تندیس بودا
موسسۀ جهانی یونسکو در سلسله مطبوعات خویش، که بر هنر و کلتور جهان دارد، کتابی بسیار نفیس و تحقیقی در ۴۸۲ صفحه به قطع کلان بر کاغذ روغنی جلا دار طبع کرده، که زیاد هاز ۳۵۰ قطعه تصاویر سیاه و سپید و رنگه با نقشه و اشکال مربوطه بمتن دارد.
طرحه این کتابرا موسسه جهانی یونسکو بعد از ۱۹۷۰ میلادی ریخت تا که به مدد یک هیئت دانشمندان متخصص پس از مساعی و تحقیقات پنج ساله طبع اول آن در سال ۱۹۸۰ م همین موسسه باز نشر کرد و پیش من نسخه یی ازین طبع ثانی است که به خوانند گرامی معرفی میشود. در مدت ۲۵۰۰ سالیکه تندیس سازی و هیکل تراشی بودا در ممالک آسیایی رواج داشته، این کتاب بر تمام انواع بت سازی و صورتگری و هیکل تراشی بود او قیامت نگاری او در ممالک مختلف و ادوار متوالی روشنی می اندازد و مکاتب بت سازی و اختلاف زمانی و اقلیمی و عقیدوی آنرا با نشان دادن عکس ها و تصاویر تفصیل میدهد.
نام کتاب در انگلیسی The Image of the Boddha و سر مولف آن عضو اکادیمی برتاینه و پروفیسور تبت شناسی پوهنتوت لندن در او ید. ال. سنل گرو یکی از علمای نامور معاصر است که در تالیه آن علمای ذیل سهم داشته اند:
۱.جن بویس لیر پروفیسور تاریخ و باستانشناسی جنوب شرق آسیا در پوهنتون پاریس.
۲.احمد حسن دانی، رئیس فاکولته هنر در پوهنتون اسلام آباد.
۳.سوپرنگ- هوانگ پروفیسور تاریخ هنر در پوهنتون دانگوک سیول.
۴-نهارنجن رای پروفیسور تاریخ هنر و کلتور در پوهنتون کلکته و رئیس موسسه تحقیقات تاریخی سمله (هند)
۵.دیترای سیکل پروفیسور هنر ستانی پوهنتون هید لبرنگ.
۶. الکساندر سوپر پروفیسور هنر های زیبای پوهنتون نیویارک .
۷.مو ریز یوتدی پروفیسور هنر ها و باستانشناسی هند در پوهنتون شرق شناسی ناپلز.
۸.اوسامو تا کاتا پروفیسور تاریخ هنر در پوهنتون سیجو، توکیو ان هشت تن دانشمندان نامدار جهان، کتابی به ظهور آورده اند، که در موضوع خود نظیر ندارد و آنرا درین حصه تاریخ ادیان و تحول و پرسش کتابی جامع و مانع توان گفت:
چون توضیح پس منظر بودایی و نشو و نمای آن نیاز مند مطالعه عمیق هنر این دور هاست بنابراین در آغاز هر فصل مقاله یی در تفصیل اینگونه مطالب و کنجکاوی در تسلسل افکار بودایی آمده و در فصل اول بر قدم ترین تماثیل و نخست ترین قیافیت که نماینده بودا بوده باشد سخن رفته و در فصل دوم اشکال مختلف تصاویریکه نمایندگی بودا را در صورت انسانی مینماید شرح شده اند. فصل سوم مشتمل است بر تفصیل شگفتگی هنر بودایی در سرتاسر بر اعظم هند اما در فصل چهارم و پنجم ظهور و رواج تصاویر بودا در بقیه ممالک آسیایی مانند سری لنکا، برما، تهای لیند، لاسف ملایشیا، آندونیشیا، کمبودیاف چامپا، نیپال، کشمیر افغانستان، آسیایی مرکزی: چین، کوریا و چاپان بیان شده و در فصل ما بعد بر سایر صور تمثیلی سمبولیک و نمایندۀ بودا در سرتاسر آسیا بحث رفته است.
