دنپوریا جلال آباد کنونی
این جای را بیهقی دوبار در تاریخ مسعودی خود مذکور داشته (ص ۳۳۱ و ۶۹۰ طبع دکتور غنی و فیاض ) که درتمام نسخه های خطی و چهار طبع تاریخ بیهقی (کلکلته ادیب پشاوری- سعید نفیسی-غنی و فیاض)دینور بوده و این حتمأ تصحیفی است که کاتبان نسخ خطی مرتکب شده اند،ذکر این جای در موردیست که سلطان غزنه مودود در سنه ۴۳۲ هـ بعد از حبس سلطان مسعود درمارگله و قتلش در گهری (۱) بانتقام خون پدر از غزنه بیرون می آید و از راه کابل به سوی شرق حرکت کرده وبقول بیهقی در دنپور –که بغلط دینور نوشته شده کینه ء امیر شهیدرا باز می خواهد و بغزنین بر میگردد (ص ۳۳۱) چون درنسخ خطی و چاپی کلکلته این کلمه به دینور تصحیف شده و مرحوم ادیب پشاوری که مردی محقق و بصیر بود. ملتفت این نکته گردید و درحاشیه ءچاپ قدیم تهران دینور را قطعآ غلط پنداشت و نوشت :"که دینور در حدود کرمانشاهان بوده با این داستان مناسبتی ندارد و احتمال میرود که در اصل پرشور (پشاور) بوده است. نزدیک پنجاب چه قتل مسعود در آن حدود واقع است."(تم کلامه )
مرحوم سعید نفیسی (ص ۳۹۸ ج ا ۹ در متن همین دینور را گرفت ولی در حاشیه همین صفحه بعد از نقل نظر مرحوم ادیب پشاوری گفت:"این شرحی که ناشر طبع –تهران نوشته دلیل نیست که نام این محل پرشور و دینور نباشد.زیرا که اولآ از این شرح معلوم نمیشود که مودودهم به پرشور رفته باشد و پس از انکه محمد از پرشور بیرون آمده جنگ درمان ایشان در گرفته است و ثانیأ از متن برنمی آید که این همان محلی باشد که محمد در آن جا بوده است و چون درهمه نسخه ها دینور نوشته اند. احتمال میرود دینور بجز شهر معروف نزدیک کرمانشاهان نام محلی دیگری هم درحوالی غزنین بوده باشد که در کتابها ضبط نکرذده اند."تم کلامه"
اکنون ما این مشکل جغرافی را بعد از خواندن حدس مرحومین چنین حل میکنیم:
۱-طوری که هر دو دانشمند مذکور نوشته اند. دینور در اینجا نبود وینا برین نام دیگریست.
۲-طوریکه مرحوم سعید نفیسی گفته پر شور هم صحت ندارد. پس این نام اصلأ چه بود.
جنگی که بین امیر مودود و عمش محمد مکحول واقع گشته درپشاور نبود،بلکه این پیکار در ولایت ننگرهار که مرکز آن اکنون جلال آباد است روی داده بود و منهاج سراج جوزجانی بدین مقصد تصریح میکند:
"حق تعالی مودودرا نصرت بخشید در حدود ننگرهار محمد گرفتار شد."(۱)
واین تصریح منهاج سراج حتمأ صحنه ءجنگ را از پشاور بدین طرف درۀ خیبر یعنی وادی ننگرهار می کشاید . که اکنون هم بدین نام مشهور است.
