در تجسس خط سر حدی
در اثر رویداد های تاریخی که کم و بیش در اطراف آن در مولفات و آثار و مطبوعات ما و انگلیس ها قلم فرسائی بعمل آمده است ، فرنگی ها بعد ازینکه بالاخره در 1843 وادی سند و در ١٨٤٩ خاک پنجاب را به نظام اداری خویش ملحق بسیار کردند بفکر خط سرحدى محکم و مستقری افتادند. بعبارت دیگر درست در وسط قرن نوزده نقشه های استعماری انگلیس ها مبنی بر تصرف نیم قارۀ هند به حد نهائی خود رسیده خاک حاصل خیز هندی را در طول و عرض آن از حوزۀ گنگا تا حوزه سند بدست آوردند و درصدد بر آمدند که باید خط سرحدی محکمی پیدا شود که لقمه نرم و چرب هندی را به آرامی خاطر دور از چشم رقبای دور نزدیک نوش جان کنند و حین استفاده از جلگه های فراخ و زرخیز کسی متعرض ایشان نشود. لذا مسئله تجسس یک خط حدى مستحکم بحیث مهمترین مسئله سیاسی وسوق الجیشی در نظر متخصصین سیاسی و نظا می بریطانیا قرار گرفت. قراریکه خوانندگان محترم مسبوق اند موضوع مطالعه و پیدا کردن خط مستحکم سر حدی برای هند انگلیس مسئله بود بسیار پیچیدۀ وغامض که روش سیاست استعماری انگلیس را درین گوشه شرق تحت تاثیر گرفت و خطوط مشی معینی بمیان آمد که با مرور زمانه وایجابات زمان و مکان تعدیلاتی در آن بعمل آمده رفت.
آغاز مشی سیاسی انگلیس در تجسس سرحد مستحکم برای هند متکی به دو جریان فکری و دو روش معین بود که یکی را (مدرسه پیشروی) و دیگر را (مدرسه سرحد بسته) نام نهادند . آن دسته مامورین نظامی و سیاسی انگلیس که بیشتر در ناحیه سند ماموریت داشتند طرفدار احراز سرحد مصنوعی بودند و آرزوی نهائی ایشان این بود که در قلب مملکت افغانستان رخنه کرده کویته ، قندهار و کابل و هرات را در داخل حدود متصرفات خود در آورند . این آرزوی قلبی و هدف نهائی مشی سیاست پیشروی بود که بنام "مدرسه سند" هم شهرت پیدا کرده است . دسته دیگر مامورین فرنگی که بنابر ماموریت های مختلف عموما در پنجاب اجرای وظیفه مینمودند و ایشان را پاسبان های راه لقب داده بودند طرفدار سیاست (سرحد بسته) بودند و مبنای خط مشی شان این بود که مجرای رودخانه اباسین و یا خط دامنه های کوها ، سرحد هند اتخاذ شود و از آن فراتر قدمی گذاشته نشود . این مدرسه به مناسبت محل ماموریت طرفداران آن بنام (مدرسه پنجاب) هم معروف گردید .
بدین قرار بعد ازینکه انگلیس ها از حوزه گنگا به حوزه سند رسیدند و نیم قاره هند کاملاً در کف استعماری ایشان در آمد برای پیدا کردن یک خط سرحدی اطمینان بخشی در القاآت دو مکتب مشخص سیاست پیشروی و توقف مواجهه به انتخاب یکی از سه صورت ذیل شدند :
(۱) مجرای رودخانه اباسین . (۲) خط دامنه کوهای سلیمان و قیصر غر (۳) خط مصنوعی قلب افغانستان یعنی هندوکش . پیش ازینکه این سه موضوع را مختصراً مطالعه بکنیم باید به بینیم که نفوذ انگلیس عملاً درین وقت ها در کدام خط متوقف بود ؟ . انگلیس ها که رنجیت سنگ را برای ضعیف ساختن مزید دولت سدوزائی و بارکزائى اغوا و تحریک کرده و راه را برای بسط نفوذ خویش آماده می کردند فقط شخص مهاراجا را مجال حکومت داده و در اخیر حیات و بعد از مرگ او فوری دست خویش را در حوزه های حکومتی سک دراز کردند و هفت سال بعد از مرگ او سند و ده سال بعد کل پنجاب را تصاحب نمودند و با این تصاحب که در حقیت به ذات خویش تجاوزی بود و در ۱۸٤۹ مراتب آن در پنجاب به اتمام رسید خویش را واجد سرحدی خواندند که در سواحل راست رودسند از پای دامنه های کوهای علاقه های قبایل نشین می گذشت . این خط یعنی سرحدی که انگلیس ها از سک ها گرفتند و تحدید دقیق تر آن مطالعات و مقالات دیگر ضرورت دارد خطی بود که بین رودخانه سند و کوهای یاغستان از حاشیه بین اراضی هموار زراعتی و دامنه های سنگ لاخ کوها می گذشت بعبارت دیگر خطی بود که علاقه کوهی و سنگلاخ وزمینهای زراعتی جلگه پښتونستان را از هم مجزی میکرد و قبایلی های کوه نشین پښتون از ان بیرون بودند در حالی که موقف انگلیس ها در مقابل چنین خطی معین بود و عقب آنها یعنی بطرف شرق و جنوب شرق مجرای سند و پیش روی آنها یعنی بطرف شمال و شمال غرب سرزمین افغانستان منجمله یا غستان قرار داشت در تجسس استقر از همیشگی خط سر حدی بر آمدند که در پناه آن هند محفوظ و مصون باشد .
