تاسیس حکومت موقتی آزاد در کابل
طوریکه گفته شد راجه مهندره پرتاپ و مولوی عبید الله سند هی قبلا مقدمات مفاهمه با رجال افغانی را به وسیله حاجئ عبدالرازق چیده وسردار نصر الله نائب السلطنه را راضی ساخته بودند که تشکیل يک حكومت موقتی هند را در کابل اعلان دارند. چون برکت الله با وفد المانی به کابل آمد ، قراریکه عبدالباری ولد مولوی غلام جیلانی (یکی از طلبۀ مهاجر هندی گرفتار شده در ایران) به حیث گواه سلطانی به پو لیس هند بیان داده ، سرکردگان گروه هندی و کاظم بی به اجازت نائب السطنه در خانه حاجی عبدالرازق فراهم آمدند تا زمینۀ تاسیس حکومت آزاد هند را آماده سازند و در ابتدا در نظر بود که این حکومت به صدارت یکی از شهزادگان خاندان شاهی کابل تشکیل گردد، ولی بعداً برین متفق شدند که صدر حکومت راجه مهندره پرتا پ و وزیر اعظم او مولوی بر برکت الله و وزیر هند (داخله) مولوی عبیدالله سندهی باشد و این حکومت آزاد از مقر آزادی خواهان (باغ بابر کابل) اعلان گردید ( سپتمبر (١٩١٦م).
- طوریکه گفته شد وی یکی از همراهان شیخ الهند بود ، که در کودکی بنام بوتا سنگه شهرت داشت و چون مسلمان شد عبیدالله نامیده شد و در دیو بند علوم اسلا میخواند ودر اکتوبر ۱۹۱۵م به کابل رسید که از سران مبارزان ملی بشمار میرفت. این شخصیت فعال و سرسخت انقلابی از شاد خان دانایی فلسفه شاه ولی الله دهلوی و عالم متبحر علوم اسلامی و مرد پویا و کوشا فکور آزاد مشربی بود که علاوه بر
اطلاعیکه در این باره از طرف دفتر امور خارجه و یسرای هند به تاریخ ۱۵ سپتمبر ١٩١٦م ضبط شده و در دنیای سیاست بنام (قضيه مكاتيب ابریشمین) شهرت دارد چنین است که: عبیدالله سندهی خطوطی را بر دستمالهای ابریشمین مینوشت که ظاهراً دیده نمیشد ، ولی مکتوب الیه میتوانست بعد از انجام يک عمل کیمیاوی آنرا بخواند. این نامه ها به وسیله عبدالحق جاسوس گماشته خان بهادر رب نواز خان ملتان که دو پسرش الله نواز و شاه نوا ز در گروه طلبه مهاجر هندی در کابل جا زده بودند ، به لاهور آورده شد و بوسیله خان بهادر مذکور ، بدست حکومت هند رسید و مسئله فاش گردید.
درین نامه های ابریشمین که مولوی عبیدالله سندهی از کابل نوشته
- سیرت آزادی خواهی و کار نامه های سیاسی و عضویت در ارکان حکومت موقتی هند و تاسيس جماعت خدا م خلق (جنود الله) آثار بر گزیده بزبان اردو وعربی تالیف کرده ، که از آن جمله کتاب التمهيد (عربي) وتحريک سیاسی شاه ولی الله به زبان اردو و هفت سال در کابل (اردو) است . وی تا اوایل عصر امانی هفت سال در کابل ماند و از آن شاه اجازه تاسیس يک درسگاه هندی گرفت که بمداخلهٔ سفارت بریتانیا افتتا نشد در سنه ۱۹۲۳م از راه تا شکند به ماسکو و استانبول رفت و با انقلابیون شوروی ولینن ملاقاتها کرد و تجارب انقلابی اندوخت و در ترکیه مصطفی کمال را دید و از آنجا به مکه معظمه اقامت گزید و دست به تالیف و تحر پرافکار دینی و انقلابی خود برد.
