و اما مثنوی
قسمیکه قبلا نیز اشارت شد مثنوی مقارن سال های ۶۶۲ تا ۶۷۲ به خواهش حُسام الدین توسط مولانا سروده شد که بر حق عالیترین اثر عرفانی عالم را در زبان فارسی انشا کرد و قدرت قریحه ،خود را تا آستانه اعجاز در بیان که اثر او را در نزد معتقدانش قرآن پارسی جلوه داد، رسانید مثنوی یعنی ساده ترین و پرمایه ترین شعر مولانا ، که در عین حال متعالی ترین شعر عرفانی در تمام تاریخ بشمار میرود ، سفر نامه ایست از روح انسانی ، در بازگشت به مبدآ ، بازگشت حماسه آمیزی که حکایات و شکایات نی رمز انگیزه آنست و خط و سیرش از میان خظر ها و برحانها عظیم روحانی میگذرد و دل به امید وصال می بندد . و به آنچه برای روح عارف غایت این سلوک متعالی است منتهی میشود . و در طی این سلوک آنچه تبتل نام دارد و عبارت از قطع پیوند با تعلقات خودی است روح عارف را که آماده بازگشت بعالم روحانی خویش است ، در دنیای جسم که زندان و اسارتگاه اوست تدریجا از هر چه باطل است می گسلد ، از هر چی توقف در آن برا یروح متضمن تنزل در مراتب مادون انسانی است جدا میکند و اورا به ماورای عالم انسانی عروج میدهد و اورا پله پله تا ملاقات خدا – مدار عروج و کمال می بخشد.
مثنوی پر از قصه هایست که یکدیگر را تداعی میکند ، گنجینۀ از حکمت و دلالات است که در تائید قصه ها یا در تقریر آنها بخاطر گویندهمی آید و در تواتر سالها و توالی دفترها ، که کوشش دفتر را در مدت چارده سال بوجود می اورد ، دوست دارد که سرِ دلبران را در حدیث دیگران ببیان اورد و صورت قصه را سترِ حال خود میکند و در ضمن شرح اسرار و مقامات اولیاء مراتب سلوک روحانی خود را نیز تصویر میکند.
در مثنوی از همان آغاز نی نامه که مولانا سخن را از «شکایت نی» سر میکند ، آنچه از زبان این سوخته بی زبان نقل مینماید قصۀ پر غصه است- حکایت جدایهاست ؛ این نکته که مولانا در نی نامه حکایت و شکایت از همان آغاز با هم مطرح میکند بدون شک نه یک تصادف است و نه یک هنر نمایی شاعرانه ، وی از همان آغاز نشان میدهد که آنچه تمام مثنوی او در تطویل و تفسیر آنست غیر از شرح و اشتیاق روح عالم خویش متضمن تقریر حکایت حال عارف در قالب حکایات و در ضمن «حدیث دیگران» هم هست.
پارۀ از این قصه ها ماخذ از حکایات و امثال عامیانه است که برخی از آنها مرزهای شرق و غرب را در قرون وسطی در نور دیده است که از تبادل فرهنگهای غربی و شرقی در عهد جنگهای صلیبی و دیگر از همین قبیل در مثنوی هست که ماخذ از مجموعه های امثال مکتب و قدیمتر بنظر میرسد همانند کلیله و دمنه ، در مرزبان نامه ، سند بادنامه ، در آن ایم بهمین عنوان شهرت داشته اند و در مثنوی مکرر قصه های از انها اخذ و نقل شده است .
تفسیر های قرآن کریم که شامل قصه های انبیا و امتهای گذشته است ( در حدود بیشتر از ۳۵۰ آیه نظر به فهرستی که از مثنوی توسط چاپخانه سپهر در تهرات ، چاپ اول سال ۱۳۶۳ ه از مثنوی مولانا جلال الدین بلخی تهیه شده است موجود میباشد.*۴۱
مولانا از هیچ چیز همه چیز میسازد ، وی قصه های مربوط به زهاد و صوفیان را و کرامات منسوب به مشایخ . اولیا را که در بسیاری موارد از روایان اغراق آمیز رایج مایه دارد و ظاهرا بسیار از انها مشحون از طاعات و خرافات مینماید در مثنوی آورده و غالبا به ظاهر قصه توجه ُ نداشته و به معانی اسراری که در ماورای این طاهر است پرداخته است که تداعی آنها در خاطر گوینده و استادی بی مانندی که او در مثل آنها دارد به قصه های وی در توجه و تقریر مدعا ، قدرت تآثیر فوق العاده می بخشید و خواننده را به تحسین و اعجاب وا میدارد . در نظر مولانا ، واری آنچه در مطاوی ابیات و در دیباچه های دفاتر در تعظیم مثنوی تقریر کرد ، مثنوی دلبری بود معنوی که در جمال و کمال همتایی نداشت و ادراک غوامض آن به اعتقادی و عشقی تمام محتاج بود .