در آخر کتاب شرح برخی نلم ها و اصطلاحات خاص با نقشه ها و لغت نامه و کرونولوجی و ببلو گرافی واندکس آمده، که کار خواننده را آسان میسازد.
در تاریخ افغانستان مدت یک هزار سال (۳۰۰م+۷۰۰م) زمان نشر و عروج و تحول کیش بودایی و هنر و کلتور آنست، که هبا خلط عناصر مقامی آریایی قدیم، بافر آورد های اخلاف اسکندر، هنر گریکو باختر و بعد از آن صنعت گندهارا بوجود آمده و در دوره های کوشانیان بزرگ و کوچک تا زمان حلول اسلام دوام کرده است و کسانیکه درس تاریخ میدهند یا میخوانند لابد به شناسایی سوابق و لواحق این کیش و هنر و تحولات ان نیاز مندندف که این کتاب بخوبی میتواند درین باره رهنما باشد.
مهمترین فصلی که درین کتاب به قلم پروفیسور تادی نوشته شده، قسمت چهارم باب پنجم (تبدل و انکشاف تصاویر بودا) است (ص ۱۷۸-۲۰۴) که ۲۲ قطعه عکس و حواشی و حواله ما دارد و اینک به ترجمه آن اقدام میوشد:
افغانستان و آسیای مرکزی :
نخستین تمثیل اشکال مختلف بودا در افغانستان با نفوذ هنر گندهارا آغاز میگردد، که درین کتاب به فصیل بران بحث رفته، ولی قیافت نگاری هنر گندهارا به چندین گونه ازشمال غربی هند متمایز است در حالیکه در عمومیات باهم مشترکند.
برای فهم این نقاط اختلاف مظاهر متعددی را از هنر و تاریخ در نظر باید داشت که اینک باستانشناسی اطلاعات وافری را درین باره بدستوری ما می گذارد.
از همه اولتر باید آی خان مرا در نظر بگریم که شهری بود در شمال افغانستان بر کنار دریای آمو، و آنرا در سنه ۱۹۶۴ م جمعی از باستانشناسان فرانسه حفاری نمودند.
در همین جاست که بقایای یک مرکز کلتور اصیل یونانی در باختر مکشوف گردید و برخی آثار تاریخی که ازینجا بدست آمد (مربوط بقرن سوم قبل المیلاد) چنانند که به آسیانی آنرا ساخته و پرداخته خود بدست آمدهف (گچی یا از گل ناپخته) که نماینده انکشاف سبک هیکل سازی و متمایز به طرز جدید اند ر حالیکه هنوز کلاسیکی بودن خود را حفظ کرده اند.
وسعت انتشار این فر آورده های گل ناپخته (مربوط به قرن اول قبل از میلاد؟) در منطقه خالچایان نیز دیده میشود، که آنرا باستانشناس شوروی ، میرمن پوگا چکنووا از آثار نخستین آرت کوشانی شمرده و نمونه آنرا در سرخ کوتل توان دید که فوسمن به تازگی به نشر و معرف آن پرداخته است این آثار هنری که به فاصله دور تری از هنر بودایی یافته شده اند، بدسته دیگری از هنر تعلق دارند، که ما اکنون در بار آن معلومات وافری داریم، و سبک و مواد ساختمانی آن شهادت میدهد که به روایات گندهاری متعلق اند.
در بارۀ این سبک هنری، در سالهای اخیر، اسناد خوبی به دست آمده، و باستانشناسان فرانسه در هده نزدیک جلال آباد افغانستان شرقی عده زیادی از مجسمه های گچی یافته اند، کهد ران کله های انسان شاملند و آثاری که در این اواخر از طبقه قدیمتر تپه سردار نزدیک غزنه به وسیله هیئت باستان شنان ایتالیا و هیئت باستانشناسی افغانی در هنده بدست آمده نیز از گچ و گل رس ساخته شده اند.
تحقیقات آخرین برین گروه آثار هنری هنوز جاریست و تعیین زمان ساخت آن غیر یقینی است. شاید به قرن سوم یا چهارم میلادی برسد. اما آنچه بیقین رسیده نیست. که اختلاف بارزی بین هیاکل گچی هده، که تماما گندهاریست با مجسمه های گلی تپه سردار و خود هده دیده میشود که اکثر آن به کلی کلاسیکی اند و عناصر یونانی دارند.
