32

در بیان قلب کرم

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان قلب کرم(۱) عالیجاه میر کرم علی خان والی حیدر آباد

و نشستن (۲) بمسند مراد کامرانی عالیجاه میر مراد علی خان تالپر(۳) و انتقال مرحوم[بندگان] خلد آشیان میر سهراب خان والی خیر پور، و انگیختن غبار فتنه و نفاق مابین امیران خیرپور

فاختۀ قلم مشکین رقم، که نوا خوان سخن طرازیستف در شاخسار این مدعا چنین نغمه طراز بیان می شود که: در سنه یکهزار و دو صد و چهل و چهار ۱۲۴۴ هجری محمدی از قضای کردگار، عالیجاه میر کرم علی خان والی حیدر آباد، دنیای بیوفا(۴) را گذاشته قلب کرم اختیار نموده، و بدانۀ آکله (۵) راحله ازدنیای بی اعتبار کرده. اگر چه روزی چند 

----------------------------------------------------------------------- 

(۱)مقصد مرگ است.

(۲)ک: و نشستن بندگان مسند مراد کامران عالیجاه.

(۳) ک: تاپر [؟] الف: میر علی مراد خان ج : مانند متن. 

(۴) الف: بیوفا از دست داده قلب کرم 

(۵) آکله = زخمی است در بدن انسان کد پیوست و گوشت را میخورد [- فرهنگ نظام] . ب : بعارضه دنبل.

از قلب کرم، در حیدرآباد، باد مخالف شر و شور بوزیدن امده، لیکن مرحوم میر کرم علی خان از رنگ و بوی گلهای اولاد عاری بوده. عالیجاه میر مراد علی خان برادرش از روی رای و کمال هوش و دانائی شعلۀ اتش فساد را سر کشیدن نداده، بزلال تدبیرات فایقه خاموش نموده، و تمام مال و ملکش در پنجل اقتدار خود اورده، و باحدی دیگر نگذاشت، که انگشت مداخلت، در مال و ملک مرحوم میر موصوف بگذارد. و پسماندگان و منسوبان مرحوم مذکور عالیجاه میر مراد علی خان از حسن مراعات خودف ممنون و مشکور داشته، بهر حال رضا جوئی انها می نمود. و بانتظام مجموعل امورات ملکداری بخوبی  می پرداختف که از تیقظ (۱) و هوشیاری عالیجاه میرممدوح هیچ یک رخنه در اساس سلطنت سنده نیفتاد.

باز از تقدیر رب قدیر، در سنه یکهزار و دو صد و چهل و شش ۱۲۴۶ هجری بندگان خلد آشیان، مرحوم میر سهراب خان علیه الرحمة و الغفران بمقتضای: 

اجل دریچۀ قصرش نشانه (۲) کرد و بزد

مطابق بیست و هفتم ماه صفر سفر آخرت اختیار نموده از بام قصر حیات، بر زمین ممات افتاد انا الله و انا الیه راجعون (۳) عجب مرحوم میر ممدوح کامل صفات و دانای زمان بود.

------------------------------------------------------------------------ 

(۱)تیقظ=بیداری.

(۲)الف، بج: بهانه کرد.

(۳) قرآن، البقره ۱۵۶ج ۲.

بلکه اسم اعظم در جبین نور آگین خود داشت. در ملک داری و غریب پروری و قدر شناسی و اشراف نوازی و مسافر پروری، ضرب المثال عالم توان گفت. 

بعد قضیۀ نامرضیۀ مرحوم میر مبرور، مابین اولادش غبار فتنه و فساد بر انگیخته، و نایرۀ آتش نفاق و عناد شعله ور گردیده. عالیجاه میر مبارک خان که فصیح اللسان بلیغ البیان، نسخۀ جامعۀ ذوفنون بوده، از روی حکمت عملیف عالیجاه میر رستم خان را که صاحب دستار ریاست بوده، بجای خود برپای نموده، در مقابلۀ عالیجاه میر علی مراد خان صاحب، سلسلۀ شور و شر، بحرکت آورده . و خود را بمعۀ فرزندان هر یک میر محمد[نصیر خان] و میر محمد علی خان و میر فضل محمد خان و میر علی محمد خان بخیال تصرف نوالۀ چرب دنیای بیوفا، برخوان یکرنگی عالیجاه میر علی مراد خان متفق ساخته، فرزندان خودها را در ملازمی میر صاحب میر علی مراد خان مقرر نمودو ملک [شاه ببرلوی] (۱)عوض جاگیرات ملازمی فرزندان خود از میر علی مراد خان صاحب گرفته بتصرف (۲)

---------------------------------------------------------------------------- 

(۱)نام این جای در ک نیست از الف تصحیح شد. ببرلوی تا کنون در خیر پور موجود و مشهور است، میر معصوم گوید که موضع ببرلو در سه کروهی بهکر است [-معصومی ص ۱۴۴ و غیره] این جای به نزاهت و لطافت معروف بود.و همایون بن بابر در رمضان ۹۴۷هـ در چهار باغ ببرلو توقف کرده بود[-معصومی ۱۶۷]

(۲)ک: متصرف.

خود آورده، و بساط شطرنج بازی گسترده در برد و مات شاه مدعای خود گردید. 

