مندیش دارالملک شنسبانی ھای غوری
سلسلۀ ملوک جبال غور که بعد از امیر محمد سوری معاصر سر سلسلۀ دودمان صفاری وارد صحنۀ واقعی تاریخ میشود، به صفت "شنسبانی ھای مندیش" یا "مندیشان شنسبانی" یاد شده و چنین میپندارند که دارالملک و قصر مملکت داری و قصر و رھایشگاه ایشان در محلی بود موسوم به "مندیش" که در علاقه وسیع تری بنام "سنگه" یا "خطۀ سنگه" وقوع داشت .
پر واضح است که شنسبانی ھای مندیش بعد از وفات یکی از پادشاھان معروف آن ملک عزالدین حسین که ھفت پسر داشت به نقاط مختلف غور تقسیم میشوند و دولت ھای کوچک محلی با مراکز جداگانه پیدا میکنند ولی تا وقتیکه در "مندیش" و در "خطە سنگه" استقرار داشتند، همینجا جمع بودند و قصر و دارالملک واحدی داشتند . بنابرین "مندیش" در مراتب اولی تاریخ ملوک شنسبانی غوری ، در تشکل کانون اداری و اجتماعی و سلطنت غوریان نقش مھمی بازی کرده است .
درست است که مندیش اولین مرکز ملوک جبال غور بود و مؤرخانی مانند استاد ابوالفضل بیھقی ، عبدالحی گردیزی و قاضی منھاج السراج جوزجانی از آن در موارد مختلف تاریخی مربوط به غزنویان و غوریان اسم برده اند و موارد تذکر ھم مکرر آمده است ، با آنهم تعین محل واقعی این نقطه وقتی نسبتا روشن شد که در سال 1336 موقعیت "راز مرغ" و "سرخ غر" در رشته جبال مهم و بزرگ این ناحیه را در شمارۀ 39 سال نھم، مورخ 19 جدی 1336 مجله ژوندون روشن کردم .
صاحب طبقات ناصری میگوید که : "در غور پنج باره کوه بزرگ است و عالی که اھل غور اتفاق دارند که از راسیات جبال عالم است . یکی از آن کوه زار مرغ مندیش است که چنین تقریر کردند که قصر و دارالملک شنسبانیان در دامن این کوه است ..." همچنان در مورد کوه دیگر چنین آمده : و کوه دوم سرخ غر نام دارد ھم در ویت مندیش است .
ناگفته نماند که کوه «زار مرغ» در داستانھای فولکلوری، در ھزار سال قبل ھم معاصر زمان فردوسی در خاطره ھا نقش بوده و در قصه ھای قدیم نقل میکردند که "زال زر" پدر "رستم" را سیمرغ در یکی از قلل بلند آن کوه پرورش کرد و از احتمال بیرون نیست که تسمیه «زار مرغ» ارتباطی با نام «زال زر» داشته باشد. صورت ظاھر این کلمات این نظریه را تائید میکند.
مطلب بسیار مھمی که چھار سال قبل در مجلۀ ژوندون واضح ساختم، این است که خلاف تصور ھمگان صورت اسم "زار مرغ" از بین نرفته و ھنوز مردمان غور چنین کوھی را میشناسند . این اسم ھنوز رایج و مروج است . به اساس معلوماتی که از سید رکن الدین ساخری یکی از روشناسان غوری بدست آوردم، در قسمت شرقی دھکدۀ ساخر کوه بسیار بلند و مرتفعی وجود دارد که امروز ھم به ھمین نام "زار مرغ" یاد میشود و قلل آن برف گیر است و ھمانطور که قاضی منھاج السراج در طبقات ناصری در اواسط قرن 7 ھجری تصریح کرده است ، بلندترین ستیغ کھستانی غور را تشکیل میدھد . تصریح دومین کوه بلند غور که به اسم "سرخ غر" در طبقات یاد شده این مفکوره را خوبتر و کاملتر تائید میکند و اصلا اسم موجودۀ "ساغر" ھمان "سرخ غر" قدیم است که اولا به "ساخر" مبدل شده و از آن لھجۀ عوام "ساخر" ساخته است که به دھکده و ناحیتی در شمال غربی غور اطلاق میشود که چندان فاص هل ئی از "تولک" ندارد .
به این ترتیب وجود تسمیۀ "زار مرغ" و تثبیت وجه تسمیۀ "سرخ غر" و واقعیت جغرافیائی این دو سلسله کوه از نظر جغرافیا و تاریخ و فقه اللغه اسمأ و اماکن ثابت میسازد که توفیق ما در پیدا کردن محل واقعی "مندیش" و علاقه "سنگه" امریست مسلم که بیش از ین تردد مزید در آن موارد مورد ندارد و باید "خطۀ سنگه" را در اطراف علاقۀ موجودۀ "تولک و "ساخر" قرار دھیم . کوه "زار مرغ"و "سرخ غر" که دو رشته جبال عالی و بلند مندیش بود با طول و عرض خود منطقۀ "مندیش" جایگاه اولین دارالملک سلسله شنسبانی ھای غوری را با تمام ساحۀ جغرافیائی و تاریخی آن در نظر مجسم میسازد .
شنسبانی ھای غوری اولین دارالملک خود را در پای کوه زار مرغ در مندیش بنأ کردند . به اساس گفتار قاضی منھاج السراج ، عباس بن شیش اساس اولین قلعه مستحکم را در اینجا گذاشت و برای بنأی قلعه استادان کامل از اطراف حاصل کرد و دیوارھا به اسم باره از آن قلعه بود و طرف شخ کوه زار مرغ برکشید و در پای آن کوه در بای تلی قصری بلند بنأ فرمود که به نام "قلعۀ سنگه" یا به صفت "خول مانی" ھم یاد شده . "خول مانی" در پشتو "قصر خود" معنی دارد و میرساند که قلعه تاریخی غوریان در پای کوه زار مرغ مندیش به شکلی "خود" یا "کلاه فودی" ساخته شده بود. بعد از کمی توجه به آبادی ئی که شکل "که فرنگی" فراز باحصار داشت، قبول چنین وجه تسمیه ئی آسانتر میشود .
فراموش نباید کرد که تا حوالی نیم قرن قبل ھنوز ھم بقایای خرابه ھائی موسوم به "قلعه سلطان" در مجاورت پای کوه زار مرغ در علاقه ساغر وجود داشت که در اثر بسط نھال شانی و زراعت آنرا کم کم تسطیح کرده اند و تذکار آن از نظر ربط موضوع خالی از مفاد نیست .
قلعه مستحکم مندیش در دورۀ احفاد غوری و سلاطین غزنوی گاه بگاه بحیث "خزینه" و "محبس" استعمال شده ولی هم گنج و هم محبوسان آن صفت شاهانه داشت و ذخائر و وجود های قیمتداری را محافظه میکرده است.