زبان تخاری

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

زبان اصلی اهالی باختر و تخارستان


روز ۶ می ۱۹۵۷ درتاریخ حفریات وباستان شناسی افغانستان یک روزبسیار مهمی محسوب میشود زیرا درین روز درحفرگاه سرخ کوتل لوحه سنگ بزرگی کشف شد که پوشیده ازکتیبۀ بزرگی میباشد وبعد ازتقریبأ یک ونیم سال مطالعه و تدقیق بالاخره موسیوماریک بلژیکی عضووابستۀ هئیت حفریات فرانسوی موفق به خواندن و ترجمه بعضی کلمه ها و جمله های آن شد و ظاهرگردید که زبانی که در نگارش این کتیبۀ مهم تاریخی بکاررفته زبان اصلی ومحلی باختری وتخارستان است وباید آنرا به نام (زبان تخاری) مسمی نمود.


اصلأموسیوماریک به اصطلاح فرانسوی این زبان را “اتوتخارین” یعنی زبان (اصلی تخاری) نام نهاده و علت این وجه تسمیه این است که قبل برین عدۀ ئی اززبان شناسان یکی ازلهجه های السنه اسکائی مکشوفه ازعلاقۀ طورفان (اسنکیانگ) را به صفت (تخاری) یاد کرده اند (تصحیح این امرامروزایجاب میکند که با پیدا شده زبان اصلی تخاری آنرا به صفت لسان اصلی تخاری بخوانیم وهمین کاررا موسیو (ماریک) بهمین منظورعملی کرده است تا اشتنباه سابق زبان شناسان اصلاح شود.


همه میدانیم که خاک افغانستان ازنظربقایای السنه هندواروپائی بسیارغنی است و درخم و پچ دره های اقلأشواهد (۲۰) لهجه مختلف هنوزهم محافظه شده است. جای حیرت است که برخی ازین لهجه ها مربوط به خانواده السنه هندی وبرخی دیگرمتعلق به خانواده السنه ایرانی می باشد به نحوی که مطالعۀ عمیق شعب السنه حکم می کند که قبایل آریائی خانواده هندی وایرانی یا ازمناطق شمالی یا ازکوهپایه های همین سرزمین ازهم جدا شده باشند.


زبان تخاری که تازه شواهد آن با سنگ نبشتۀ بزرگ سرخ کوتل هویدا گردیده بعد از پهلوی-و پارتی و سغدی و خوارزمی و لهجه های اسکائی ششمین زبانی است از لهجه های السنه خانوادۀ ایرانی که چگونگی آن بامضمون کتیبه هویدا شده و فصل نوین و بسیارمهمی درمطالعۀ السنه افغانستان بازکرده است. 


موسیوماریک معتقد است که آخرین کسی که اززبان تخاری یاد می کند البیرونی  است که دریکی از تالیفات خود درباب ادویه اسماء برخی نباتات رابه زبان تخاری ذکرکرده است.


حینی که زایرچینی هیوان-تسنگ درنیمۀ اول قرن هفتم مسیحی وارد صفحات شمال افغانستان میشود؛ در تخارستان راجع به چگونگی وغنای ادبی و رسم الخط زبانی که درآنوقت درین علاقه معمول ومروج بود معلوماتی میدهد و ازآن برمی آید که زبان تخاری مورد بحث ما ازنظر آثارادبی نسبت به زبان سغدی وسعت بیشتری داشت؛ نظریات زایرمذکور درباب رسم الخط این زبان بسیار دلچسپ است؛زیرا میگوید رسم الخط (۲۵) حرف دارد واقعی از چپ به راست نوشته میشود چون رسم الخط زبان تخاری طوریکه درسنگ نبشته سرخ کوتل مشهورشده است یونانی است (۲۴) حرف یونانی درآن شامل است و حرف بیست و پنجم آن حرف (ش) است که صدای (ش) را مثلأ درنام "کنیشکا" ادامیکند.


به این ترتیب واضح میشود که درقرن هفتم مسیحی هنوززبان تخاری درتخارستان رواج داشته و برآثار ادبی آن افزوده شده میرفت و درتحریرآن ازرسم الخط یونانی کارگرفته میشد وطبق احتیاجات مخصوص یک حرف جدید هم درالفبای مذکوراختراع وعلاوه نموده بودند.


موسیوماریک حین مطالعه چگونگی انتصاب صفت تخاری به سوالاتی برخورد که خود جواب آن را داده است مثلأ طبعأ بخاطرمیگذرد که آیا زبان مذکور زبان اقوام متهاجی یا مهاجری نبود که بنام تخاری درقرن دوم میلادی رود آمورا گذشته وارد این گوشه افغانستان شد وبه تعقیب ورود آنها بکتریان به نام تخارستان شهرت یافت؟


مدقق نامبرده جواب این سوال خود را چنین رد میکند که دلیلی دربین نیست که یک مشت مردمان بادیه نشین کوچی زبان خود را برقاطبه اهالی باختری زمین که مردمان مسکون و مدتی بودند تحمیل توانسته باشند.


سوال دیگراواین است که چون کتیبه مکشوفه یک سند رسمی وتقریبأ حکم یک اعلامیه رسمی پادشاهی کنیشکا امپراطورکوشان را دارد؛ زبان آن زبان کوشان نبوده؟ جواب این سوال را چنین رد میکند که اگر زبان مذکورزبان خانواده شاهی یا قبیله شاهی کوشانی می بود دارای ادبیات وسیع نمیشد؛حال آنکه به شهادت زایرچینی زبان مذکورحتی نسبت به زبان سغدی ادبیات وسیع تری داشت؛ پس به عقیده دانشمندان بلژیکی مذکورزبانی که درکتیبه بزرگ سرخ کوتل بکاررفته زبان اصلی و محلی باشندگان باختروتخارستان بوده و دربین دسته شرقی وغربی خانواده السنه ایرانی عامل اتصال بشمارمیرود.


زبان تخاری باختری ازنظراستعمال رسم الخط باسائررسم الخط های السنه متوسطه ایرانی از قبیل پارتی –سغدی –وخوازمی متفاوت است؛زیرا رسم الخط السنه مذکوربصورت مستقیم ازرسم الخط آرامی مشتق شده که بیشترتاثیرمنشیان دفاترهخامنشی درآنها مشهود است حال آنکه باختروتخارستان به اساس سوابق عنعنه یونانی الفبای یونانی را درنوشته زبان خود بکاربرده واین رسم الخط با داشتن سیستم صوتی کامل تروبهتربه مراتب برای ادای اصوات زبان تخاری مناسب تربود؛ درعین حال استقلال ادبی باخترو تخارستان راهم آشکارا می سازد .  




۵/۱۲/۳۷