بامیان و بند امیر
از کوتل شبر تا بامیان
از پای غربی کوتل شبر تا بامیان 59 کیلومتر و دره شبیه به دره غوربند که در بعضی نقاط مانند "بلوله" خیلی تنگ و سنگلاخ میباشد، ادامه دارد. از ین به بعد سموچ های مصنوعی کنده کنده و یکه پر و گاه گاه مجموع چند سموچ که حتماً دهکده های زمان قدیم ،است، جلب نظر میکند.
جدار های دره رنگ پیدا میکنند و این الوان خفیف هرچه به بامیان نزدیک میشویم، شدیدتر شده و از حوالی مدخل دره "کالو" و شهر "ضحاک" رنگ های گلابی و سرخ و زرد و زرنیخی مناظر طبیعی این دره بدیع را قشنگ تر میسازد.
به شهادت تحقیقات جیولوجی، آبهای عهد سوم طبقات الارضی، مرسوبات و خشک شدن آنها در جدارهای دو طرفه دره که آخرین دامنه های سلسله کوه بزرگ است، اشکال عجیب و غریب و بریدگی های حیرت انگیزی تولید کرده و این بریدگی ها با الوان خاکها در سایه و روشنی آفتاب طوری جلوه میکند که در اغلب مواقع مظاهر طبیعی شکل تصنع دست بشری بخود گرفته است. این قسمت دره بامیان و چند کیلومتر اول درۀ "کالو" از نقطه نظر مطالعات جیولوجی برای شاگردان مدارس عالی و دانشگاهها فوق العاده مفید است و تمام اشکال دروس خود را بصورت عملی خواهند دید.
از پای کوتل شبر 17 کیلومتر گذشته دره تنگ میشود و تنگی ئی می آید که آنرا تنگی "شمبول" گویند و یکپارچه کوه مانند دیوار عمودی بر سرک سایه افگنده است. این تنگی تقریباً 5 کیلومتر محسوس است. در چهار کیلومتر دیگر، دره نسبتاً فراخ است و باز تنگی سخت تری می آید که آنرا "بلوله" گویند و این مشکل ترین قسمت دره است ته دره تماماً سنگلاخ و صخره های بزرگ تنگی را تنگ تر ساخته است علاوه برین دارای نشیب و فرازی هم است که مخصوصاً لاری های باردار را که از دره شکاری می آیند اذیت میکند.
چهار کیلومتر بعد یعنی در نقطه که از کابل 216 کیلومتر و از سر کوتل شبر 22 کیلومتر فاصله دارد، دو راهی ئی میآید که درۀ شکاری را از دره بامیان و راه شمال را از راه قدیم کوتلهای "اغربات" و "دندان شکن» و بالاخره سرک موتررو صفحات شمال را از از سرک سراسری مرکزی از طریق بامیان جدا میسازد.
آب شمبول و بلوله از صفاترین و گواراترین آبهای افغانستان است این صفات و را وجود ماهی خالدار ثابت میسازد. ماهی خالدار که به فرانسوی آن را "ترویت" گویند، ماهی ئی است که نسبتاً خورد و طول آن معمولاً از 20 و 25 سانتی متر تجاوز نمیکند و روی فلس خود خالهای گلابی و سرخ دارد. قرار تحقیقات علمی، این ماهی در آب نهایت شفاف و تازه زندگانی میکند و از گرد گل و حرارت متنفر است. در دامنه های شرقی شبر، یعنی در آبهای دره غوربند ماهی خالدار قطعاً نیست. فقط در آبهای دامنههای غربی آن یعنی در آبهای شمبول و بلوله و رودخانه های بامیان و پایان تر تا درهٔ "اشرف" زندگانی میتوانند. این ماهی جلب نظر سیاحین و شوقمندان را زیاد نموده و شمبول و بلوله از ین نقطه نظر شهرت زیاد دارد و مزیتی است که علاوه بر شاهکاری صنعت و تاریخ بامیان سیاحان را بطرف این دره میکشد و جلب مینماید.
از نقطه نظر انشعاب درهٔ شکاری از بامیان نقطه اخیر الذکر 29 کیلومتر فاصله است و سرک بصورت معکوس در امتداد رودخانه کشیده شده که از مجموع آبهای درۀ کالو و "ککرک" و "فولادی" و "آهنگران" تشکیل گردیده است.
از دو راهى فوق الذکر 17 کیلومتر بعدتر سرک از مقابل دهن دره "کالو" و خرابه های شهر "ضحاک" میگذرد درۀ "کالو" بسیار زیبا و نهایت مهم است و اهمیت آن در ین نهفته است که کابل را از راه "جلریز" و "سرچشمه" و کوتل "اونی" و "گردن دیوال" و کوتل "حاجی گک" در پای خرابه های شهر ضحاک به دره بامیان وصل میکند و تمام این راه تقریباً 135 کیلومتر طول دارد و از راه چاریکار و شبر تقریباً 110 کیلومتر کوتاه تر میباشد ولی بعد از کوتل اونی موتررو نیست.
بهر حال پیش از ینکه موتر در راه بامیان باب نشده بود و راه "اغربات" و کوتل "دندان شکن" برای رفتن مزار شریف پیموده میشد راه "سرچشمه" و "گردن دیوال" و "کالو" اهمیت زیاد داشت. حالا هم از نقطه نظر زیبائیهای طبیعی خود اهمیت زیاد دارد و هم فراخ ترین قسمت دره است دامنههای کوه بابا و کوتاهی راه میان کابل و بامیان فوق العاده مهم است و چون به نقاط مهم تاریخی مانند شهر ضحاک و بامیان منتهی میشود، سیاحین کوه گرد، شوقمندان صید ماهی خالدار و علاقمندان تاریخ و آرت را خواه مخواه جلب میکند.