چون هند آزاد گردید و در سنه ١٩٤٩م زمینه عودتش میسر شد
به هند باز گشت و بنام "هند ساگراکادیمی" موسسه علمی را تاسیس کرد و آخرین ایام عمرش را در نشر و تبلیغ و تفسير فلسفه شاه ولی الله گذرانید و در قصبه امروت شکارپورسند نزديک مرقد مولانا تاج محمود سندهی میزیست تا که در آنجا وفات و دفن شد .
گفته میشود که وفدالمانی در کابل با احترام پذیرفته شد، ولی در مذاکرات خود به جایی نرسید. زیرا افغانستان خواست که عساکر ترکی با افسران و اسلحه و امداد نقدی به مدد افغانستان بیایند و متحدینش در جنگ ، تضمین حفاظت و سالمیت این مملکت را بنمایند آنگاه افغانستان در جهاد برعلیا انگلیس قیام خواهد کرد . ولی چون این شروط را دولت عثمانی نپذیرفت، بنا برين وفدا لمانى ناكام ماند.
دولت موقتی آزاد هند ، که اعضای آن در باغ بابر کابل نشسته بودند با قدامات ذیل دست زد :
اول: ارسال هیئت سفارت به روسیه تزاري وخواهش جلب سفیر از آنجا بکابل.
دوم: ارسال سفارتی به هندوستان (که کامیاب نیست).
سوم: ارسال سفارتی از راه پارس به استانبول وبرلين .
چهارم: ارسال سفارتی به چین و جاپان .
پنجم: به هندوستان و برلین مکرراً هیئت دیگر سفارت فرستاده میشود .
ششم: حکومت موقتی هند بنام جنود ربانيه (الشكر نجات مسلم سالویشن آرمی) تشکلی را در مدینه استانبول ، تهران و کابل ، بروی کاغذ بوجود آورد ، که تمام عالم اسلام را از هند تا مصر واستانبول در بر میگرفت و مربیان آن خلیفه مسلمین و احمدشاه قاجار ایران و امیر حبیب الله خان بوده اند، که مردان کار و سالاران آن مشتمل بر رجال تمام اسلام بشمول رجال مبارز قبایل افغانی قرار داده شده بودند و شرح تمام این ما جرای غیر عملی در مکتوب های ابریشمین مولوى عبيد الله سند هی (که بدست جواسیس انگلیس افتاد) آمده است.
- درین هیئت متهرا سنگه وشیخ عبد القادر باخطو ط مهندره برکت الله ، عنوانی دکتر سن یات سین (چین و میکادو شهنشاه جاپان در ماه جو لا یی ۱۹۱٦م از راه ترکستان رو سی سفر کردند. ولی در آنجا بدست حکام تزاری گرفتار و در مشهد به جنرال کونسل بریتانیا سپرده و به لاهور آورده شدند و در يک محكمه خصوصی عسکری متهرا سنگه محکوم و در ۲۱ مارچ ۱۹۱۷م اعدام شد.
- ترجمه اردوی این نامه های ابریشمین در کتاب تحریک ازروی اسناد اندیا آفس طبع شده است و عبدالحق اورنده این نامه ها اصلا جيون داس ولد لور ندارام ساکن جنجیال ضلع شاهپور پنجا ب بود که درسنه ۱۹۱۲م مسلمان شد و مدتی در خانه خان بهادر رب نواز خان ملتان معلم دو پسرش بود و در فبروری ۱۹۱۵ به همراهی الله نواز وشاه نواز پسران خان بهادر مذکور بکابل رفت و در جولای ۱۹۱٦م نامه های ولى تمام این ترتیبات بر روی کاغذ ماند و جنبه عملی نداشت و بنابر ين رجال انگلیسی در هند آنرا مضحکه یی بیش نمی شمرده اند.