138

کتیبه آرامگاه فاتح میوند در گورستان میا حبیب در پشاور

از کتاب: از سجاده تا شمشیر

درین حرم که درون آمدی ببندان احرام

بدین زمین چو رسیدی ز سر سزد اقدام

مزار کیست که از وی شمیم مشک آید

بخواب کیست در این جا چو شیر در آجام

همین مزار محمد ایوب سردار است

که در شجاعت او بود شوکت اسلام

با انتقال تو ای سرور ستوده شیم

چکیده لخت جگر ها ز دیده اقوام

ز غربت آمده دلتنگ در لحد آسود

ز نسل شیر در این جا بخواب شد ضر غام

در این لحد که سر گزنیست طول و پهنایش

چان سپهر شجاعت در و گرفت آرام

گذشته قرن که از ملک و قوم بودی دور

هنوز ذکر تو ورد مجالس اسلام

سزاست گر همه افغان ز چشم خون ریزند

که از وفات تو گشتند سر به ایتام

چون عمر او شده پنجاه و هفت صد افسوس

سعید روز ازل شد شهید در انجام

زداستان و فاتش فسانه ها برخاست

در این معامله سریست برتر از اولام

برای سال وفاتش بگریه و جزی گفت

که در سرای بقا یافته نکو انعام