کشتی رانی روی آبهای هیرمند
مر کبان آب دیدم سر زده بر روی آب
پالهنگ هر یکی پیچیده بر کوه گران
جانور کش مرکبا نی سرکش و ناجا نور
آب هر یک را رکب و باد هر یک را عنان
بر سر آب از بر زین گسترانیده زمین
و آن زمین از زیر هر ماهی بفریاد و فغان
رود خانه هیر هند که یا قوت آنرا رود خانه
هزار شاخه میخواند بعد ازینکه از حصص کهستانی قلب افغانستان در خم و پیچ کوها و دره ها هزاران پیچ و تاب میخورد بالاخره در نزدیکی های گرشک وارد زمین های هموار حاشیه شرقی نیمروز شده و در حالیکه سطح آن پهنائی میگیرد و از سرعت رفتاران میکاهد و غریو آن می نشیند با سیر متین و ملایم از جلگه عظیم و پهناور سیستان عبور نموده و به هامون فرو میریزد.
این رودخانه عظیم همانقدر که در دره های
هولناک کوه بابا خشمکین و غضب ناک
کشتی رانی روی آبهای هیرمند
هیرمند رود خانه هزار بازو
هیرمند " نیل افغانستان"
قرعۀ سنارود بین بست و زرنج
کشتی های کوشک دشت لکان
پلی که روی زورقهابسته شده بود
کشتی رانی مسعود روی هیرمند
ناو مخصوص سلطان مقابل لشکرگاه
چطور سلطان از غرق شدن نجات یافت
است در خاک های همجوار جلگه نیمروز سیستان نرم و ملایم میشود و بصورت رودخانه بسیار فیاضی در می آید و بسیار بجا است که آنرا "نیل افغانستان" بخوانیم .
رودخانه بزرگ هیرمند در حصص سفلی مسیر خود از حوالی کرشک تا هامون در فاصله تقریباً ۳ صد کیلومتر لا ینقطع از میان یک سلسله خرابه ها میگذرد خرابه هائی که هر کدام آن روزی شهری ، دهکدۀ ، قصری ، کوشکی ، کاخی ، قلعه ئی ، معبدی آتشکدۀ ، مسجدی ، مسجدی ، بوده که از روز گاران باستان از ٥-٦ هزار سال قبل شاید پیشر از ان از موقعی که انسان در بستر این رود خانه حاصل خیز متمکن شد تا اواخر قرن ۸ هجری یکی سر دیگری آباد کردند و رودخانه بزرگ تاریخی علاوه بر اینکه به این شهرها و باشندگان آن آب میداد بهترین وسیله مراوده و ارتباط ایشان هم بشمار میرفت.
رودخانه بزرگ هیرمند از حوالی گرشک تا هامون قابل کشتی رانی است و به شهادت اسناد تاریخی اقلاً گفته میتوانیم که در عصر اسلامی در دوره های صفاری و غزنوی که سیستان به منتهای آبادی و ناز و نعمت و فراوانی رسیده بود کشتی ها به کثرت روی آبهای هیرمند بین لشکر گاه و بست بین بست وزرنج وحتى بین زرنج وهامون حرکت میکرد. اسطخری مینویسد که بین زرنج و بست ترعه ئی کشیده شده بود بنام (سنارود) و مسافرین و مال التجاره ذریعۀ زورق ها و کشتی ها میان دو شهر رفت و آمد داشت و حمل و نقل میشد. بواقع شهر زرنج که پایتحت سیستان بود نهرهای متعددی داشت که از رودخانه هیرمند آب میگرفت. در ۳۰ میلی شرق خرابه های شهر مذکور یک سلسله بند هائی روی هیرمند وجود داشت و از اینجا مقدار زیاد آب با 5 نهر بزرگ بطرف شهر زرنج میرفت که معروف ترین آن همان نهر یا ترعۀ سنارود است که از همه نهرها بزرگتر و طولانی تر و پر آب تر بود. در اوقات عادی کشتی ها از لشکرگاه تا بست و از بست تا فاصله ۳۰ میلی شهر زرنج روی مجرای رودخانه حرکت میکردند و بعد از راه ترعۀ سنارود بطرف زرنج میرفتند و در اوقات آب خیزی کشتی ها از همین ترعۀ سنا رود از زرنج هم گذشته تا هامون سیر و گردش میکردند.
