32

در بیان آمدن میر نصیر خان

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان آمدن میر نصیر خان [براهوی] بر قلات و گرفتن قلات

از شاه نواز خان براهوی و کشته شدن لبدین صاحب [بهادر] 

نصر قلم خوش رقم، که مفتح ابواب قلعل ممالک سخنوریست، در فتح قلعۀ این مدعا چنین جلوه ریز بیان میگردد که : هر گاه صاحبان انگلیسه بهادر در سنه یکهزار و دو صد و پنجا و پنج [۱۲۵۵] هجری فتح فلات نمودند، راس بیل صاحب بهادر اجنت سند، عالیجاه شهنواز خان براهوی عمو زادۀ مرحوم میر محراب خان را بعطای لک روپیه و ملک ها باتفاق عالیجاه لبدین صاحب بهادر بر مسند ریاست قلات جلوس داده. تا مدت چند ماه عالیجاهان مذکور جرعه نوش بادۀ حکمرانی قلات بودند. و میر محمد نصیر خان خلف مرحوم میر محراب خان، معۀ عیال و اطفال خانه بدوش در صحرا و کوهستان آوارگی می گردیدند.

چون در این اثنا رحیم خان و عیسی خان بنگل زئی (۱) و غیره سر کردگان معۀ دو هزار لشکر در کوتله (۲) رسیده سرسات از انجا گرفته داخل گنجابه شدند و منشی موهن لعل که از سرکار انگلیسه بهادر در انجا بعهدۀ کار داری مامور بود فراری شده، طرف جهل احمد خان مگسی رفته پای قرار گرفت. و لشکر براهویان در گنجابه افتاده گدام سرکاری همه را غارت نموده بردند. سمت بهاگ بسبب بودن افواج سرکار انگلیسه بهادر جرآت امدن نکردند. و عالیجاه ایستویک صاحب بموجب حکم اجنت سندهـ از بهاگ کوچ نمودهف داخل چهتر و از انجا برآمده وارد شاهپور، بملاقات کپتان ایمیل صاحب بهادر مسرور گردیده، دو (۳) شب در انجا اقامت گرفته، بعده روانه شکارپور گردید، که روز دویم تشریف فرمای شکارپور شده.

بعده عالیجاه زامس پوستین (۴)صاحب بهادر بمعۀ دو هزار لشکر سواره و پیاده پلتن گوره روانۀ دادهر گردیده، و 

----------------------------------------------------------- 

(۱)ک، ج: منگل زئی، که صحیح آن در الف بنگل زئی است، یک قبیله بلوچ که در اسپلنجی و مستنگ و شال و غیره مواضع بلوچستان ساکنند [-تاریخ بلوچستان ۳۳۳].

(۲)الف،ج: در کوتله رسیده. بک کوتره ک: کوتل که کوتله صحیح و نام جائیست که در آخر همین فصل هم ذکر ان امده.

(۳)الف: در شب .

(۴)ک: پونتس ؟ ج: طامس پوستن.

عالیجاه میر نصیر خان پیش از رسیدن عالیجاه صاحب ممدوح از شالکوت رخ تافته بر داد هر امده، بافواج انگریز که در دادهر بود، مقابله و مقاتبله نمود، و یک شبان روز لشکر براهویان در میان شهر داد هر تمام شهر داد هر غارت نمودند.

چون عالیجاه طامس پوستین صاحب بهادر، بقطع منازل، داخل دادهر گردید، لشکر براهویان مرتکب جنگ و جدال شدند از طرفین کشتخون واقع گردیده، اخر لشکر براهویان تاب مقاومت نیاورده، با میر نصیر خان فرار بر قرار نمودند و در وقت فرار عالیجاه لبدین صاحب را براهویان کشته در میدان انداخته رفتند.

هر گاه  طامس صاحب ممدوح، در میدان نبرد گاه امده دید، که لبدین صاحب مقتول شده افتاده است، و زنجیر در پای دارد ازین معنی نهایت خفگی خاطر صاحب ممدوخ گردیده، و در جوش و خروش امده. لیکن چه فایده تیری که ازکمان برجست باز بسعی تدبیر بر نمیگردد.

