دهقان
از کتاب: درکوچه های سرخ شفق
، معاصر
آنجا میان دشت
دهقان سالمند
اندر کتاب خاطره های گذشته اش
میخواند قصه های غم آلود زندگی
* *
آمدش بیاد که چون روز تا به شام
جسم ضعیف او
در زیر بار بهره کشی های خان ده
بسیار خسته بود
وز فرط خستگی
از کار مانده بود.
* *
اکنون زمین از اوست
او از گزند ظلم و جفا وارهیده است
فردای تابناک
در دشت زندگی پر از رنج و غصه اش
انبوه شاخه های سعادت بپرورد
جوزای ١٣٦٠