در قرنهای هفتم و هشتم موج آخرین دیگر گونی تعبیر فصیح و شمایل نگاری بودیزم در افغانستان به مشاهدی می رسد که بعد از ورود اسلام تمام ادیان دیگر از بین میروند و جایی جز اسلام بدیگری باقی نمی ماند. شواهد مصور تمام این تحولات را حالا در دست داریم و این از آن وقتست که در سنه ۱۹۳۷ م هیئت باستانشناسی فرانسه بقایای معابد فندقستان را بین بگرام و بامیان کشف نمود و پس از آن باستانشناسان ایتالیا، هیاکل تاریخی را از طبقه آخرین ابنیه معبد تپه سردار نزدیک غزنه کشیدند و این روشنی نوی بودکه که بر مکشوفات سابقه در سالیان نو افزوده شد. آثاریکه از فندقستان و تپه سردار بدست آمده اند در ساخت و تکنیک به همدیگرشباهت دارند و همین تشابه تکنیکی تا آثار مکشوفه آسیای مرکزی وسعت دارد، که همه از خاک کوزه گری آمیخته با کاه ساخته شده اند. ولی در آثار فندقستان به جای کاه موی اسپ را آمیخته اند در حالیکه هیاکل تپه سردار با ورقه نازک روشن خاک سرخ روی کاری شده اند، که انرا به خوبی رنگ می توان داد و برای محکمی ساختمان هیکلف بر بالای آن قالب استوار چوبی وضع میکرده اند.
این آثار در شمایل نگاری و شیوه هنری نیز با همدیگر شباهت میرسانند وی درین مورد آثار فندقستان استقلا تام دارند، که تمایل قویتر به ابداع دران دیده میشود و ظاهرا یک منظره تبدیل شده را نمایش میدهند.
درینجا ما تنها تندیسهای بودهی ستوه ( بودا منش) و ناکه هار ( مار خدایان) و دیوه تاها(ارباب انواع) را در نظر نمیگیریم بودا را هم جوان و جذاب موزونی دارند بلکه تندیسهای خود بودا را هم مطالعه میکنیم، که در تحت چنین عملیه انتقالی قرار گرفته اند و یک نمونه زیبائی خیالی زنانه و خوش اندامی دلکش ارستو کراسی را نشان میدهند.
درینجا وضع مبهم کرمشه آلود سر تندیس خیلی ظریفتست ولی مود را (تمایل و خمی ا) ماننده مجسمه های مصنوعه فربینده آند دیدنیست و از کیفیت سمبولیک تثیل امیخته با معنوی تخشک مذهبی تهی است.
این تندیسهای آراسته و دلکش را که پیراسته است؟ پاسخ این پرسش آسان نیست ولی برخی از تماثیل مر مری و دیگر سنگهای آهکی که در همین عصر ساخته شده و در مناطیق شمال غرب پاکستان و افغانستان شرقی بدست می آیند، بما رهنمائی پاسخ دادن باین سوال را مینمایند.
این دسته آثار بنام (مجسمه های شاهی) نامیده شده اند، زیرا به عصر خاندانهای کابلشاهان که نخست در کابل و بعد ازان در اوند (هند) نزدیک اتک بر آمیزشگاه دریای کابل و سند و حکمرانی داشته اند تعلق دارند و این شاها نهمان اند که به دست غزنویان از تخت کابلشاهی بر انداخته شدند.
این آثار در علامت مشخصه به خود دارند:
اول: تمام آنها در یک هنگامیکه بودیزمف درین مناطث گسترش می یافت، شیوایی یا ویشنویی اند.
دوم: در عین وقتیکه تندیسهای کلی رواج تام داشت یگانه مجسمه های مرمری یا نوعی از سنگ آهکی اند.
اما مناطقی که در آن تندیسهی مرمری شاهی رواج یافت محدود بسر زمین هایی نبوده که در آن مسجمه های گلی نوع فندقستان گسترش داشت بلکه مناطق وسیعی را در بر میگرفت که درآن هر دو نوع بهم دیگر می پوسته اند.
