138

ناظم هروی

از کتاب: آثار هرات

هراتی حقیقی است. در صد دهم وقتی که حسن شاملو در هرات از طرف امرای صفوی حکمرانی مینمود زندگانی داشت با میرزا محمد ارشد مصاحب است. طبع بلند و قلم توانایی دارد غزلیات را با نهایت سوز و گداز مینویسد. در برآوردن ماده تاریخ نیز قدرتی کاملی داشته یوسف زلیخا را نظم نموده و در آن هم در اکثر جاها با کمال لطف و نزاکت ادبی پیش آمده و اگر چه ملّا آذر از این حقیقت منکر است زیرا او می نویسد یوسف زلیخای ناظم قابل شنیدن نیست ولی در این دعوی خود جز همین جمله که قلم خودش تراشیده ،است دلیلی ندارد صاحب تذکره مرآت الخیال خود را از شاگردان ناظم حساب نموده و در زمان اقامت او در بنگاله به او اخلاص و ارادت تامی داشته است. 

سال وفاتش را در سنه ۱۰۶۸ هجری قید مینماید غزلیات ناظم سوای یوسف زلیخای او جمع نشده این چند غزل او که از بیاضهای مختلف خطی به دست آمد، در اینجا ثبت شد.

به تتبع حافظ گفته و خیلی خوب گفته


(از بیاض خطی) 


تا حسن خودآرای تو مشاطه ناز است 

گویی در دولت به رخ آینه باز است

زاهد به تماشای تو چون مست نگردد

کز گردش چشم تو در میکده باز است 

حسن طرب از جلوه صورت نتوان یافت 

معشوق تو آن است که در پرده ساز است 

بر غنچه اگر بی رخ او دیده گشایم 

خندیدن او در نظرم چنگل باز است 

هر تار از آن زلف پریشان شده ناظم 

خضری است که در سایه آن سرو فراز است


خموشی را زبان دادم ادب را بی حیا کردم 

به جانان هر چه باداباد عرض مدعا کردم 

لبش کز نازکی بار تبسم بر نمیدارد 

به خون غلتم که امروزش به دشنام آشنا کردم 

نوید کشتنم دادی و مردم ز انتظار آخر 

تو کردی وعده نامهربانی من وفا کردم 

خدنگ جذبه توفیق امشب در کمانم بود 

غزالش در نظر بسیار خوب آمد خطا کردم 

چه عشرت در جهان کردم من بی خانمان ناظم 

دمی آبی اگر خوردم چو دریا گریه ها کردم


از خریطه جواهر میرزا مظهر


ناظم زیان نکرد اگر بنده تو شد

خود را فروختن به تو یوسف خریدن است


جای خوب است جهان اهل جهان خوب نیند 

آه از این خانه آباد که پُر ویران است


در هر طرف فلک زدهای ناله میکند 

درمانده روزگار به حال که وا رسد


مرا شرمنده دارد مهربانیهای صیادی

 که از دامش اگر صد بار بگریزم دگر گیرد


این قطعه تاریخ بر طاق یکی از حوضهای داخلهٔ شهر منقور بود


به یاد زلالش که صاف بقاست

ز آب روان دست شوید بدن 

شود زنده تصویر شیرین اگر 

خورد آب از او تیشهٔ کوهکن 

هوس داشت ناظم که تاریخ او 

کند نقش در پیش طاق سخن 

خردمندی از روی تحقیق گفت

یکی از بناهای خیر حسن