در جائی که آب درۀ کالو به آبهای بامیان یک جا میشود فراز پوزه کوهی که به آب های هر دو دره حاکمیت دارد و قریباً 50 متر بصورت عمومی از سطح آب بلند است، در قسمتهای همواری و نشیب های تند تا قله کوه خرابه ها و برج های کلفت و دیوارهای نیمه ویرانه شهر ضحاک دیده میشود و بوا واسطه سرخی رنگ خاکهای کوه در میان خطوط آبی جریان رودخانه ها و صفحه لاجوردی آسمان سرخ میزند.
اوایل بنای این شهر مستحکم از یادگارهای پیش از اسلام است و این نظریه علاوه بر اینکه از روی بعضی ممیزات معماری معلوم میشود با کشف بعضی پارچه های ظروف سفالی تائید میگردد که تازه بدست آمده و روی آن بقسم تاپه مهر صورت پادشاهی تشخیص میشود از واقعات برجسته عصر اسلامی آن همین قدر میدانم که "تموجن" پسر "چغتی" نواسهٔ "چنگیز" در اثر مقاومت های نیروی ملی در اینجا کشته شده است.
هفده کیلومتر دیگر تا بامیان مانده است. دره گشاده شده میرود. کشتزارها و درختان نورس بید به ملاحظه میرسد سموچها مخصوصاً در جدار شمالی دره بیش از پیش دیده میشود رنگها و بریدگیهای عجیب جدارهای دره جلب نظر میکند. آهسته آهسته به آخرین منزل پیش از بامیان یعنی "توپچی" میرسیم.
از دره آهنگران، از همان دامنه های پر برف کوه بابا آب بسیار شفافی آمده و به رود خانه بامیان یکجا .میشود بالاتر از درهٔ "سوماره" مقدار دیگر آب های کوه بابا به رودخانه بامیان .میریزد راه از دو سه پوزۀ دیگر گذشته وارد قسمتی میشود که دره کسب فراخی میکند در جدار شمالی تعداد سموچها زیاد میشود. خرابه های شهر غلغله در افق مقابل مانند مخروطی تشخیص میگردد. جدار جنوبی درهٔ بامیان با دره ککرک از بین برداشته میشود و در عوض از عقب یک سلسله تپه های خاکی تیغه سفید کوه بابا ظاهر شده و با زیبائی و قشنگی که مخصوص آنست بجانب غرب تا قلهٔ "شاخ فولادی" که یکی از قلههای بلند این کوه است، پیش میرود. سرک بفاصله صد متر از پای جدار کبیر بامیان گذشته در فاصله میان هر دو بت بزرگ بطرف جنوب میگردد و روی فلاتی بالا میشود که در پوزه آن هوتل بامیان تعمیر شده است در هوتل فرود آمدیم و طرف عصر با رفقای همسفر به دیدن قسمتی از آثار تاریخی بامیان به معاینه بت 35 متری و سموچ های مجاور آن رفتیم.
بامیان
از روی شرحیکه تا حال راجع به راههای قدیم و جدید داده شده است، واضح است که بامیان روی یکی از راههای عمده واقع است که صفحات شمال را به جنوب هندوکش وصل میکند. از دهن دره غوربند تا اینجا دیده شد که مراکز بزرگ آبادانی مانند سیاه گرد و چهارده همیشه در قسمت های فراخ دره بمیان آمده است. بامیان هم نقطۀ فراخ و فراخترین قسمت دره است و برعلاوه امتیاز دیگری که دارد، جدار بزرگ و صفحه بلند عمودی آنست که در اکثر نقاط آسیا نظر هیکل تراشان بودائی را بخود جلب نموده است.
بامیان از نقطه نظر جغرافیای طبیعی در میان هندوکش مرکزی و بابا در نقطه افتاده که چهار دره از چهار کنج به آن منتهی میشود دره علیای بامیان در شمال غرب دره سفلی بامیان در شمال ،شرق دره فولادی در جنوب غرب و دره ککرک در جنوب شرق درههای فولادی و کالو به دامنههای شمالی کوه بابا منتهی میشود. دره علیای بامیان بطرف کوتل "اغربات" رفته و دره سفلی دره ایست که سرک از آن گذشته که شرح آنرا .نوشتیم بامیان 2510 متر از سطح بحر بلند است. گندم و جو و باقلی بار میدهد. میوه ندارد.
عموماً اهالی در قلعه ها در ته و بغل دره ها زندگانی میکنند و به زراعت و تربیهٔ حیوانات اشتغال دارند. بامیان در روزگار باستان از قافلهها و کاروان هائی که مال التجاره را میان هند و چین و روم شرقی انتقال میداد استفاده های شایان کرده و تا روز افتتاح سرک شکاری از پول مسافرین میان کابل و مزار شریف معمور بود. حالا از ین راه کناره مانده و احتمال دارد سرک مرکزی آنهم در صورتیکه ثلث اول آن از کابل به بعد از این راه پیموده شود قسماً مقام تجارتی آن را اعاده کند.
بامیان اگر عجالتاً از مفاد عبور و مرور مسافرین متضرر شده است، اهمیت تاریخی و مقام آنرا از نقطه نظر سیاحت و توریزم کسی سلب نمیتواند و روز بروز شهرت آن بیشتر در اطراف گیتی پراگنده میگردد و از ین درک آینده خیلی مشعشع و درخشان دارد و آن روز بعید نیست که ده ها هزار نفر به دیدن نگارستان قلب هندوکش بیایند زیرا فراموش نباید کرد که بامیان صنم خانه افغانستان قدیم بزرگترین مدرسه هیکل تراشی جهان و مجلل ترین معبد آسیای کهن بود و هنوز هم در دیوارهای سموچهای آن بقدر کافی تابلو های نفیسی مانده که صحنه های زندگانی دو هزار و هزار و پنجصد سال قبل ما را با آب و رنگ تهذیب قدیم جلوه دهد.
