خدیجه سلطان
خدیجه دختر حسن علیخان ۳ دختر کاکای علیقولی خان واله داغستانی است . در بین سنوات ۱۱۲۵ ۱۱۳۵در اصفهان تولد یافته ، در اثر توجه والدین خود تعلیم کافی اخذ نمود و در حدود سنه ۱۱۴۵-۱۱۴۷ با پسر عم خود علیقولی خان که باهم در مکتب تحصیل نموده بودند و علیقولی خان از طفولیت عاشق و شیفته جمال و کمال او بود ، نامزد شد ۴ ولی تسلط نادر شاه افشار به ایران آنها را از هم جدا ساخت ، چه واله داغستانی از ترس به هند فرار نموده از نامزد خود دور شد و تازمانیکه نادر شاه مقتول گردید از احوال او بی خبر بود . بعد از آنکه نادر شاه به قتل رسید قاصدی به اصفحان فرستاده از ازدواج دختر عم خود با میرزاه احمد وزیر ابراهیم شاه اطلاع یافت صاحب تذکره شب انجمن درشرح حال واله داغستانی میگوید که هر دو به یک مکتب درس خوانده ، عاشق همدیگر شدند و چون به سن بلوغ رسیدن ، خدیجه السطان نامزد پسر عم خود گردید ، ولی زمان تسلط اغافشه بر اصفحان غلام محمود خان او را بزور در نکاح خود در آورد بعد از چندی نادر شاه شفته جمال او گردید بی نکاح او را در هرم خود داخل نمود بعدا خدیجه سلطان با نجف قلی بیک
۱مشاهیر نسوان.
۲آتشکده یزدان ، صفحه 325
۳ دانشکده آذربایجان تحلیف آقای محمد علی تربیت ، صفحه 179 در تذکره صبح گلشن و مشاهیر نسوان نام پدرش را طلب علی خان نگاشته اند .
۴ ریاض الشعارا واله داغستانی ، صفحه 403
«۵۰»
حاکم یزد ازدواج نمود و پس از کشته شدن او صالح خان قاتل نادر شاه او را به زنی گرفت و بلاخره با میرزا احمد وزیر اصفحان نکاح بست . وقتی که این شوهر آخری او مقتول گردید خدیجه سلطان روانه هند شد اما قبل از آنکه به عاشق دیرینه خود برسد در راه فوت نمود ۱
خدیجه گاهی شعر میگفت و سلطان تخلص می نمود . چند رباعی و غزل نمونه قریحه شعری اوست :
من ساقی ام و شراب حاضر ای عاشق تشنه آب حاضر
آب است شراب پیش لعلم آن لعل من و شراب حاضر
با حسن من آفتاب هیچ است اینک من و آفتاب حاضر
سلطان چو منی نبود در دهر
عالم عالم کتاب حاضر
از رنج درون خسته ام هیچ مپرس از حال دل شکسته ام هیچ مپرس
انداز پرش رفته زیادم عمریست ای دوست زبال بسته ام هیچ مپرس
من سستی اهل یار میدانستم بی مهری آن نگار میدانستم
آخر بخزان هجر خویشم بخشاند من عادت نوبهار میدانستم
افسانه درد من اگر گوش کنی از لیلی و قصه اش فراموش کنی
ورقصه درد این عمم را شنوی مجنون را حکایتش فراموش کنی