تخلیه شیر پور ۶ جنوری ١٨٤٧
ورود زمستان ها و سرد شدن هوای کابل و سفید شدن دامنه ها و کوها و تجدید خاطره های تاریخی که یاد آن هرگز فراموش شدنی نیست سبب شد که در یکی از مقاله های مسلسل این اثر واقعه روزی را ترسیم کنیم که در ٦ جنوری ١٨٤٢ مطابق ۲۲ ذی القعده ۱۲۵۷ . هجری قمری در شهر کابل واقع شده است و آن عبارت از تخلیه شیر پور است.
بروز (۷) اگست ۱۸۳۹ در حالیکه یکنوع قهر وعصبیت و اضطراب در میان اهالی شهر کابل حکم فرما بود دو نفر از سران سیاسی و نظامی انگلیس (مکناتن) و (سرجان کین) با آواز دهل و سرنا پهلو به پهلو شاه شجاع از کوچه ها گذشته و در یک عالم بی اعتنائی و تنفر و انزجار مردم کسی را بعد از بیست و سه سال دوباره در بالا حصار بر تخت نشانیدند تا مطامع سیاسی ایشان را تامین کند و بنام او خود حکم فرمائی نمایند . روز (۷) اگست روز سیاهی بود که قوای اجنبی به لطایف الحیلی که در قاموس جهانگیری استعمار جواز است به قلب کشور کهسار افغانستان پیش آمده در حالی که صفوف مدافعین ما را از حوزه سند و بلوچستان گرفته تا قندهار و کرشک و مقر و غزنه و ارغنده بنام طرفداران امیر دوست محمد خان و شاه شجاع بدست خودشان پراگنده ساختند و هزاران نفر بی گناه را بقتل رسانیدند بالاخره بکابل رسیده وقوای خود را در چونی شیرپور تمرکز دادند . ازین تاریخ ببعد تا ٦ جنوری ١٨٤٢ در طی دونیم سال واقعاتی پیش شد که جزئیات آن در نظر ملت افغان مخفی نمانده و سران آزادی طلب قوم برای امحای این دورۀ منحوس انی از پا نه نشستند تا اینکه (برنس) و (مکناتن) خود قربان نقشه های تخطی خود گردیدند و جانشینان ایشان میثاق تسلیمی اول جنوری را امضا کردند و بالاخره (٦) جنوری یا روز تخلیه شیرپور فرا رسید چون اوائل چله بود برف باری هایی زمستان ، همان برف باری هائی که ریش سفیدان شهر کم و بیش نظیر آنرا گاهگاه نقل میکنند شهر و اطراف آن را از دشت و دمن تاکو و کمر فرا گرفت. حصار مار پیچ اطراف کابل کوهای شیر دروازه و آسمائی تپه های مرنجان و بی بی مهر و در چهار گوشه افق در دامان آسمان نیلگون در تابش آفتاب می در خشید . در حالیکه در میدان شیرپور بیش از (٦) انچ برف افتاده بود و از شدت سرمایخ از سم ستوران به چکش کنده نمیشد غازیان اطراف کابل و چهاردهی و لوگر و کهستان و کودامن که تعداد ایشان از ده هزار میگذشت با خورد و بزرگ شهر که اطفال هم در آن شامل بودند برای تماشا بر آمده و از پل مستان و دروازه شاشهید بالاحصار گرفته تا دهکده بی بی مهرو برای دیدن عبور سپاه فرنگی بر آمده بودند و گروه غازیان مجاهد بیشتر در پیرامون خود قلعه شیرپور دیده میشد : قراریکه ( سر پرسی سایکس) مولف معاصر انگلیسی می نویسد : "بعد از دوماه تردد حقارت آمیز که در تاریخ نظامی بریطانیا نظیر ندارد بالاخره مردانی که روحیات خودرا از دست داده بودند به تخلیه شهر حاضر شدند .." ساعت ۹ صبح ٦ جنوری ١٨٤٢ جنرال الفیستن کسی که سپاه بنام او موسوم شد پیشا پیش اردوی خویش از دروازه قلعه بر آمد ، طو پخانه ، رساله ، پیاده و عمله وقعله که تعداد آنها بالغ بر ۱۷5۰۰ نفر میشد با چندین هزار حیوانات باربری در یک قطار طولانی حرکت میکرد و انتظام آنها از میدان شیر پورتارود خانه کابل که روی آن پل موقتی در محل پل محمودخان ساخته شده بود بر هم خورد . آغاز تخلیه قلعه با فیر هوائی بسیار شدید غازیان که حاکی از ابراز احساسات و خوشی فوق العاده آنها بود استقبال شد. "سپاه الفنستن" یا "کاروان استعمار" به تدریج به منتهای سستی در حوالی قریب بالا حصار رسید ، درین حدود از سر بام ها (زن ها و اطفال کوچک هم میخواستند نظاره کنند) و از پای دیوارهای حصار گرفته تا حصه های دور دست سیاه سنگ جم غفیر اهالی ازدحام نموده و قشون فرنگی از میان صفوف تماشا کنند گان میگذشت در حالیکه یک سرقا فله به خورد کابل (٦ میلی شهر) رسیده بود سر دیگران هنوز داخل قلعه بود . نزدیکی های عصر غازی ها حصه های خالی شده را بنابر نحوست اشغال دشمن آتش زده و آتش بزرگی در گرفت که در شعله های آن حصار سفید کوهای شهر گلگون شد و دود سیاه آن بالای سرستون سپاه حرکت میکرد . آفتاب آهسته آهسته غروب میکرد . شاه شجاع در بالاحصار از حرکت حامیان خود سخت متاثر بود. در خانه های شهر مردم بهترین خوراکهای زمستانی پخته و به دور صندلی ها تا نا وقت های شب خوشی و قصه میکردند . چونی معسکر سپاه فرنگی می سوخت اواز شلیک غازی ها به تدریج ضعیف شده میرفت اما کاروان به منزل نرسیده بود.