عصر سوم اسد است هوا گوارا مزارع سبز مایل به زردی، آسمان لاجوردی و آفتاب دیگر از کرانه افق غربی از فراز گردنه های دور افتاده کوه بابا بزرگترین بساط تاریخی جهان را روشن کرده نسیم ملایم و فرح بخش که مخصوص تابستان این ییلاق کوهستانی است از جانب شمال از بالای کوه های "غندک" میوزد و در ته دره خطوط آرام و کج و معوج رودخانه فولادی در میان کشتزار ها و قلعه ها دور زده و از پای ویرانه های ارگ شهر "غلغله"عبور میکند. با رفقای سفر راه طاق هیکل 35 متری را پیش گرفته و با پروگرامی که وضع کرده بودیم، این مجسمه دسته و های مربوط و نقش و نگار و اعجاز مهندسی سموچ قدیم وطن را معاینه نمودیم آفتاب نشست و هوا تاریک شده میرفت، برگشتیم دخترکها و چوپان بچه ها گوسفندان خود را پیش انداخته و بجانب قلعه های خود میروند. خاموشی، خاموشی مطلق حکمفرماست در دامان افق کهسار ستاره شام و در دامنه تپه های پیش روی کوه بابا آتش بزرگی معلوم میشود. غژدی کوچیان است که فردا بطرف "خم نیل" حرکت خواهند کرد.
بامیان، "فان ین" مأخذ چینی "بامیکان" منابع پهلوی دو صفحه تاریخ ما است که هر کدام آن هزار سال کامل را در بر میگیرد یکی صفحه بودائی و دیگر صفحه اسلامی، یکی صفحهٔ کوشانی و دیگر صفحهٔ "شنسبانی" ، یکی صفحه ئی که با "کنیشکا" آغاز و با پادشاه معاصر "هیوان تسنگ" زائر چین تمام میشود و دیگر صفحه ئی که با ملک فخر الدین مؤسس دودمان غوری بامیان شروع و با جلال الدین منکبرنی خاتمه می پذیرد.
در صفحه اول نام کنیشکا و هوویشکا و پادشاه شکاری نقش است و در صفحه دوم اسمای ملک فخر الدین مسعود و ملک شمس الدین محمد و بهاؤالدین سام و جلال الدین على و اولاد ایشان نگاشته است.
تصاویر این دو صفحه در دو طرف رودخانه بامیان در جدار کبیر هیکل های بودا و در ویرانههای ارگ شهر غلغله و خرابه های "قصر دختر" نقش است. یک طرف سنگهای استوپه غندی مخروطی تشکیل داده و طرف دیگر آجر های مدرسه کوت است یکطرف مدخل سموچها سیاه میزند و طرف دیگر اطاق های نیمه ویرانه داک و خالی است.
از یک جا نمونه های خطوط سانسکریت عصر "کوشان" و "گوپتا" پیدا شده و از جای دیگر پارچه های مکاتیب فارسی قرن 7 هجری بدست آمده است. یک صفحه این کتاب تاریخ روی پوست نازک درخت تحریر است صفحه دیگر روی کاغذ ضخیم خانبالغ چین باشندگان شهر شاهی در کمر جدار دره فولادی اقامتگاه خود را حفر نموده بودند و ساکنین دوره اسلامی نقطهٔ مرتفع را انتخاب نموده و شهر مستحکم با بروج و حصار بمیان آوردند.
در یک صفحه "آریا واسا" مشغول تحریر است و در صفحه دیگر "نظامی عروضی" چشم دید خود را مینویسد و مقاله اول را شروع نموده.
سموچ نشینان در اوائل قرن نهم مسیحی (قرن دوم هجری) از میان رفتند و باشندگان ارگهای مستحکم در اثر خون ریزیهای چنگیز در قرن 13 م. (قرن 7 هجری) بی خانمان شدند. شهر شاهی از بین رفت. ارگ مستحکم را "مااوبالغ" یعنی "شهر منحوس" نام نهادند و از خلال واقعات روزگار جز همین چند سطر مختصر از کتاب مذکور باقی نمانده است.
شب است. در سالون هوتل بامیان نشسته و با بست کوچک رادیوی سفری از ماورای جدار کبیر و خرابه های شهر غلغله و ضحاک خبرهای گرد جهان را یکه یکه میشنویم و به عالم دیگر سیر داریم ساعتی گذشت پس به بامیان آمدیم و سلسله سخن ما را به خیال شبهای تاریخی این دره برد که دوی آنرا برای شما رسم میکنم.
شب اول یکی از شبهای 1500 سال پیش است و شبی است که در پیرامون بت بزرگ 53 متری جشن گرفتهاند بعد از دو قرن کار و فعالیت و زحمت کشی هزاران هیکل تراش و نقاش و رسام شاه کوشانی بامیان جشن گرفته است. از یک بت تا بت بزرگ دیگر هزاران مشعل .میسوزد در میدان مقابل دو هیکل بزرگ آتش های بزرگ افروخته اند و ده هزار روحانی بودائی با جامه های رنگارنگ پنبه ئی و پشمی و سرهای تراشیده بدورادور آتش ها حلقه بسته اند. طنین آن دره به دره از "سرخ در" به "فولادی" ، از "فولادی" به "ککرک" و دامنه های کوه بابا منعکس است. شاه با دسته از راهبها با البسه مزین به زیور و جواهرات از "شهر شاهی" مدخل دره فولادی برآمده و در حالیکه جمعی مشعل داران و موسیقی نوازان و مغنیها دورادور او را گرفته اند، آهسته آهسته به هیکل 53 متری نزدیک میشود 500 تن از دختران جوان در پای بت بزرگ با هلهله و خواندن سرود و نوای موسیقی از او استقبال میکنند خوشبوئی ها دود کرده اند و آتش در هوا زبانه کشیده به امر شاه راهبین بزرگ پرده از روی طاق و مجسمه برداشتند زبانه های آتش نزدیک است که تا سر مجسمه برسد و دستها و روی طلائی بودا در روشنی آتش میدرخشد.