این قول منهاج سراج را در روایت دیگر نیز تقویه میکند:
بدین معنی که محمد بن منصور مبارک شاه معروف به فخر مدبر مورخ و نویسنده اواخر عصر غوریان که درحدود (۶۰۰ هـ) در هند میزیست و کتاب اداب الحرب و الشجاعه خودرا بعد از (۶۰۷ هـ) بنام سلطان التمش درهند نوشت. او می نویسد:"هنگامیکه سبکتگین کابلشاه جیپال را بزد. در صحرا کندی رباطی کرد که آنرا امیر کندی خوانند.... و هم در آن ناحیت سلطان مودود کشنده گان پدر خود سلطان مسعودرا هزیمت کرد و در آن موضع رباطی کرد و آنرا فتح آباد نام کرد."(۲)
عین همین مقصدرا ابوالحسن علی حسینی مؤرخ سلاجقه نیز نوشته که سلطان مودودروز ۳ شعبان (۴۲۲ هـ) محمد و اولآد او را بکشت و "بنی السلطان مودود قریة و رباطا و مسماها فتح آباد ثم انتقل الی غزنة."(۱)
این رباط کندی که فخر مدبر آنرا بنای سبکتگین خواند و فتح آبادرا هم در آن نواحی نشان میدهد.تاکنون در لمغان موجود است. و فتح آباد هم به همین نام بر راه قدیم کابل و ننگرهار در همین ولایت افتاد و ما محل وقوع جاییکه در نسخ بیهقی دینور نوشته شده . از این دو سند دیگر تعیین کرده میتوانیم که حتمأ درنواحی همین کندی و فتح آباد ننگرهار بوده است و ابونصر محمد بن عبدالجبار العتبی نیز فتح سبکتگین را بر جیپال در همین سرزمین لمغان می نویسد.(۲)
اما دینور تصحیف شده اصلأ دنپور=دنبور بوده به دال و نون زیرا ابوریحان البیرونی که خودش این نواحی را دیده جایی را به نام دنبور(درنسخ خطی به ضمۀ دال و با )بین کابل و بر شاور ذکر میکند که از پشاور پانزده فرسنگ و. تا کابل دوازده فرسنگ ( هر فرسنگ ۴ میل ) فاصله داشت.(۳)
که جز همین حدود جلال آباد کنونی دیگری تشخیص شده نمیتواند و مطابق اشارات منهاج سراج و فخر دبر و علی حسین فتح آباد و رباط کندی در نزدیکی های آنست.همیچنین البیرونی در جلد اول طول و عرض بلدان و اقلیم رابع همین رباط کندی معروف برباط امیرولنکا (لغمان) و دنپور را متصل همدیگر آورده است.(۴)
مانند مؤلفان سابق وقوع دنپور را در همین نواحی ننگرهار اشارت مینماید، در حدود الاعلم من المشرق الی المغرب از مولفی ناشناس در (۳۲۷ هـ) نیز سه بار ذکر همین دنپور آمده که موید نظر مادر تعیین موقع آنست باین موجب:
۱-درشرح دریاها گوید: و دیگر رودیست که از حدود لمغان و دنپور از کوه بکشاید و برحد نینهار (ننگهار، ننگرهار )بگذرد از سوری جنوب آنرا رود لمغان خوانند.(۱)
۲-در شرح کوهاه گوید:یک سلسله کوه ا زحدود کشمیر، و یهند دنپور و لمغان برجنوب بلور و شکنان و وخان بدخشان همی گذرد.(۲)
۳-در ضمن شرح شهر های لمغان و یهند گوید:دنپور (دنپور طبع شد)شهریست برابروی (لمغان) بر کرانه ء رود نهاده و اندروی بتخانهاست.(۳)
از هر سه ذکر فوق هم پدید می آید که مواد از دنپور متصل لمغان برکرانه ءرود همین حدود جلال آباد کنونی است.(۴)
و بحدس نویسندۀ این سطور آنچه در شاهنامه فردوسی جایی به املای دنبر د نور ضبط شده نیز همین مقام بوده است بدین تفصیل:
۱-در احوال منوچهر گوید:
چنان بد که روزی چنان کردرای
که در بار شاهی بجنبد ز جای
برون رفت با ویژه گردان خویش
که با او یکی بود شان رای و کیش
سوی کشور هندوان کردرای
سوی کابل و دنبر و مرغ و مای ..
.
ز زابل بکابل رسید آن زمان
گسرا ز آن و خندان و دل شادمان .(۵)
در اینجا رفتن سوی کشور هندروان و از زابل بکابل شدن و به دنبر گذشتن همان موقع دنپور را تثبیت میکند.
۲-درداستان خاقان چنین گوید:
همی گشت شنگل میان دو صف یکی تیغ هندی گرفته بکف
یکی چتر هندی بسر بر بپای بس مردم از دنبر و مرغ و مای.(۱)
۳-در شرح جنگ بزرگ کیسخرو با افراسیاب هنگامیکه کیخسرو در بروی بزرگان کشوریست و به ایشان بارند ادپدر گیویه پسر خود گفت:
بباید شدن سوی زابلستان
سواری فرستی به کابلستان
بزابل برستم بگویی که شاه
ز یزدان بپیچد و گم کردراه
در بار بر نامداران ببست
همانا که با دیو دارد نشست
کنون هر که او هست پاکیزه رای
ز قنوج و ز د نور و مرغ و مای
ستاره شناسان کابلستان
همه پاکر ایان زابلستان
بیارید زین در یکی انجمن
به ایران خرامید با خویشتن
بعد ازین ستاره شناسان و سران و در ان جمله از دنور هم کسانی بازیج هندی فراهم می آیند تا علت خشم کیخسرو را کشف نمایند.
