریر یافته است و چون اطراف مملکت(۶)غور:چون غرستان(۳)و طالقان و گرزوان(۷) و بلاد  قادس و گرمسیر(تمام) در ضبط  تصرف بت=ندگاه او آمد،سلطان تاج الدین یلدوز(۸)و سلطان قطب الدین ایبک و دیگر ملوک و امرا (ترک)که بندگان معزی(۹)بودند هریک معروفی بخدمت درگاه او فرستادند واز وی خطوط عتق ومثال ملک غزنین و هندوستان التماس نمودند.برای سلطان تاج الدین یلدوز،چتر مثال فرستاد تاممالک  غزنین(۱۰)درتصرف آورد و چون سلطان قطب الدین بعزنین آمد و نظام الدین  محمد را بفیروز کوه فرستاد در سال سنه خمسین و تمائه او را چتر لعل فرمود و مثال ممالک غور و غزنین و هندوستان داد(۱)و جمله ملوک ور و غزنین و هندوستان خطبه(وسکه) بنام او کردند.چون وارث ملک(پدر و)عم او بود جمله ملوک و سلاطین(آن ممالک)حضرت او را تعظیم کردند و مطاوعت نمودند.



(۱)اصل: درژغور.(۲)مط:فره(۳)مط:غزستان،غرجستان.(۴)مط:شد.(۵)مط:اشیار محبوس گشت(۶)مط:ممالک(۷)اصل:کذروان.مط:کرزوان.راورتی:گذزوان است که بقول حدود العالم جای ملوک گورگانان انجا بود،واکنون گرزیوان گویند(۸)مط:یلدز(۹)مط:معزالدین(۱۰)مط:فرستاد بممالک غزنین و چون در(۱۱)مط:اورا چتر و مثال فرستاد بملک هندوستان و جمله.






غوریان طبقه(۱۷) (۳۷۴)


چون یکسال از ملک او بگذشت ملک رکن الدین ایرانشاهمحمود پسر ملک علالدین از غزین بطرف غور آمد چنانچه پیش ازین تحریر یافته است.سلطان غیاث الدین محمود از فیروزکوه بیرون آمد واو را منهزم گردانید و بقدر پنج هزار مرد غوری را برزمینداور زن=دند بعد از مدت دوسال و نیم۰۱) سلطان علاالدین آتسز(۲)حسین که پسر عم پدرش بود،ازبلاد بامیان به خوارزم آمد(۳)و از خدمت سلطان محمد خوارزمشاه استمداد نمود بجهت ضبط ممالک غور.ملک الجبال الغ خان(۴)ابی محمد و ملک شمس الدین آتسز(۲)حاجب که از ملوک بزرگ ترکان خوارزمشاهی بودند با لشکر(های)بلخ و مرو و سرخس ورودبار تامزد(مدد)او شدند و از راه طالقان عزمیت غور کرد،سلطان غیاث الدین محمود از فیروز کوه لشکر بیرون آورد بحدود میمنه(۵)و فاریاب بموضعی که آنرا سالوره(۶)گویند میان ایشان مصاف شد،حق تعالی سلطان محمود را نصرت بخشید و علاالدین آتسز و ملوک خوارزمشاه(۷)و لشکر خراسان منهزم شدند،و چون از ملک او چهار سال گذشت،ملک علاالدین علیشاه پسرسلطان تکش خوارزمشاه از خدمت برادر خود،به سلطان محمود پناه جست،(چون)سلطان محمود خوارزمشاه(۸)را معلوم شد،معارف بفیروزکوه فرستاد  در عهد حیات سلطان غازی معزالدین  محمد میان محمود(بن) محمد سام ومیان(محمد)تکش خوارزمشاه عهدی بود:که میان جانبین موافقت و موالفت باشد و بایکدیگر خصم نباشند(۹)ودرین وقت نسخه آن عد نامه بفرستاد و دو التماس نمود:که علیشاه چون خصم ملک منست او را بیاید گرفت.سلطان محمود بحکم آن عهد ت=نامه(علیشاه خصم)او را بگرفت.


