هنوز همنفسی در چمن نمی بینم

از کتاب: دیوان علامه اقبال لاهوری ، قطعه

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

هنوز همنفسی در چمن نمی بینم

بهار می رسد و من گل نخستیم

به آبجو نگرم خویش را نظاره کنم

باین بهانه مگر روی دیگری بینم

بخامه ئی که خط زندگی رقم زده است

نوشته اند پیامی به برگ رنگینم

دلم به دوش و نگاهم به عبرت امروز

شهید جلوه ی فردا و تازه آئینم

ز تیره خاک دمیدم قبای گل بستم

و گرنه اختر و امانده ئی ز پروینم