ستاره شناسان و کند آوران
زهر کشوری انکه بد مهتران
زقنوج و زدنور و مرغ و مای
برفتند بازیج هندی ز جای (۳)
هم در این داستان هنگامیکه سران کشور بحضور کیخسرو اجازت بار می بابند باز زابلی و کابلی و ندبری باهم یکجا اند:
ز داننده گان هر که بد زابلی
زقنوج و زدنبر و کابلی
یکایک بپرسید و بنواختتشان
برسم مهی پایکه ساختشان (۱)
اگر چه این داستان ها را نمیتوان تمامأ مقام حجت تاریخی داد. ولی اینقدر از آن پدید می آید که در روایات کهن داستانی هم همین دنبر،دنور، دنپور به سلسله کابل و زابل و کشور هندوان شهرتی داشت که هویت مثبت جغرافی ما بعد آنرا تقویت می بخشد. و ما می بینیم که این نام برای همین شهر تا عصر ظهیرالدین بابر هم بشکل ادینه پور باقی بود. که بابر آنرا در هیمن سرزمین ننگرهار مانحن فیه در تزک خود نام برده است.
درتحلیل نام دنپوریا ادینه پور متاخر بابر باید گفت که این نام ریشه های قدیم دارد و جنرال کننگهم دانشمند انگلیس مطالب سودمند برا در آن بارۀفراهم آورده که مختصر آن چنین است: زایر چینی همین تسنگ دوبار این سرزمین را دیده است اول ۱۵ اگست(۶۳۰ م) به ننگره هاره رسید و دوماه بزیارت اماکن مقدس بودایی پرداخت و با ردوم حین بازگشت از هند در ماهای جنوری و فبروی (۶۴۴ م) در اینجا بود که آنرا به چینی NA-Ki_Lo_Ho گوید (اکنون ننگهار –ننگرهار )و در جغرافیای بطلیموس نگره NAGARA بود و قراریکه جولین تحقیق کرده همین نام در سالنامه -–خاندان سانگ چینی NANG-Go_Lo_Ho_LO ذکر شده است. درحالیکه نام سنسکریت این سرزمین نگره هاره NAGRAHARA در یک کتیبه خرابه زار کهوسراوادربهار هند یافته شده بود.(۲)
مرکز قدیم این سرزمین (دنپور) باید در همان جایی باشد که اکنون بگرام گویند و در دومیلی غرب جلال آباد واقع است سالها قبل از این پروفیسرلاسین Lassen تعیین کرد که نگره بطلیموس همین ننگرهار کنونی است که آنرا در یونانی ایونیسو پولیس هم نوشته است، و بین کابوره و اندوس (کابل –دریای سند) واقع بود چون در زبان سنسکریت ادیانه Udyana بمعنی باغ و بستان است. بنابرین ادیانه پور که بقول سنت مارتن قدیم نگره هاره بود(۱) باید معنی بستان زاریا باغستان داشته باشد.جنرال کننگهم گوید: میسن در سفرنامه خود (۲و۱۶۴) روایت میکند که مردم –ننگرهار در آنوقت (صد سال قبل) میگفتند که نام اینجا در زمان قدیم اجنه Ajnna بود و این همان ادیانه (ادینه پوربابر ) است قیاس برنام دیامونس Diamuns مذکور در جغرافیای بطلیموس که در سنکسریت دریای جمناست و ادیانه یا جنه تبدیل شده باشد زیرا در زبان پالی هم همان ادیانه سنسکریت Ajjaan بود.
اکنون ازین جستجو های تاریخی نتایج ذیل را می گیریم .
۱-دینور نسخ خطی و مطبوع بیهقی اصلأ دنپور است.
۲-دنپور بیهقی و البیرونی و حدودالعالم و گردیزی درجاییکه اکنون شهر جلال آباد واقع است و درنزدیکی های لمغان و فتح آباد برکرانه جنوبی دریای کابل افتاده بود که آثار بتکده های بودایی آن اکنون در هده کشف شده و بقایای بساستو په های دیگر بودایی در اطراف جلال آباد کنونی نمایان است.
۳-هیون تسنگ چینی دراوایل قرن نخستین اسلامی معبد جمجمه ء بودا را درهده دیده بود و هده دال ثقیل تاکنون درپشتو بمعنی استخوان است پس هده جای حفاظت جمجۀ بودا بود که هیون تسنگ آنرا به تفصیل شرح داده است واینک باستان شناسان جوان افغانی بقایای یک معبد بزرگ بودایی را با نقاشی ها و مجسمه های بسیار جالب و زیبا وابنیۀ بزرگ بریک تپه ء همین هده کشف کرده اند که حفاری و کاؤش آن ادامه دارد و آنچه هیون تسنگ و مؤلف حدود العالم گفته :"واندروی بتخانهاست "صدق میکند
۴-دنبر-دنور فردوسی هم باغلب احتمال همین دنپور است.
۵- ریشه هدیم این نام در سنکسریت ادیانه پور (باغستان) بود که پسانتر دنبر،دنور،دنپور،ادینه پور، اجته پور شده باشد.
۶-دنپور در ولایت تاریخی ننگرهار واقع بوده که نام دوم تاکنون زنده است.