(۱)مط:دونیم سال /(۲)مط:اتسربن حسین.راوتری:اتسز(۳)مط:رپ(۴)مط:الف خان ای محمد.راو.رتی:لغ خان ابی محمد/اصل:الغ خان ای محمد(۵)در اصلو مط و پ:میمند که همین میمنه موجوده است،واملای قدیم آن چنین است و میمند)میوند)معروف که دودمان میمندیان محمودی از آن برآمدند نزدیک قندهار  است.در نسخ راورتی عوضی فرایاب:فارلو،فاریاب باریاب،که اصح آن فاریاب است.(۶)مط:اسلئر.راورتی:سال اوره،اسلوره.پکسرور(۷)مط:خوارزمشاهی.(۸)مط:چون سلطان تکش خوارمشاه را معلوم شد.(۹)مط:و با خصمم یکدیگر خصم باشند.






غوریان طبقه(۱۷) (۳۷۵)


و در صقریکه آنرا برکوشک۰۱)قصرگویند سلطانرا محبوس کرد،و آن قصر عمارتیست که در هیچ ملک و حضرت مثل آن به اترفاع و تدویر و ارکان و منظر ها ورواقات و شرفات هیچ مهندسی نشان نداده است و بر بالای قصر پنج کنگره زرین(مرصع)نهاده اندفهریک د رارتفا سه گز و چیزی و در عرض دو گز و دوهمای زرین(عهریک بمقدار شتر بزرک نهاده،آن شرفات زرین و هما)سلطان غازی معزالدین ا زفتح اجمیر بوجه خدمتی و تحفه بحضرت سلطان غیاث الدین محمد سام فرستاد بود با بسیار تحف دیگر،چنانچه حلقه زرین(با زنجیر زرین و خربزه)(۲)که دایره او پنج(گز)در گنج گز بود و(دو)کوس زرین که برگردون آوردند(و)سلطان غیاث الدین آن حلقه و زنجیر و خربزه(را)(در پیش طاق مسجد جامع فیروز کوه بفرمود تا بیاویختند و چون مسجد جامع را سیل خراب کرد آن کوس و حلقه و زنجیر و خربزه را به)شهرهرات فرستادند تا مسجد جامع  هرات را بعد از آنچه بسوخته بود از ان وجوه عمارت کردند تقبل الله منهم.

سلطان غیاث الدین محمود پادشاه بس کریم و حلیم و باذل و عادل بود چون بتخت نشست در خزینه(۳) پدر بکشاد و آن خزینه همچنان برقرار بود و سلطان معزالدین بران(۴)خزینه هیچ تلعق نکرده بود(چون)جنان تثریر کردند:که زرعین چهارصد اشتر وار بود،که هشتصد صندوق باشد و الله اعلم.و جامهای ثقال(۵)و ظرایف و مرصعینه بدین(۶)قیاس و اجناس دیگر از هرباپ جمله را در خرج آورد ود رعهد دولت او در (۷)نقشروجامه و ادیم و اجناس دیگربواسطه بذل و احسان(۸)او ارزان شد و بندگان ترک


(۱)مط:آنرا بزکوشک(ترکوشک)سلطان گویند بفیروزکوه محبوس کرد و آن.راورتی:بزکوشک سلطان.پ:ایرکوشک.دراصل  برکوشک است که بصحت اقر بحق برای شرح ا«(ر:۳۴)تعلیقات آخرکتاب.(۲)تمام نسخ مط:جریره اصل حربره بدون نقاط.راوتری:خربوزهفخربزه وی گوید که این حربزه بشکل کوس بود د ربی جریره بمعنی بزه و گناه است و حریره هم خوراکیست که یکی درینجا راست نمی آید درتاریخ  بخرالدین مبارکشاه که سردینس راس طبع گرده،درهمین مورد چهار خربزه که هر یکی وزن سه صدمن داشته ذکر شده اند(ص ۲۲)و گویند که نقار های بزرگ بشکل خربزه بوده است(ایلیوت ۲:۶۶۷)(۳)مط:خزانه پدر(۴)مطکبدان(۵)اصلکیقال(۶)مطککمرصمیه برین(۷)مط:اوزر و جامه وادیم و...نضر بمعنی زرخالص است.(۸)مط:وانعام او.