شب دیگر از شبهای قرن هفت هجری است. دامنه های آبادی شهر غلغله تا پای تپه های نزدیک کوه ،بابا میان دره ککرک و فولادی منبسط است. شهر در اثر زحمت کشیهای شاهان شنسبانی به منتهای عظمت رسیده و از ناز و نعیم برخوردار است. مهندسین و معماران چیره دست غور و غزنه در آبادی و عمران آن زحمت ها کشیده اند و مساجد و مدارس آن علمای بزرگ پرورانیده. عمارات بزرگ و برج های بلند ارگ غلغله به محلات و خانه های شهر حاکمیت دارد. روشنی مشعل ها از منفذهای قصر در فضای ماحول نفوذ کرده است. پایانتر در نزدیکی "سید آباد" در "قصر دختر" یعنی حرم سرای ،شاهی، حرم جلال الدین منکبرنی در ناز و نعمت زندگانی دارند.
چنگیز و سپاه خون خوار او شهر ضحاک را محاصره کرده اند و مدافعین رشید، "تموجن" نواسهٔ خان مغل را به تیر بسته و بقتل رسانیده اند سپاه مغل در منتهای غیظ و غضب است چنگیز امر داده است که در شهر آینده ذیروح را از انسان گرفته تا حیوان زنده نگذارند جلال الدین منکبرنی پادشاه نیرومند و دلاوری که از ینگونه تهدیدات ترس ندارد با سران سپاه در ارگ شهر غلغله نشسته و با آرامی خاطر برای جنگهای وحشتناک فردا طرح ریزی میکند.
شب با رؤیای آن .گذشت پروگرام چهارم اسد این بود که صبح اول هیکل 53 متری و سموچهای متصل آنرا دیده و بعد چند کیلومتر در راه کابل پایان شده و در مدخل دره "آهنگران" که قبل برین اسم بردم ماهیگیری کنیم و بعد از ظهر بطرف "بند امیر" حرکت نمائیم به این ترتیب بزرگترین هیکل بودا و بزرگترین مجسمه جهان را با سموچهای دوار ادور آن و تصاویر رنگهٔ سقف طاق بزرگ را که بعد از تصاویر رنگۀ "اجانتا" و "میران" قدیمترین تابلو های دیواری بودائی دنیا است، بدقت تماشا کرده بطرف درۀ آهنگران رفتیم.
آهنگران یکی از درههای فرعی است که در مقابل قلعه های "توپچی" به دره بامیان عمود میباشد از دهن دره تا کوه بابا تقریباً 25 کیلومتر فاصله است. آب صاف خیلی سرد و و شفاف از ته دره جاری است. ماهی خالدار زیاد دارد. چون مجاور به شهر ضحاک است مردم در داستانها کاوه آهنگر را باشندهٔ این دره میدانند. در اینجا گندم، جو، باقلی و تپک و شاخل میروید. گندم را در ماه ثور میکارند و در آخر اسد در و میکنند بسیار تر باقلی و گندم کشت میشود.
اهالی آن گلیم های خط دار سیاه و سفید و جوال میبافند. کان زاک در 6 کیلومتری این دره واقع است. نزدیک به آخر دره بعضی سموچها و از آن دورتر خرابه به اسم "قلعه کافری" موجود است. بیش از صد خانه در این دره آباد است. کوچی های دولت زائی، تره کی عمرخیل و مندوزائی از این دره عبور و مرور دارند. ارتفاع آن از سطح بحر 2500 متر است.
این دره در زیبائی و مناظر طبیعی نمونه ئی از دره های بامیان است. سیاح بهر غرضی که به بامیان میرود باید تنها به معاینه آثار تاریخی آن اکتفا نکند. فولادی، ککرک، سوماره و آهنگران بهترین گردشگاه های کهستانی برای اولاد کوه گرد افغانستان بشمار میرود.
کنار جریان آب زیر شاخسار درختان نشته.ایم ماهی بریان و سیخ های کباب دست به دست میگردد چشمی خوابیدیم میرویم بطرف بند امیر.
از بامیان تا بند امیر
سرک از میان بازار بامیان در پایان درهٔ علیا بطرف غرب پیش میرود. چند خانه کولالی در سموچ های مجاور سرک منزل دارند و ظروف گلی با اشکال ساده و کلاسیک چندین هزار ساله از داش برآمده و در مدخل آفتابی سموچ قطار است. بطرف چپ سرک از تیغه تپه ها لکه سفیدی در آفتاب برق میزند. آب های آهکی است که در چندین هزار سال فوران خود به تدریج تغییر محل داده و پیش رفته و تپه آهکی با قشر فلس مانندی به طول سه صد متر تشکیل داده و باشندگان محلی آنرا "اژدهای سرخ در" میخوانند چندی دورتر نمونه کوچک آنرا در دره "شیدان" و تمثال بسیار کوچک تر آن را در غور در "چشمه اذان" معاینه خواهیم کرد.
چون در "چشمه آذان" این کیفیت طبقات الارضی تازه در مرحله تشکل است، باقی عرایض خود مربوط به این مسئله را در آن وقت بیان خواهم کرد. دره ئی که در آن سیر داریم بطرف شمال مغرب باز است و دره ایست که به پای کوتل "اغربات" منتهی میشود و از آنجا راهی بطرف "دندان شکن" رفته و در دامنه
های شمالی هندوکش به "خرم" و "سرباغ" و "کهمرد" واصل میشود.
در 10 کیلومتری بازار بامیان سرک از پهلوی چشمه آب گوارائی میگذرد و 5 کیلومتر دورتر سرک بند امیر از راه اغربات جدا میشود و بطرف جنوب غرب داخل دره کوچکتری میگردد.
در این شبهه نیست که بند امیر نزد تمام باشندگان درههای کوه بابا معروف و اراضی گرد و نواح آن یکی از چراگاههای بزرگ قسمتی از کوچیان ما است ولی تا ده، دوازده سال قبل سرک موتررو از بامیان به آنجا نرفته بود. در سنه 1312 موتر بیشتر از 25 کیلومتر به آن طرف رفته نمیتوانست و از این 25 کیلومتر 15 آن هم عبارت از همان راه اغربات بود که میان راه بندامیر و اینجا مشترک است و به این حساب از دوراهی ئی که ذکر رفت جز 10 کیلومتر که به پای کوتل "شیدان" میرسد، پیشتر رفته نمیشد.