گاهی بوزیری میر صاحب ممدوح، خود را نسبت میداد، و گاهی پیاده وار در خدمت گذاری میدویدف و جمع اوری سپاه بلوچان ملازم خود و میر صاحب ممدوح نموده، فیل ها(۱) سرسات را در مصارف سپاه، بیهوده بر باد می داد. و شب و روز  زمزمۀ اسلحۀ سپر شمشیر و تفنگ 

سپاه در خیر پور در هر کوچه و بر زن بلند، و سپاه مذکور از بس خوردن زورینه (۲) ولقمهای چرب از مطبخ خانۀ میر صاحب ممدوح، و زدن پیالهای (۳) زمرد رنگ مستعد نواختن چنگ جن بیهوده گوئی. و در وقت احضار کچهری (۴) جانب سرخیلان (۵)  و غیره خاص و عام رخ نهاد گردیده، از قانون زبان، عجب نغمات استهزا آمیزی سرائیده و خندها می نمود.

تا مدت چند ماه، اسپ آرزوی خود را در میدان مدعا، با میر صاحب میر علی مراد خان میتاخت. و از روی تملق و 

----------------------------------------------------------------------- 

(۱)کذا در الفف ک. شاید صحیح آن پولها باشد یعنی مبالغ سیورسات. 

(۲) در ک ، زورینه است، یعنی نان مقوی که با لقمهای چرب ما بعد مناسبی دارد . اما در الف روزینه است که شاید مقصد از ان خوراک روز مره و مقرری خوراک هر روز باشد.

(۳)مقصد پیالهای حشیش و بنگ است که رنگ سبز زمرد ین دارد، و خوردن آن رواج تام داشت.

(۴)کچهری= جای دفاتر حکومتی بود.

(۵)الف: سیر خیلان [؟].

حکمت عملی، آهسته اهسته دندان طمع خود را چون موش تیز نموده، قراضۀ (۱) زر و اسلحه باربند(۲) طلا و بهر پوره از بنادیق و شمشیر های جواهر دار و اقمشۀ نفیسه، از صندوق خانۀ استطاعت میر صاحب میر علی علی مراد خان کشیده، در سوراخ دهان خود فرو می برد. از انجا که در انوقت عالیجاه میر علی مراد خان صاحبف باقتضای بهار شباب جوانی، سر خوش نشۀ بادۀ بی پروائی، و از چنین نشیب و فراز روزگار آگاه نبود، لیکن از روی آگاه دلی روزی چند مابین خود، پیش معلم و مدرس اتفاق رسالۀ محبت ووفاق مطالعه می نمودند. وبرداشتند. و شمع یکرنگی در بزم یک جهتی می افروختند. لیکن بعد از چند ایام میر صاحب میر علی مراد خان از روی کمال دانش و رسائی هوش دریافت کهک عالیجاه میر مبارک خان در صورت اتحاد، طریقۀ مخالفت را در پیش گرفته است. تا انکه از کشاکش (۳) گردش روزگار، شیرازه مجموعۀ موافقت (۴)اتحاد طرفین از انتظام اتفاق افتاده. میر صاحب میر علی مراد خان معه احمال و اثقال (۵) و میر های محترم، از خیر پور، تشریف فرمای قلعۀ احمد آباد(۶)، که 

--------------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف:فریفته زر [؟] اما قراضه [ک] صحیح است بمعنی ریزۀ زر [- نصاب].

(۲)اللف:ماربند.

(۳)ک: از کسانش [؟] (۴۹ الفک موالفت و اتحاد.

(۶)اثقال= سنگین بار.

(۶) ب: از خیرپور انتقال نموده و در کوت پیچی نشسته.

در انجا رفته اقامت گرفتف و داد مردانگی و همت خود را از دست داد. و در صورت رفتن میر صاحب ممدوح جانب قلعۀ احمد آباد، آتش فتنه و فسادف بیش از پیش شعله ور گردید.

هر چند میر صاحب میر رستم خان که محاسن سفید و صاحب دستار بود، در انطفای نایرۀ فساد، کوشش و سعی می نمود، لیکن حرارت کینۀ قلبی از طرفین، بموجب تقدیر ازلی هرگز بر طرف نمی گردید. اگر روزی چند خاموش میشدف باز ار تحرک باد فتنۀ مفتنان در اشتعال (۱) می امده. تا انکه درین اندیشه و رفتار و گفتار کینه و مخالفت، عالیجاه مرحوم میر مبارک خان در سنه  یکهزار و دو صد و پنجا ۱۲۵۰  هجری تمام متاع دولت مملکت و کینه و مخالفت باولاد خود گذاشته، از دار فنا بدار بقا ارتحال فرموده. در حین حیات هر قدر که کوشید و جوشید، و در پی کیمیائی گردید، فایده ندید، و حسرت برد.

بعد رحلت مرحوم میر مبارک خان قانون فتنه و نفاق مابین بیش از پیش در نوا آمدهف تا رفته رفته از آهنگ های مخالف رباب (۳) ریاست سندهـ از گوشمالی نغمه طرازان قضا و قدر از هم درهم افتاد، که نغمل خرابی سندهـ موافق مقام از قانون قلم در نوا اورده خواهد شد. از انجا که : بیت 

دولت همه ز اتفاق خیزد 

بیدولتی از نفاق خیزد

-------------------------------------------------------------------- 

(۱)اشتعال=شعله زئی .

(۲)الفک خلفان.

(۳)الف: زبان [؟].