غوریان طبقه(۱۸) (۳۷۶)


بسیارخرید و همه را اعزاز۱)کرد و با ثروت و نعمت گردانید و مدام انعام  عطای او بخلق واصل میشد تا روزی از روزها در سال دوم از ملک او پسرعم(۲)او که خوارهزاده سلطانان بود ملک تاج الدینون)برحمت حق پیوست و از وی وراثی نمانده بود اموال و خزاین او از نفوذ و زرینه و سمینه مالی وافر بخدمت سلطان آوردند سلطان فرمان داد(۳):تا در برکوشک(۴)که درمیان فیروزکوه بود جشنی و مجلس(و)بزمی مهیا کردند و نشاط و عشرت فرمود،ازنماز پیشین تا نماز شام(۵)تمام آن نقود را از دراهم ودنانیر چه در بدرها چه در همیانها بود جمله به دریچهای قصر بیرون ریختند و هر صنف از اصتناف خلق حضرت چون بزم عام و انعام خاص و عام بود،خیل خیل بپای قصر می آمدند و خود را در نظر او میداشتند و هر صنف را نصیب کامل می فرمود و از طبق و صلرحای و شمعدان و ظشت و افتابه و نقلدان و حوضک و بارکش و کاسه(وهرجنس همه )زرین و نقره گین چنانجه در آن بخشش زیاده هزار برده از غلام و کنیزک را از مالکان خود بازخرید(۶)و تمام شهر ازان بخش پرزر شد و آن(۷)پادشاه را اخلاق گزیده بسیار بود و صدقات او وانعامات و تشریفات(او)باصناف و خلق بسیار واصل شد و چون قضا واجل د ر رسید اساباب ظهور آن حادثه پیدا آمدن(۸)گرفت چون بحکم التماس سلطان(محمود)وخوارزمشاه برادر او علی شاه را بگرفت و محبوس (ومقید)کرد. و چاکران و اتباع علیشاه از عراقیان و خراسانیان و خوارزمیان و ترکان بسیار بودند و مادر و پسر و حرم با او بودند حمله(با او)بیعت کردند و جند کرت در خفیه هرکس را از معارف بخدمت سلطان محمود گیغام فرستاد(ند) که توقع از خدمت پادشاه آنست:که ما جمله در خدمت علی شاه به پناه آمده ایم و خود را در سایه(دولت و)حمایت او انداخته ما را بدست خصم باید که۰باز۹ندهد که زینهاری را اسیر کردن و ماخوذ گردانیدن مبارک نباشد والا خود را فدا خواهیمکرد نباید که سلطان را 


(۱)مط:عزیزداشت.(۲)مط:پسرعمه او راورتی نیز عمه ترجمه کرده(۳)مط:سلطان فرمود تا بر قصر بزکوشک(۴)پ:برندارد.(۵)اصل:تا نظام تمام(۶)مط:از خواجگان خود باز خرید(۷)مط:این(۸)مط:پیدا شدن.








غوریان طبقه(۱۸) (۳۷۷)


از ما خوف جان باشد.چون قضا اجل در رسیده بود،این سخن را که بخدمت سلطان عرضه میداشتند هی مفید نه(می۹بود و جمعی ازیشان شبها برکوه ازاد که برابر قصر خوابگاه سلطان بود برامده بودند و مخفی نشسته و قصر خوابگاه را و راه آن موضع تمام در نظر اوردهفتا شب سهشنبه هفتم ماه صفر سنه سبع و ستمائه ازآن جماعت چهارتن بربام قصر سلطان برآمدند و سلطان را شهید کردند و هم از راهی که ّرآنده بئدند باز رفتند و از آب فیروزه کوه که پیش قصر میرود عبره کردند و هم بران(۱)بلندی برآمدند و فریاد کردندککه(ای)خصمان ملک!ما سلطان را کشتیم برخیزید و ملک طلب کنید!و چون روز شد شهر درهم شد و سلطان را دفن کردند  هم در قصر و بعد از آن بهرات نقل کردند و در گار رکاه دفن کردند پسر بزرکتر سلطانرا که بها الدین سام بود بتخت نشاندند و الله اعلم و الصلوة علی محمد و آله وسلم.