بعد از 1312 از یکطرف آوازهٔ کشیدن سرک - کابل هرات از بین هزاره جات و از جانب دیگر موضوع خود بند امیر مورد توجه اولیای امور واقع شده خطوط و اولیه سرک بطرف بندامیر کشیده شد ولی نقایص بسیار و سربالائی های سختی داشت که موتر های تیز رفتار هم به آسانی به آن بالا شده نمیتوانست. این مشکلات کم کم در سالهای بعد رفع شده و بعد از سال 1315 تردد موتر میان بامیان و بندامیر شروع گردید.
فاصله بندامیر از هوتل بامیان 75 کیلومتر است و با رفتار عادی 25 کیلومتر در ساعت به سه ساعت طی میشود و سیاحین میتوانند همروزه به بندامیر رفته و شام پس به بامیان مراجعت کنند.
دره کوچکی که سرک بندامیر داخل آن میشود و از آن در بالا متذکر شدیم، در کیلومتر اول خود تنگ و سنگلاخ و عاری از زراعت است. چهار کیلومتر دورتر دره دو شق میشود و سرک در درهٔ سمت چپ داخل .میگردد. در حالیکه دامان دره گشاده شده میرود، سرک در خط جنوب غربی پیش میرود در ین قسمت بطرف دست چپ یک سلسله تپه های نخودی رنگ و زرنیخی افتاده که به تدریج به تپه های بلند و سیاه تماس میکند و از ین ها بالاتر قله های تیز و سفید کوه بابا سرتاسر افق جنوبی را فراگرفته است بطرف راست احجار گلابی رنگ با اشکال عجیب و غریبی معلوم میشود که در فرانسوی به اصطلاح طبقات الارض آنرا "بخاری پریان" گویند. روبرو مقابل سرک یعنی سمت غربی را کوتل "شیدان" محدود کرده است و 22 کیلومتر از بامیان فاصله دارد. کوتل شیدان خاکی و از ین پای تا پای دیگر آن 3 کیلومتر بیش نیست و بلند ترین نقطه آن 2900 متر ارتفاع دارد که از سطح بامیان تقریباً 400 متر بلند میباشد.
اینطرف کوتل بواسطه نبودن آب جز کمی للمی کاری زراعت نیست ولی قسمت غربی آن یک قطعه سبز است و این اختلاف از سر کوتل خوب تشخیص میشود.
موتر از کج گردشیهای کوتل بطرف شیدان پایان میشد و در 26 کیلومتری بامیان یعنی تقریباً 2 کیلومتر از سر کوتل پایان تر اولین قلعه و آبادی کنار راه می آید. از روی سموچ ها و بقایای قلعه ویرا رانه معلوم میشود که اینجا از قدیم مسکون بوده است.
روی همرفته در درههای کوچک "شیدان" چهار صد خانه است و اهالی به زراعت گندم و جو و باقلی اشتغال دارند آب باریکی از مقابل قلعه میگذرد و هنگام ذوب برف های کوه بابا این آب رودخانه بزرگ ساخته در زاویهٔ شمال غربی دره گشاده ئی بطرف کوه بابا رفته و راه بند امیر خط غربی را تعقیب میکند. اراضی سرسبز، چراگاههای خرم رمههای گاو، قلعه های متفرق، تپه ها و باز قله های سفید و تیز کوه بابا یکی از بهترین مناظر دامان این کوه با عظمت را ترسیم میکند.
به تدریج به پای کوتل دیگری نزدیک میشویم که 30 کیلومتر از بامیان فاصله دارد و بنام "شبرتو" مشهور است و 3000 متر از سطح بحر ارتفاع دارد و پستی و بلندی و سردی هوا فقط جو در دامان آن کشت میشود و دره فراخی بطرف کوه بابا رفته است زمین شوره زار است و سفید میزند و بفاصله 46 کیلومتری بامیان باز اراضی قابل زراعت دیده میشود از دره فوق الذکر خوشگوارترین آب عرض راه بند امیر بشکل جوی بزرگی از کوه بابا سرازیر میشود.
بفاصله 51 کیلومتری کوتل سوم می آید که 3100 متر بلند است و آنرا "قرغنه تو" گویند. در دامنه های این کوتل سرک از یکعده پستی و بلندی ها گذشته بالاخره از بالای کمری عبور میکند در سمت راست آن کمر قبرستانی است که بنام "قبر افغان" شهرت دارد و احتمالاً مزار کوچی ها میباشد.
خُم نیل
از ین حصه به بعد تپه ها عموماً سبز و خرم و آب عموماً در هر منطقه پیدا میشود. روی تپه های خاکی و ته گودالهای میان آنرا فرش زمردین سبزه ها و گیاه های طبیعی پوشانیده و این شروع علاقه "خم نیل" است که یکی از چراگاه های قبایل کوچی میباشد دو یا دونیم ماه سال قبایل ،خروطی اکا خیل، مندوزی، تره کی، عمر خیل حسین خیل، خدرخیل، تغری و سیاه پوش با رمه های گوسفند و شتر و اسپ خود در اینجا آمده و تپه های غیر مسکون و خاموش را شور و زندگی می بخشند. مرکز بزرگ اجتماع 56 کیلومتر از بامیان و 20 کیلومتر از بند امیر فاصله دارد.