قراریکه همه میدانیم و تاریخ و جغرافیه و مردم شناسی و ادبیات و داستان ها وروایات شهادت میدهد سرحد طبیعی و تاریخی و سیاسی هند همان مجرای رودخانه (اندس) یا سند است که از گلگت تا بحیره هندخاک های هند و افغان را از هم جدا میکند و این علامت فارقه است که طبیعت در تشکیل اراضی میان دو کشور کشیده و سوابق تاریخی این موضوع به کرات یاد آوری شده و همه ازان واقف اند و همین وقوف عده ای از انگلیس ها را بر آن داشت تا عطش ملک گیرى خود را در آبهای آن فرو نشانند در میان انگلیس ها طرفدار جدی قبول کردن مجرای اباسین بجای سرحد (لار دلا رنس) حاکم پنجاب بود و همیشه فریاد میزد "عقب طرف اندوس" مشارالیه برای تا بید نظریه خود نظریاتی داشت مبنی بر اینکه علاقه کوهات با پیش برامدگی علاقه قبایلی از پشاور مجزی میماند و علاقه پشاور و کوهات برای استقرار عساکر اروپائی نژاد صحت بخش نیست. با این ملاحظات (لارنس) مجرای سند را بهترین سرحد هند میدانست و می گفت که جریان رودخانه عریض و عمیق و سریع است و نسبت به خط منحنی سر حدات پای کوها کوتاه تر و در نتیجه با خرج کم قابل دفاع می باشد . بدین ترتیب لار دلا رنس به حکومت هند مشوره داد که پشاور و علاقه کوهات را به حکومت افغانی تسلیم دهند شبهه ئی نیست که بعضی از انگلیسها بر نظریات (لارنس) خورده گرفتند و با لاخره پیشنهاد او را رد کردند ولی نامبرده بر اساس عقیده خویش باقی ماند و چون قرار پیشنهاد او مجرای سند در اثر مخالفت (لارد کنگ) مورد قبول واقع نشد مفکوره خویشرا کمی تعدیل نمود و گفت در صورتیکه جریان اباسین سرحد نژادی و جغرافیائی و تاریخی هند قبول نشود ، عقلا از خط سرحدی پای دامنه های کوهای سرحد سابقه سک که سرحد ما انگلیسها هم میباشد قدمی فراتر گذاشته نشود زیرا عقب این خط کوهای بلند و دره های عمیق پر پیچ افتاده و نظارت آن مشکل است حال آنکه خطوط پای دامنه های کوهای معین و از عقب هم با داشتن سلاسل جبال محفوظ میباشد این خط دوم سرحدی که در سواحل راست اباسین تقریبا موازی با مجرای رود خانه از پای دامنه های جنوبی کوهای سلیمان و قیصرغر میگذشت همان حدو دی بود در دوره فتور و خانه جنگی های برادران سدوزائى وبارک زائی افغانی رنجیت سنگ در اثر تحریک انگلیسها نفوذ سک را در ینطرف سند تا آنجا رسانیده بود ولی علاقه های کهستان قبایل نشین بکلی از ان بیرون بود . این خط سرحدی را انگلیس ها در ١٨٤٩ از سک ها گرفتند و خطی بود که لار دلا رنس طوری که شرح دادیم هیچ وجه حاضر نبود که قوای انگلیس از ان تجاوز کند ولی قراری که رویدادهای تاریخی نشان میدهد متاسفانه سیاسیون و مردان نظامی انگلیس با نظر توسعه جوئی که داشتند و هراس سرسام کنی که در ایشان تولید شده بود نظریات سیاسیون خویشر را هم قبول نکرده و در اثر تشویق مدرسه (فارو رد پالیسی) بفکر پیش روی مزید در کوهای قبایل نشین افغانستان افتادند و پیشتر در نفس مملکت در ۱۸۷۹ به تعرض اقدام کردند. آزروی نهائی شان این بود که خط سر جدی در حوالی کابل و غزنی و قندهار و حتی هرات قایم کنند ولی به عملی ساختن این نقشه نا پاک کامیاب نشدند و سرحد بین افغانستان و هند مبهم و نا معلوم ماند.