شهزاده قیصر

از کتاب: رجال و رویدادهای تاریخی

در تاریخ معاصر افغا نستان که از نیمه دوم قرن ۱۸ با ینطر ف در جریان است در پیچ وخم و اقعات خورد و بزرگ عده از شهزادگان کوچک هم وقت بوقت نام برده شده اند که با وجود عدم شهرت و داشتن نقش های فرعی در مسیر تاریخ شناختن آنها خالی از دلچسپی نیست .  این شهزادگان که اینجا به صفت "کوچک" ایشان را یاد میکنیم مانند : ایوب شاه ، سلطان علیشا ،  شهزاده حیدر، شهزاده قیصر ، یونس فتح جنگ ، جهانگیر وغیره و غیره  کسانی اند که على العموم از طرف پدر و در بعضی مواقع از جانب کاکا های خود به حکومت های خورد و  بزرگ مقرر شده اند: اینها عموما آله دست شهزادگان قوی ترمردان بزرگ و با نفوذ کشور قرار گرفته و برخی را هم واقعات  و کسانی که طرح نقشه واقعات در دست مقتدر ایشان بود به مقتضای منافع خود موقاً روی تخت سلطنت  کشانیده اند ولی چون آمد و رفت آنها به پای خودشان نبود با خفیف ترین وزش باد مخالف بدست رقبا از میان رفته و جا را برای دیگری خالی کرده اند: شرح زندگانی یا دقیق تر بگوئیم آن قسمت واقعات حیاتی شهزاده قیصر که جز رویدادهای تاریخی شده شکلی دارد پر از هنگامه و دراماتیک که از خلال آن او را مانند توپی مشاهده میکنیم که اینطرف و آنطرف پرتاب میشود و به خیال خود لمحه ئی در گوشه ئی آرام گرفته نمیتواند از آوان طفلی از موقعی که هنوز پوره به سن هفت سالگی نرسیده است در تمام دورۀ جوانى بکرات حکومت یا به اصطلاح معمول وقت نیابت ولایات کابل هرات بخصوص قندهار به وی تفویض میشود ولی تا زمان حیات پدرش زمانشاه رقبای سلطنت او را آرام نمیگذارند و بعدتر در زمان سلطنت عمش شاه شجاع دو نقل از مردان بزرگ و با نفوذ یعنی وزیر فتح خان و مختار الدوله شیر محمد خان با میزانی پیوسته او را اغوا میکنند و طبق نقشه های خود اینطرف و آنطرف میکشانند .

اولین کاری که شهزاده قیصر در دستگاه امور دولتی احراز کرد حکومت ولایت قندهار بود که در صغر سن وطفولیت به آن نائل گردید . وقتیکه زمانشاه بر تخت پدرش تیمور شاه در کابل جلوس کرد و مخا لفت فوری همایون را در قندهار از میان برد ، پسر خورد سالش شهزاده قیصر را که هنوز پوره هفت ساله نشده بود بحکومت قندهار گماشت و عبدالله خان نورزائی را به نیابت او مقرر نموده زمانشأ از قندهار سری به هرات زد و به کابل برگشت و عازم پشاور شد تا خاک های شرقی قلمرو سلطنت خویش را به بیند و در آنجا نقشه پیشروی خود را در خاکهای هند مطالعه کند . درین فرصت شهزاده همایون از جنوب غربی کشور از میان بلوچی ها که همدست او شده بودند بر آمده شهزاده قیصر و قندهار را تهدید نمود . جنگ قیصر و همایون که در شهر و یا حوالی قریب آن بوقوع پیوست درامی است مضحک و رقت انگیز که در یک گوشۀ صحنه حتى به مقابله تن به تن عم و برادرزاده خورد سال منتهی میشود ، تا جائیکه به بعضی روایات قیصر زخم میخورد و احمد پسر همایون از دیدن پسرعم زخمی خود بگریه میآید و پدرش با اینکه علت عدم تشخیص او را غیظ و غضب قرار میدهد شهزاده بیچاره را اسیر و در حبس می افکند . طبیعی در این جنگ شهزاده قیصر تنها نبود . حفاظت شهر به یار محمد خان سدوزائی و اداره عملیات جنگی به عهده سردار پاینده خان و کدو خان سپرده شده بود .