در امتداد هر دره که نگاه کنید حد به حد فاصله به فاصله چادرهای سیاه غژدی ها روی فرش سبز چراگاه افراشته شده است. رمه های گوسفند در دل تپه ها میچرند. کنار خطه آب گله شتر آب مینوشد اسپ ها بدون زین و لجام شبیه به اسپ های وحشی شیهه میکشند و از یک تپه به تپهٔ دیگر در دوش اند. دود از دامان غژدی ها بلند است جمعی از زنان و دختران با چادر های سیاه و پیراهن های سرخ به پختن نان و ساختن پنیر و قروت مصروف.اند. عده کثیر اطفال خورد سال و دخترکها در پیرامون غژدیها دیده میشوند خُم نیل چراگاهی است بسیار معروف و در سه ماه تابستان پر جمعیت ترین نقطه میان بامیان و بند امیر میباشد. خُم نیل نامی است مجازی که آبهای نیلگون بند امیر را در میان خُمی ترسیم میکند
بفاصله 61 کیلومتری بامیان آخرین سربالائیهای عرض راه که ارتفاع بلندترین نقطه آن از 3000 متر متجاوز است طی شده و در افق مقابل دورنمای کوه های مجاور بند امیر ظاهر میشود و بطرف شمال غرب خط طولانی سرخ نخودی مانند حصار شهر مرموز افسانههای دیو و پری بنظر میخورد و بطرف جنوب و جنوب غرب قله های مسلسل و موازی و تیز و سپید کوه بابا تا جائی که چشم کار میکند، ادامه دارد و در آخر افق بصورت خط سفید گونی که میان برف و غبار فرق نمیشود ناپدید میگردد.
سرک بطور محسوس پایان میرود و بفاصله 61 کیلومتری دفعتاً گوشه از بند امیر بشکل پارچه مثلث نمای لاجورد در میان تپه های زرنیخی جلب نظر میکند. سرک در دامان تپه ها دور میزند و وقت بوقت از گودال میان دو تپه پارچه بزرگ و بزرگتر بند امیر معلوم میشود. یک کیلومتر بعدتر سرک به ارتفاع 100 متر بالای سطح بند "هیبت" میرسد و از اینجا بار اول آسیاب ها، آبشارها و یک حصهٔ بزرگ سطح دریاچه ها مدنظر گسترده میشود.
در ین کیلومتر اخیر، سرک همسطح آب شده و موتر از روی آب های یک حصهٔ بند که 10 – 15 سانتی متر بیشتر عمق ندارد از پای یک سلسله شرشره ها گذشته و در حالیکه ترشح قطرات آبها به سر و صورت ما تماس داشت، ساعت 5 عصر در میدانی مقابل بند "هیبت" و زیارتگاه توصل نمودیم. این نقطه 75 کیلومتر از بامیان و 320 کیلومتر از کابل فاصله دارد.
بند امیر
یکی از جاهائی که سیاحین داخلی و خارجی حتماً باید ببینند، بند امیر و دریاچه های قشنگ آنست که یکی از عجائب شگفت انگیز قدرتی دنیا است. در کشور خویش غرایب طبیعی و نقاط حیرت بخش تاریخی زیادی داریم ولی بند امیر با زیبائیهائی که دارد، سر آمد تمام آنها است.
بند امیر از نقطه نظر تشکل مختصر تشریحاتی میخواهد و معاینه اراضی گرد و نواح و سلسله های مرکزی کوه بابا موضوع را تا یک اندازه روشن میکند. تا اینجا همیشه قله های کوه بابا را بصفت تیز و بریده بریده معرفی کرده ایم. از ین نقطه نظر "بابا" با "هندوکش" فرق دارد به همین گونه حین خروج از بامیان تشکل "اژدهای سرخ در" را هم متذکر شدیم و گفتیم که در "شیدان" یعنی سر راه بند امیر هم از فوران چشمه آب آهکی چنین کیفیتی تشکل نموده. قدری دورتر میان راه "یک اولنگ" و "دهزنگی" هم این وضعیت مشهود است. از میان یکی از رودخانه های دهزنگی که در موقعش اسم آنرا خواهیم نوشت، چشمه ئی در فوران است. از ین چیزها واضح معلوم میشود که در ساختمان اراضی دامان کوه بابا و سلسله خود این کوه مواد آهکی و کلسیت بمقدار زیاد شامل است و آبهائی که از چشمه سارها در مرور هزاران قرن برآمده و هنوز هم جابجا به پیمانه های کم و بیش میبرآید خیلی آهکی است آبهای بند امیر که تقریباً 15 کیلومتر بالاتر از محل زیارت موجوده از چشمه "کپرک" میبرآید مواد آهکی زیاد دارد.
این آب در یک وقتی که تاریخ تقریبی آنرا علمای طبقات الارضى (جیولوجی) معین خواهند کرد، به پیمانه زیاد و مانند رودخانه خروشان جریان داشته و با مرور زمانه طولانی احجار آهکی سواحل خود را خورده و سائیده و راهی برای خود تا قسمتی به طرف غرب و بعد از آن بطرف شمال (صفحات باختر) باز کرده است. فوران آب چشمۀ مذکور آهسته آهسته از خروش و قوت خود مانده و انگاه آب در گودالهای عمیق بستر رودخانه یا ته دره جابجا شده و از ین تمرکز آب حد بحد و جنبش خفیف امواج در چندین جا میان دو دیوار مجرای رودخانهٔ قدیم، سدهای طبیعی بمیان آمده و آهک آب تحت تاثیر تابش آفتاب قرن ها، طبقه به طبقه خشک شده و سخت گردیده و بندها را بمیان آورده است.
با این شرح مختصر که از جنبهٔ علمی عاری است تا یک درجه علت و اصول تشکل بندها و دریاچههای بند امیر را فهمیده .میتوانیم از ین جهت است که آبهای بند امیر نه بصورت یک دریاچه و بشکل سطح آب عادی میباشد بلکه به چندین دریاچه تقسیم شده است. دریاچه ها مانند رودخانه کج و پیچ در بستر عمیقی قرار گرفته و در اکثر نقاط سطح آب از سطح کنارههای سواحل 20 متر پایان تر است. از همین جهت است که دیوارهای سواحل به پیمایش هندسی عمودی و چنین معلوم میشود که معمار به اصول مهندسی با قطار خشت های گلابی و سرخ رنگ آنرا بلند نموده است و در حقیقت همان آب آهکی خودش مهندس اینهمه شاهکارهای شگفت انگیز شده است.
