نه ما چه ین
مورخ چینی که در سالهای 78-145 ق در عصر سلاله سلطنتی هان میزیست
تایان
اولین کسی که در سرزمین ، تایان، (فرغانه با فوقند حالیه) قدم گذاشت "جانگ چه ین" بود از اهل هان ، چونگ ، که مدتی مدید در ظرف سال های بین 140 و 135 ق م که به عرف چینی به دورۀ (جن - یوان) معروف است سر جوقه دسته محافظان بود. امپراطور درین وقت از بعضی افراد (شونگ نو) (هن) که تسلیم شده بودند سئوالاتی مینمود هن ها گفتند که پاشاه یه چی (یوچی) را شکست داده و از کاسۀ سر او جام شراب ساختیم و مردم یوچی جلای وطن اختیار کرده در تجسس متحدی افتادند تا از دشمن خویش هن ها انتقام بگیرند. چون امپراطور چین در نظر داشت که هن ها را مالش دهد در اثر استماع این سخنان مصمم شد تا ایلچی به نزد مردمان یوجی بفرستد و چون ایلچی مجبور بود که از خاکهای تحت نظارت هن ها عبور کند باید مرد زرنگ و با کفایتی باشد بعد از تجسس زیاد بالاخره چانگ چه ین را برای انجام این منظور انتخاب کردند و تا مبرده با یک تن غلام هنی موسوم به "کان نو" که اصلا از اهالی منطقه ( تنگ هی) بود بقصد رسالت بطرف کشور (به چیه) حرکت کرد و بعد ازینکه از (لن) غربی گذشت عندالوصول به قلمرو، هن ، گرفتار گردید و وی را بحضور (شایو) خان هن ها آوردند خان بوی خطاب نموده گفت : "چون یه چیه سرزمین یوچی ها در شمال قلمرو من واقع است چطور چین ایلچی خود را بدانجا میفرستد ؟ آیا چین بمن اجازه میدهد که ایلچی خو درا به (یوۀ) (حصص جنوبی خاک های چین) بفرستم ؟ در نتیجه چانگ چه ین را مدت بیش از ده سال نگه داشتند و وی درین مدت در میان هن ها ماند و با اینکه صاحب زن و فرزند شد به کشور خود چین وفادار باقی ماند تا این که آهسته آهسته از شدت نظارت من ها کاسته شد و بالاخره و "چانگ چهین" موفق گردید با مربوطان خود فرار کند . وراه دیار (یوچی) پیش گیرد بدین ترتیب چانگ چه ین باز به راه افتاد و بعد از سفرهای دور و دراز که چندین ده روز به طول انجامید بالاخره وارد (تایان) شد چون پادشاه (تایان) آوازۀ تروت چین را شنیده بود مایل بود باب تجارت را با آن کشور بکشاید ولی در اثر عوایقی که وجود هن ها در میان تولید کرده بود این مامول را برآورده نمیتوانست لذا از دیدن چانگ چه ین خوشنود شد و از عزم و اراده او جویا گردید ، چانگ چه ین در جواب اظهار داشت که وظیفه دارم پیام امپراطور چین را به مردمان یوچی برسانم ولی در راه مدتی منها مرا متوقف ساختند تا اینکه از دست ایشان فرار کردم و حالا که اینجا رسیده ام امیدوارم اعلیه ضرت بذل توجه بفرمایند و کسانی برای رهنمایی من بگمارند زیرا اگر به کمک اعلیحضرت موفق شوم که نزد مردم یوچی رفته و به کشور خود برگردم از کشور چین هدیه های گران بهائی به اعلیحضرت شما ارسال خواهد شد . (پادشاه تایان) به این درخواست موافقت کرد و دسته محافظی به چانگ چه ین داد و ایلچی چین به (کنگ چو) (سغدیان) رفت و از آنجاراه قلمرو کشور (یوچی های بزرگ ) را در پیش گرفت . چون پادشاه یوچی های بزرگ راهنها بقتل رسانیده بودند پسرش شهزاده تازه به پادشاهی رسیده بود، پادشاه جدید (یوچی) سرزمین (تاهشیا) (باختر) را مطیع ساخته بود و بر اراضی حاصل خیزی حکم فرمائی میکرد و حیات مرفهی داشت و از تجاوزهای جاه طلبانه احتراز می جست ، ضمناً به ایلچی چین گفت که چون کشورش از چین بسیار دور افتاده آرزو ندارد از هن ها انتقام بگیرد چانگ چه ین پادشاه یوچی راتا (تاهشیا) تعقیب کرد اما نسبت به رسالتی که بوی تفویض شده بود جوابی گرفته نتوانست لذا بعد از گذرانیدن یکسال در آنجا به دامنه های جنوبی کوه (لینکد) (سلسله جبال چونگ نان) مراجعت کرد و از آنجا کوشش نمود از میان قبایل (جان) عبور نموده خویش را به دیار خود به چین برساند ولی مجدداً به چنگ هن ها افتاد و بار دیگر بیش از یکسال باز داشت گردید. سپس در (۱۲۷ ق م) که خان وفات کرد و شهزاده (لی) حکمفرمای "درههای شرقی" به پسرخان متوفی حمله آورد و خویش را خان اعلام کرد، چانگ چه ین از جنگ های داخلی هنها استفاده نموده آمادۀ فرار شد و با زن و غلام هنی نژاد خود خویش را به چین رسانید .
و سمت مشاوریت اعلی امپراطور را احراز نمود و غلا مش (کان نو) پیش خدمت بارگاه شاهی شد . چانگ چه ین مرد با عزم و سخاوت پیشه بود چون به مردم اعتماد میکرد حتی اقوام بر برهم او را دوست میداشتند کان نو که اصلا از نژادهن بود مردی بود با استعداد که در راه رسیدن به هدف مطلوب کوشش زیاد بخرج میداد و در مواقع احتیاج از شکار پرندگان و حیوانات با تیر و کمان خوراک تهیه میتوانست چانگ چه ین اصلا از چین به محیت بیش از صد نفر حرکت کرد و بعد از غیاب سیزده ساله فقط باد و نفر مراجعت نمود . چانک چه ین در طی مسافرتهای خوبش مما لک مختلف مثل : تایان - یو چیه بزرگ تاهشیا - کنگ چو - را بچشم دید و راجع به 5 یا 6 کشور دیگر معلوماتی فراهم کرد و اطلاعاتی شرح ذیل به امپراطور تقدیم نمود .