این موقعی است که همایون بار دیگر قندهار را متصرف شده بار دیگر اعلان شاهی نمود و بار دیگر به ضرب سکه پرداخت و زمانشاه هم بار دیگر از پشاور بکابل آمده رهسپار قندهار شد و در اثر کار روائی های سردار پاینده خان و زنش سیر واقعات به نفع زمانشاه و پسرش بر گشت بدین ترتیب که از یکطرف در میدان جنگ بیدون اینکه جنگی واقع شود شخصیت برجسته پاینده خان سپاه و سران سپاه مخالف را از خود ساخت و در شهر زن سردار مذکور لباس جنگی پوشیده شهزاده قیصر را از حبس رهایی بخشید و پیش ازینکه پدرش وارد شهر شود او را بر مسند ولایت قرار داد عند الورود زمانشاه قیصر خطاب ولی عهدی دریافت کرد و کما کان نیابت ولایت قندهار بوی تفویض گردید .

زمانشاه گاهی به مراقبت امور ولایات شرقی و جنوبی مملکت در سند و پنجاب در گردش بود و گاهی برای نگه داری شاه محمود از تمرد و خنثی ساختن نقشه های او متوجه قندهار وهرات میشد تا اینکه در ۱۲۱۲ هجری قمری شاه محمود در هرات بنای تمرد گذاشت . زما نشاه از کناره های رود را وی خود را به قندهار رسانیده قیصر را با سردار احمد خان میراخور و فوج گران بصفت پیشدار سپاه به فراه فرستاد و بعد از عقب نشینی محمود که با تقویب خود زمانشاه صورت گرفت پسرش را حکمران هرات مقرر کرد شاه محمود بار دیگر به تحریک فتح علیشاه قاجار به هرات حمله کرد ولی در اثر مقاومت قیصر و حسن تدبیر زمانخان کاری ساخته نتوانست و به دربارهای همسایگان گاهی به بخارا و گاهی به ایران پناه برد .

بعد ازینکه دوره سلطنت زمانشاه در اثر نقشه های وزیر فتح خان و همکاری های موثر او با شاه محمود خاتمه یافت دست شهزاده قیصر هم از هرات کوتاه شد و مدتی در صفحات غربی افغانستان آواره میگشت تا سلطنت به عمویش شاه شجاع رسید و مجددأ به نیابت ولایت قندهار تقریر یافت ازین تاریخ به بعد دوره دیگری در زندگانی شهزاده قیصر آغاز میشود و آن یک سلسله نبردهایی است که در مقابل عمش شاه شجاع یعمل میآرد و شاه به پاس احترام برادر نابینای خود زمانشاه پیوسته او را عفو کرده میرود. طبیعی این نمردها خود بخود صورت نمیگیرد و طوریکه در آغاز این مقاله اشاره شد در یک واقعه دست شیر محمدخان مختار الدوله ودر مابقى واقعات دست وزیر فتح خان شریک میباشد.

همه میدانیم که وزیر فتح خان و شاه شجاع چندین مرتبه بهم پیوسته و از هم جدا شده اند در هر دوره جدائی وزیر خویش را به قندهار رسانیده و قیصر را علیه شاه تحریک و برای گرفتن کابل تشویق میکرد . شب هائی نیست که وزیر نامدار بارک زائی درین تحریکات مقصد عالیتری داشت و آن تجسس مرد با کفایت ولایقی بود از میان سدوزائی ها که به نحو احسن وظیفه کشور داری را ایفا بتواند و چند مرتبه این آزمایش را در مورد شهزاده قیصر هم انجام داد ولی او مردی نبود که ازین تجربه ها بخوبی بدر آید .

آخرین مرتبه کامران که از طرف عمش حاجی فیروز الدین حاکم فراه بود قندهار را از قیصر گرفت و شجاع خود را به شهر رسانیده برادرزاده خویش را به نیابت کابل منسوب نمود. درین فرصت شیر محمدخان مختار الدوله وزیر سابق شاه شجاع که بعد از فتح و تفویض کشمیر به پسرش عطا محمدخان در تمرد گرفته بود خود را در غیاب شاه به کابل رسانیده و قیصر را به گرفتن پشاور تحریک کرد ولی شجاع از راه دیره جات خود را علیه آنها رسانیده نقشه های آنها را خنثی ساخت شیر محمد خان و جمعی از با میزائی ها کشته شدند و قیصر بار آخر از تحریکات ایران خساره مند شد.