مایل

از کتاب: یادی از رفته گان

میرزاخان مایل ازکابل است ذوق مشاعره بامعاصران خویش بیشتر داشته است اشعار ذیل از آن غزل اوست که به تتبع وصفی گفته است.

صنمی که ازغم اودل نصیب جوید 

ستم است اینکه دائم طرف رقیب جوید

سر رشته بگسلاند همگی زاهل دنیا

خنک آنکه ره چومایل بسوی حبیب جوید

«مخفی» اسمش قاری نرالدین مولدش قندز است از ولایت قطغن ،مخفی،سیر وسفر به ماورأ النهر نموده وبدر بارامیر عمرخان والی فرغانه باریافت ودرمشاعره های که باعمر خان میان شعرای آن سامان بوجود می آمد شرکت ورزیده ابیات ذیل از غزنی است که دریکی از مشاعره ها گفته است:

به ابروی که شدیارب اشارت پرورانگشتم

که همچون ماه نوگردید ناخن درهر انگشتم

تنک سرمایه گی بارتحمل برنمیدارد

مگر چون نی زبند خود نهد انگشتر انگشتم

بود«مخفی» بابنای زمان ازعاجزی حالم

بدست مادرگیتی وگرنه چون نرانگشتم

درمقطع تخلص رابلطف ایرادنموده است که میگویند نزد ابنای زمان ازناتوانی من حالم مخفی مانده وگرنه معنی شخصیت من دردست مادرگیتی مانند ثرانگشت است که بدون صرانگشت ازینجه دست بخوبی کار گرفته نمیشود.

نمیزنند بروی اگر نقاب شویم

نمی کنند نگاهی گرآفتاب شویم

ندانم اینچه غرور است گلعذار انرا

که ره بگلشن شان نیست گرکه آب شویم 

چه طالع است که دربزم میکشان مارا

نمی برند اگر شیشۀ شراب شویم

جمال دوست زتعمیر تن حجاب آورد

جنون کجاست که ازهمتش خراب شویم

گرفته اهل زمان راازکام بی خبری

چه سود ازاینکه بهر مجلسی گلاب شویم

شکست جسم بود متصل بیار شدن

درین محیط چرا کمتر ازحباب شویم

عذاب قبر بتر نیست ازعذاب فراق

مگر بوصل توما فارغ ازعذاب شویم

زذه ذرۀ مابوی یار می آید

گۀ سوال چرا عاجز جواب شویم