زبان ها
وضع مردم افغانستان درین وقت در اکثر کلتوری یکرنگ و مشابه نیست طوریکه دیدیم در آئین و هنر و خط و تمام اوضاع اجتماعی و مدنی ملتفای مدنیت های مختالف بوده در مسئلۀ زبان نیز چنین وضع را مشاهده میکنم ازکتبیۀ بغلان حدود ۱۶۰ م۹ واضح است که زبان عصر کوشانی در تخارستان یکنوع دری قدیم بوده که در اصوات و کلمات و گرا مراشتراک زیاد با پشتو داشت که آنرا ما در زبان دری توان گفت و چن آثار قدیم زبا پشتو نیز از قرن دوم هجری در دست است بنابران گفته میتوانیم که دری و پشتو درین سرزمین دو زبان تأم و مقارن بوده و علاوه بر سنسکریت در شرق و پهلوی در غرب برخی از لهجه های محلی هم وجود داشته است
هیون تسنگ مینویسد : که زبان مردم فلند (بنون) شباهت کوچکی با زبان هندی داشت و کننگهم ازین تذکار مختصر نتیجه میگیرد که چون مردم این سرزیمن هندی نوبدند باید به تعبیر هیون تسنگ O-kien-پو-کین (افغان باشند که زبان ایشان پشتو بود و چون بقول همین زایر زبان و خط مردم هو – سی- نه (غزنه باولایات دیگر اختلاف داشت حدس میتوان زد که زبان غزنی و قلنه سابق الذکریکی باشد.
اما زبان عربی در دو قرن اول هجری در افغانستان نفوذ کرده و تا حوالی دریای سند رسید و دلیل آن کتبیۀ عربی و سنسکریت است که در سنه ( ۲۴۳ ه) در تاریخ بنائی بدوز بان نوشته اند و بر یک سنگ کلان در وادی توچی و زیرستان یافته شده و اکنون در موزۀ پشاور موجود است و از ملاحظۀ آن دریافته میتوانیم که درین عصر نفوذ ادب و زبا و رسم الخط کوفی عربی تا اواخر و لایات شرقی افغانستان رسسیده بود.
در لهجه های زبان فارسی نیز در خراسان تفاوتی موجود بود که د رسه قرن اول اسلامی مورخان بدان اشارتها دارند مثلا المقدسی در زبان مردم سیستان تحامل و تکلف و از ته سینه بر اورن را یا اور کرده و زبان بست را از ان بهتر میداند و زبان بلخ را باوجود کلمات زشت بهترین زبانها گوید در حالکه زبان هرات راوحشی شمارد که مردم انجا سخن را بدادا کنند وی گوید: که زبان غرستان بین زبان هرات و مور و زبان گوزگانان بین مروزی و بلخی و زبان بامیان و طخارستان نزدیک بلخی است جز آنکه دراند و مغلقبی باشد.