پوستین صاحب بهادر آنچه که سامان لشکر براهویان در میدان مصاف افتاده بود، همه را به یغما آورده و نعش لبدین صاحب برداشته داخل دادهر گردید، و به تدفین و تکفین او پرداخت و افسوس میخورد. و میر نصیر خان براهوی معه لشکر در میان ک.هستان فراری شدند و زامس پوستین صاحب بهادر، بعد این فتح بموجب حکم راس بیل صاحب بهادر اجنت سندهـ مراجعت فرمای شکارپور گردید. 

بعد و رود صاحب ممدوح جناب راس بیل صاحب بهادر بموجب شفاعت میر رستم خان صاحب والی خیرپور محمد حسن و ملا رحیم داد امرای مرحوم میر محراب خان از قید رهائی یافته و صاحب ممدوح انها را خلعت و خرچ عطا نموده، روانه پیش میر محمد نصیر خان نمودند، که میر مذکور را هدایت نموده، راغب استیلام صاحب بهادر کرده، که اطاعت و  فرمان برداری سرکار جهان مدار نمایند. چنانچه نامبردگان پیش میر مذکور رسیده بهزار نصایح و مواعظ راغب ملاقات صاحبان و فرمان برداری سرکار نمودند.

هرگاه میر نصیر خان نزدیک کوتله رسید صاحبان عالیشان هر یک والس صاحب بهادر و بنزول (۱) صاحب بهادر معه جمعیت لشکر در کوتله دایر بودند. هر چند صاحبان ممدوح، استمالت نامها، طرف میر موصوف نوشتند، لیکن میر مد دور، از بس اندیشه و خوف، دل نهاد امدن بملاقات صاحبان ممدوح نمی گردید(۲) و در مقام خوف و رجا بود.

از انجا که صاحبان موصوف چون دیدند که میر مذکور بنابرملاقات نمی آید، بعده بجمعیت لشکر بر سرش جلوه ریز گردیده بمقابله و مقاتله پرداختند و جنگ عظیم واقع شد. از طرفین قتل 

--------------------------------------------------------------------- 

(۱)در الف، ک، : تیز دل است، که ظاهرا بنزول نسخه ب صحیح بنظر می آید ، زیرا تیزدل ترکیب فارسی است و نام مرد انگلیسی نخواهد بود.

(۲)الف: ن گردیده.

وقتال بسیار شده. یک صاحب بهادر در میدان جنگ بقتل رسیده و یکصد و چهل نفر معۀ بوهر خان(۱) و مراد خان پسرش زنده اسیر و دستگیر شدند. و میر ممدوح هزیمت یافته، باز آوارۀ کوهستان، و از صلح مایوس مانده.

صاحبان ممدوح بلوچان اسیران بحفاظت تمام گرفته، مراجعت نمودند. و اسیران مذکور در قلعه بهکر مقید ساختند. و خرچ یومیه بخوبی از سرکار بقیدیان مرحمت میکردند. و چند مدت واقعه بهکر در قید گرفتار بودند، و از خرچ یومیه مبلغان جمع نموده، ماه به ماه جانب عیال و اطفال خود میفرستادند.

---------------------------------------------------------------- 

(۱)الف،ج: بوهر خان. ک ب : لوهرخان . که صحیح آن میر بوهر سردار موسیانی است و با وی صالح محمد سردار دایان و صاحبداد زرک زئی و عزیز محمد زرک زئی و منگی زرک زئی و شاد محمد زرک زئی و دیگر معتبران مسیانی [تماما از قبایل بلوچ] نیز دستگیر و مقید شدند[-تاریخ بلوچستان ۲۸۵] مخفی نماند که این بوهر خان و لد نور محمد بن بوهر از سرداران قوم زهری موسیانی بلوچ بود، که سه فرزند بنام مراد خان و قیصر خان و امید علی خان داشت [-تاریخ مذکور ۳۵۰].