بند امیر مانند اکثر مظاهر عجیب قدرتی از خود داستان ها و افسانه های قشنگی دارد که اکثر آنرا شنیده اید میگویند که پادشاه مقتدری بنام "بربر" از ین علاقه به درههای بابا و هندوکش و ماورای کوهها حکمفرمائی داشت و مرکز سلطنت او را 40 کیلومتر پایان تر که از "یک اولنگ" 20 کیلومتر بطرف شمال غرب باشد، قرار میدهند و آنرا شهر "بربر" یا "چهل برج" میخوانند. آب در این وقت سیلابی بود و با جوش و خروش تهدید آمیزی از پای حصار و بروج شهر گذشته دل کوه ها را پاره میکرد و شهر بلخ را تهدید مینمود بربر شاه هزار غلام خود را مامور کرده بود که روزمره دم آب را ببندند و مجال ندهند که سر ریزه کند. آخر به کرامت حضرت شاه ولایت مآب، آب بسته میشود و هژده نهر از آن برای آبیاری صفحات خشک باختر کشیده میشود نامهای موجودهٔ بندها بصورت بند ذوالفقار، بند پدینه ، بندپنیر، بند هیبت ، بند غلامان و بند قنبر با همین اسطوره ارتباط دارد.
دریاچه های بند امیر در عریض ترین قسمت خود از دوصد متر تجاوز نمیکند ولی طول آن قراریکه ذکر رفت خیلی زیاد است و از 15 کیلومتر متجاوز میباشد. امروز تقریباً یک آسیاب آب از چشمه"کپرک" برآمده و همین مقدار آب از سوراخها و شق های بند هیبت سرریزه نموده آبشارها و شرشره ها را تشکیل میدهد و هشت آسیاب را در پیرامون پای بند میگرداند از سرچشمه گرفته به ترتیب اول بند "ذوالفقار" میآید و دریاچهٔ آن از سائرین طولانی تر است.
بند دوم بند "پدینه" است که در امتداد بند و کنارههای سواحل کاسه دریاچه بته ها و اشجار پست بته نما روئیده و دریاچه را منظره سبزی داده است. از بند پدینه آب به بسیار آهستگی سرازیر شده داخل بند پنیر» میشود جدار این بند آنقدر ها بلند نیست و آب در آن ایستاده نمیشود آبی که در ته کاسه دریاچه مانده نسبتاً راکد است و در اثر حرارت آفتاب و بخار آب مقدار بیشتر آهک از آن جدا شده و سواحل دریاچه را سفید ساخته و آنرا "پنیر" تعبیر نموده اند. چون عمق زیاد ندارد رنگ لاجوردی تیزی که در سایر دریاچه ها حاکمیت دارد در اینجا با ورقه سفید آهک یکجا شده و حلقه سبز قشنگی در گرداگرد دریاچه تشکیل داده است.
سپس زیبا ترین بندها و قشنگ ترین دریاچه ها یعنی "بند هیبت" می آید که از سر تا آخر بیش از چهار کیلومتر طول دارد و خیلی ها عمیق است. جدار های گلابی و دو طرف دریاچه بر سطح نیلی آب عمود است و در امتداد خطی که این دو صفحه لاجوردی و گلابی بهم تماس میکنند دو حاشیهٔ قشنگ، یکی سفید و دیگری سبز تشکیل شده و آبهای عمیق دریاچه را در میان گرفته است.
در پای بند هیبت که بصورت نیم دایره ئی میباشد هشت آسیاب کوچک در گردش است. آب از ناوه ها فرو میریزد در هر گوشه و کنار شرشره ها و آبشارها از ارتفاع 8 - 9 متر پایان میآید چنین معلوم میشود که از سطح لاجورد دانه های مروارید بهوا پراگنده میگردد این آبها فرو میریزد و از آن دریاچه دیگری تشکیل میشود که امروز نیمه خشک است و آنرا بند "قنبر" گویند. از ین پایانتر بند "غلامان" می آید که بکلی خشک است آهک های خشکیده و شوره ته دریاچه را سفید ساخته است. سر ریزه های آبهای بندها بصورت جوئی از یک گوشه آن گذشته در کج گردشی های پایان دره ناپدید میشود و در نزدیکی های "یک اولنگ"، "آب علی" و "آب سرقول" با آن یکجا شده از پای قصر "بربر شاه" و خرابه های "چهل برج" بطرف شمال غرب ادامه می یابد و در راه با آبهای دامنه های شرقی "کوه حصار" تا "دهن کاشان" پیش رفته بطرف شمال تغییر سمت میدهد و "بلخ آب" از آن تشکیل میگردد.
من دریاچه های بند امیر را چندین مرتبه در تابش ماه و تلألو ستارگان، در روشنائی آفتاب بعد از ظهر در سپیده شفق و موقع طلوع و غروب آفتاب دیده و این "عروس کهسار" را مواقعی تماشا کرده ام که آفتاب و ماه و ستارگان و شفق و فلق هر یک مانند مشاطه چیره دست چهره زیبای او را می آراستند. آفتاب هزاران ستاره طلائی در پیراهن نیلگون او میدوخت ماه تاجی از دامنه های برلیان بر سرش میگذاشت و جبینش را بوسه میداد و ستارگان معجر سیاهی را که شب تابستان به او اهدا کرده بود از طاق آبی فلک گرفته و از قله های کوه آهسته آهسته بر سرش می افگندند و فلق گونه های گلابی و لبان یاقوتی اش را سرخی میزد.