باید گفت که در ذوق مختلف اجتماعی در بوجود آوردن تماثیل انی دوره موثر بوده است : یکی اینکه خانواده کابلشاهان با مجسمه های مرمری هند و آن بسیار آشنایی داشته اند که در شمال غرب هند و افغانستان یک پدیده نوی نبوده است.
بیاد باید داشت که در یکی از پرسشگاهای معبد تپه سردار دو جریان مختلف بهم آمیخته به نظر میرسد، درینجا سته که ما بایک تمثال جواهر نشان بودا بر می آید و این هم یک خاصیت برجسته تماثیل مرمری کابلشاهیانست.
این تندیسهای جواهر نشان بودا در مواقع متعدد کشف شده اند ک توضیح کننده تصور سمبهوگه کایه (جسم مجلل نورانی) مطابق مهایانه (مذهب بزرگ) است و بودا ستوه باز می نماید. اگر چه به قول برخی از محققان (چینی تماثیل از هیچیکی از مکاتب فکری بودیزم نمایندگی نمیکنند) ولی انی پژوهشگران برین متفقند که هویت بودا را به حیث خداوند گارگیتی نمایش کامل میدهد.
ساختن چنین تماثیل کار نوی شمرده نخواهد شد زیرا تجسیم جلال و تقدس در تندیس با صراحت بیش و کم محدود بهند نبوده و پدیده گسترده تری بوده است. اما پروبلم حل طلب بعقیده ما اینست: که باید بدانیم که چرا جلا و قدرت بودا را درین مورد به طور تغییر داده شده نشان دادن اند؟
به آسانی میتوان دید که تندیس های گل ناپخته اجنه تیپه تاجیکستان موازی انکشافی که در افغانستان یافته اند، در سبک هنری و شمایل نگاری بسیار نزدیک یکدیگرند. اگر چه تاکنون کاوش های باستانشناسی در تپه سردار و اجنه تیپه خاتمه نیافته اندف باز هم قابل یاد آوریست که در هر دو پرسشگاه تماثیل بسیار مشابه بودا در حال پاری نیروا نا (فنای کامل) یافته اندک طول بت اجمه تیپه دوازده متر است (عکس ۱۰) و علاوه برین مترسات (عکس ۱۱) و علاوه برین تشابهات آشکار ای دیگری هم بین آثار تپه سردار (هم فندقستان۹ با اجنه تیپه دیده میشودف که اجنه تیپه معلومات اضافی را هم بما میدهد، قطعات نقاشی شده ایکه ازینجا کشف گردیده ندرد هندگان سپید پوش بزانو در آمده راب آستین های کشاده و شمشیر های کوتا آویخته در بغل نشاند میدهد که ب، لیتویسنکی وت زجیمل آنرا با برخی از تماثیل شهزادگان بامیان و حصار بالا لیک تیپه از بکستان مقایسه کرده و حقا نزدیک بهم شمرده اند.
این همگونیها البته بین آثار ربالیک تیپه و فندقستان هست ولی اکنون ما به آثار پنج کنت هم میرسیم، وحدت کلتوری اساسی را درین دسته تماثیل و نقاشی های مکشوفه ازبکستان و تا نهایت سده ششم آغاز گردیده و به انجام قرن هشتم بعد از میلاد میرسد.
بالالیک تیپه از نظر تاریخ اجتماعی یکی از جاذب ترین این مراکز شمرده میشود زیرا نمونه زندگانی حصار نشینی و قرار گاه خداوند گاران روستاهاست، که اعضای طبقه فیودل بوده است و ما ایشان را در کاوشهای پنج کنت هم دیده می توانیمف که با ظواهر اشرافی در مظاهر هنری مانند فراهمی های دسته جمعی یا میدانهای جنگ پدیدار می شوند و ما آرا مناظر شهسواری دلیرانه گفته می توانیم.
این همزیستی صلح آمیز نشان میدهد که دین رسمی دولتی معین نبود و همین وضع یک نوع اختلاط عقاید دینی سن کرتیزم را بجود آورده بود، که در خود افغانستان به مشاهده نمی آمد (مقایسه کنید تمثیل دور کار در تپه سردار ) (۲).
اکنون اسان نیست که کسی عوامل تغییر شمایل و قیافت نگاری بودا را در آسیای میانه مشخص نماید. که چگونه میخواستند شخصیت اورا نمایش دهند؟
تماثیل کوچک (جدا گانه یا در دسته های کوچک پرستندگان) که بر لوحه های مفرغی مذهب آق بیشیم بین طراحی پیچیده نباتات منقوشند بودا را ملبس به عبای خانقای در حالت استغراق و دعا نشان میدهند که در آن خصایص گندهاری و تاثیرات هندی آشکار سات ولی سبک آن عموما ماخوذ و مستنبط نیست.
بیجا نیست که درینجا ذکر از آثاری خمیری (پلاستیک) نگارین هنری مشهوری به میان آید که آنرا هیئتهای باستانشناسی برتانیه ، فرانسه، جاپان، روسیه المان با کمال بی اعتنایی از ابنیه نهفته زیرریگهای سین کیانگ برای غنای کلکسیونهای موزه های برتانیه و گیمه فرانسه و هیرمیتاج و برلن و دهلی جدید کنده و برده اند. از بین تمام اینگونه آثار دو دسته ذیل در خود توجهند:
اول: آنچه بسیار مستندند و مخصوصا در ختن شهریکه بر شهرا کاروانی جنوبی واقع بود بدست آمده اند.
دوم: آثاریکه مورد اعتماد اند کند با مواد مصوره معروفه آن که در متن ها مذکورند و مانند مواد ماده اول اهمیت خاص خیالی دارند.
دسته اول مشتمل اند برآثاریکه خلقت اعلی (وایرو کانا) را نمایندگی میکند و جسم آن باسمبولی از ستوپه یا وجره (سلاح مقدس نیرو) یا اسپ تازی یا کتاب طومار گونه یا مثلث و غیره نشانی شده می باشد و اوضاع مختلفی را که بودا در اوقات میداشت نشان میدهند(عکس ۱۱.
در دسته دیگر آن نمودار های ظهور بودا شاملند که در طبیعت خود کمی با خلقت اعلی تفاوت دارند و این باز سازیهای تماثیل معروف نام نهادند، و در بین آنها مجسمه ایست که میگویند:
آنرا در زمان حیات بودا بامر شاه او داینه کوشامبی ساخته باشند و زایر هیون- تسنگ در بارۀ آن مینویسد:
درینجا (ختن) تندیسی از بودا در حالت ایستاده موجود است که آنرا از چوب صندل ساخته اند و بیست قدم بلندی دارد. خوارق زیاد از ان دیده میشود و تجلیات پیاپی از ان همواره پرتو افگنی دارد. کسانیکه به بیماری اندامی از بدن مبتلا اند برهمان عضور این مجسمه برگه طلا میگذارند و شفایاب میشوند.
کسانیکه با خلوص دل بدین بت نماز می برند، اکثر آنان به مقاصد خود می رسند و ازینرو و مردمان آنجا گویند: این بت در زمان قدیم- هنگامیکه بودا زنده بود به حکم او داینه پادشاه کوشامبی ساخته شد، و وقتیکه بودا این جهان را پدرود گفت: برضای خود از جای برخات و بهوا بر شد و بشمال آن کشور به شهر هو- لو- لو- کیا آمد (ترجمه کتاب هیون- تسنگ ۲،۳۲۲) و باز بسبب بی اعتنایی پاشندگان شهر این تندیس معجز خود را از آن شهر به موضع پیما انتقال داد که هیون تسنگ انرا در آنجا دیده بود.
پس مادرین دو دسته تماثیل دو میل اساسی معاینه میکنیم:
اول تحقیقی مبنی بر تفکر سلف، دوم: تعبدی پرستش کارانه ایکه بودیزم را متمایز میسازد.
این دو خصیصه شاید همواره درین آثار به نظر بیاید، ولی رواج آن نوبتی است و هنر ترکستان چینی بین سده پنجم و نهم زمینه های فراوان برای هر دو فراهم آورده بود.