ساعت دوی بعد از ظهر است در پوزه سنگلاخ حاشیه شمال دریاچهٔ هیبت، در نقطه ئی که چهل متر از سطح آب بلند است، نیشته.ام نسیم خفیفی میوزد و اهتزازی در سطح آب آرام دریاچه تولید میکند شعاع آفتاب بر صفحهٔ زبرجد خطوط طلائی میکشد و در جائی که اشعه آن بصورت مستقیم اصابت دارد، ملیون ها نقطۀ کوچک به نظر میخورد که براق و سفید مثل ستاره با جنبش امواج کوچک بهم وصل شده و از هم می پاشد و صفحه لاجورد مذاب را شبکه متحرک نقره فرا میگیرد. در این وقت یگان جوره کبوتر صحرائی از بریدگیهای جدار گلابی برخاسته پهلوی هم پر میزنند و بسمت نامعلومی پرواز میکنند. بعضی مرغکان سفید مانند شهاب ثاقب در سطح آرام نیلی دریاچه بنظر خورده، خودش و عکس آن از هم فرق نمیشود آب از نزدیک تر آبی و حاشیه نزدیک بسواحل سبز میزند. گیاه ها و بتههای آبی با الوان نصواری رنگ و اشکال عجیب برگ های خود مانند تابلوی عجیبی معلوم میشود و هزاران ماهی با سینه سفید در آب غلط زده و در لای بته ها و اعماق آب ناپدید میشوند.
شب است، "بربر شاه" در کنگرهٔ قصر "چهل برج" خویش با چهل تن از دختران ماهروی و مغنیها و رقاصه ها نشسته و هزار نفر غلامان خود را امر داده است که از اقصی شرقی کشور از دامنههای پامیر از کوه های بدخشان لعل و لاجورد آورده و از آن دریاچه ئی برای تفرج او بسازند.
در طرفة العین، صخره های لعل از "کوه سوخته" بهارک و پارچه های عظیم لاجورد از کوه های "فرگامو" آورده شده است. بحکم شاه، جدارهای دریاچه را از خشت های لعل و یاقوت ساختند و لاجورد را آب نموده و در آن سر دادند. در دامان کوه آتش بزرگ میسوزد و غلامان زرین کمر از چهل برج تا سواحل دریاچه صف کشیده چهل و یک کشتی نقره ئی در کناره های سواحل دریاچه قطار است شاه با دختران سیمتن در زورق های کوچک نشسته و باد موکب شاهی را در ماورای افق خواب و خیال سیر میدهد.
پیشتر خط سیر آبهای بند امیر را بصورت مختصر شرح دادیم و زمانیکه به "نیک"، مرکز "یک اولنگ" برسیم مفصل تر از آن و معاونین آن صحبت خواهیم کرد. این آبها بالاخره سمت شمالی را پیش گرفته داخل "تنگی دره" میشود و بطرف بلخ میرود مقصود از این تذکار عجالتاً اینست که از بند امیر راه های مختلفی بطرف بلخ و مزار شریف و سائر نقاط صفحات باختر رفته که دانستن منازل عمده آن خالی از دلچسپی نیست. مخصوصاً از نقطه نظر تاریخ به اینگونه راه ها اهمیت زیاد باید ،داد زیرا در روزگاران باستان همین راه های کوتاه قافله رو بیشتر معمول بوده و قراریکه تجربه ثابت کرده است، همیشه آثار حیات و شواهد زندگانی و عمران و تهذیب قدیم در امتداد همین گونه راه ها کشف شده است.
از روی خاطرات دور افتاده ئی که در داستان ها موجود است در زمانه های قدیم، میان بلخ و بند امیر ارتباط و رفت و آمد زیاد قائم بود یکی از این راه ها در امتداد آبهای بند امیر بشرحیکه داده شده بطرف بلخ میرفت که از آن حین توصل به "نیک" بحث خواهیم نمود. راه دیگر بسیار کوتاه و مستقیم تر است و راهی است که باشندگان محلی بند امیر برای رفتن به مزار شریف پیش میگیرند. این راه از کنار سواحل دریاچۀ "هیبت" شروع شده و از آن بطرف شمال منحنی شده میرود تا به نقطه ئی میرسد که آنرا "زرتاله" گویند و این قسمت را اهالی به یک روز طی میکنند. این راه فراز یک سلسله تپه ها در امتداد خط کوهی رفته که شمالاً جنوباً افتاده است منزل دوم آن "سربام" نام دارد و روز سوم به "درهٔ صوف" میرسند و به دو روز دیگر خود را به مزار شریف میرسانند. هزاره های بربری خیلی ها در ین راه رفت و آمد دارند و پیاده به پنج روز خود را از بند امیر به مزار شریف میر سانند.
در عقب میدان مقابل بند "هیبت" مسجد و زیارتی است با کمان ها و گنبدی 30 سال قبل به پول قل محمد خان ولد میر محمد حسین بیگ وکیل سیغان ساخته شده است. اگرچه از عمر این بنای کوچک آنقدر زیاد نمیگذرد معذالک سبک عمرانی آن با بند امیر هم آهنگی دارد در سر دروازه و دو گوشۀ آن چند کتیبه ایست که مضمون آن را پایان بصورت عین رسم الخط آن نقل میکنم:
متن کتیبه سر دروازه:
"هو الله تعالی شانه جلعلی" بتاریخ یوم شنبه غرۀ شهر رمضان المبارک هذاه السنه ... سال پلنگ در سنه یکهزار و سه صد و سی دومین هجری نبوی صلی الله علیه در عهد سلطنت اعلیحضرت سراج الملة والدین امیر حبیب الله خان، خلد الله و ملکه سلطنه بود، که عالیجاه قل محمد خان خلف میر محمد حسین بیگ وکیل الدوله سیغانچی بتوفیق حضرت باری بنای این تعمیر باتدبیر مسجد شریف و گنبد عالی و خانهای اطراف و صفحه ها وغیره آن را نهاده و در سلخ شهر شوال المکرم سنه مذکور انجام یافت فقط بقلم گل احمد غزنین چی قوم بیات سنه 1332"
متن کتیبه سمت راست دروازه "عمل سید اسد الله هراتی استاد قربان سید ازغر نجار کابل سنه 1332 خان محمد"
متن کتیبه سمت چپ دروازه: "به معاونت و سرپرستی شامیرزا حسین خان سکنه یکه اولنگ و سید عبدالعلی غزنین چی باتمام رسید." "سید زفر علی".