شبهه ئی نیست که این زورق ها بخصوص در خط حرکت خود بین بست و زرنج بیشتر محصولات تجارتی را انتقال میدادند زیرا زرنج و بست در تمام دوره های قرون وسطی دو مرکز بزرگ بازرگانی بشمار میرفت و کاروان های مال التجاره یکطرف از حصص جنوب و جنوب شرق ایران و جانب دیگر از سرزمین پهناور هند از راه سند و بلوچستان وارد میشد و بیشتر در مرکز مهم تجارتی مانند بست مبادله و خرید و فروش بعمل می آمد.
التصاق رود خانه ارغنداب و هیرمند در مجاورت بست از نظر کشتی زانی و مراودات روی آب امکانات دیگری را فراهم کرده بود . تاریخ درین حصه چیزی نمیگوید ولی خاموشی منابع دلیل شده نمیتواند که ارغنداب بکلی در مراوده از راه آب سهمی نداشته باشد زیرا قراریکه خود دیده و از روی تجربه خویش می نویسم در سال ۱۳۱۲ که بنا بود هیئت کاروان زرد فرانسوی از هرات بکابل بیاید بغرض مطالعه امکانات عبور دادن موتر های ثقیل هیئت ذریعه کشتی از آبهای هیرمند و اغنداب یکماه با (پرو فیسرهاکن) و (کپطان بکور) در گرشک توقف داشتم و چون موتر تلگراف بیسیم هیئت که وزن زیاد داشت با یک کشتی از رودخانه عبور داده نمیشد یک کشتی دیگر را از مقابل کوه کران ارغنداب از راه آب به محل تلاقی دو رودخانه آوردند و بعد کشتی مذکور را از مقابل خرابه های بست روی آب های هیرمند به گرشک رسانیدند و انگاه عمله هیئت فرانسوی تحت مراقبت (انجنیر فراسی) دو کشتی هیرمند و ارغنداب را با ریسمان های فلزی بهم بست و موتر های ثقیل هیئت عبور داده شد.
این وقت هایی بود که هیرمند و ارغنداب پل نداشت (اگرچه حالا هم پل های اساسی ندارند) و لاری ها و مسافرین ذریعه کشتی ها عبور داده میشد و ادارۀ این کشتی ها بدست خانواده بلوچی بود که در کناره های چپ هیرمند مقابل گرشک دهکدۀ محقرى داشتند و کلان دهکده که رئیس ملوانان کشتی بود حین عبور هیئت کاروان زرد از بس طرف رجوع قرار گرفته بود به لقب (بابه دریا) مشهور شد.
رودخانه هیرمند در حالی که (دشت امکان) را در یک نیم دایرۀ بسیار وسیع در بر میگیرد از پای خرابه های لشکرگاه و بالا حصار بست میگذرد و مجرای رودخانه طوری به خرابه های این دو محل نزدیک است که انعکاس سایه دیوارهای بلند لشکرگاه و کنگره های بروج نیمه ویرانه حصاریست روی آب منعکس میشود. برای عبور و مرور از سواحل چپ به کناره های راست رودخانه در مقابل بالاحصار بست پلی بود که که قرار تذکر مقدسی روی یکعده زورق ها بسته شده بود و قرار یکه سردار محمد یونس خان نائب الحکومه سابق قندهار به بنده اظهار فرمودند در پای خرابه های بالاحصار بست در چندمتری سواحل بقایای تهداب برجی هنوز زیر آب موجود است و احتمال بسیار میرود که زنجیر کشتی های پل به برج مذکور بسته میشد . در مقابل لشکرگاه که بفاصله یک فرسخی (۷کیلومتری) شمال شرق خرابه های بست افتاده پل وجود نداشت و حتی خود سلاطین غزنوی محمود و مسعود اگر برای شکار و تفرج به کرانه های راست رودخانه میرفتند هیرمند را ذریعه زورق ها عبور میکردند و برای اثبات این نظریه به زبان استاد ابوالفضل بیهقی به شرح واقعه روز دوشنبه هفتم صفر سال 428 هجری قمری می پردازیم. "و روز دو شنبه هفتم صفر امیر شبگیر بر نشست و بکنار هیرمند رفت با بازان و یوزان و حشم و ندیمان و مطربان و خوردنی و شراب بردند و صید بسیار بدست آمد که تا چاشت گاه به صید مشغول بودند پس به کران آب فرود آمدند وخیمها وشراعها زده بودند نان بخوردند و دست به شراب کردند و بسیار نشاط رفت از قضای آمده پس از نماز امیر کشتی ها بخو است و ناوی بیاوردند یکی بزرگتر از جهت نشست اور است کردند و جامها افکندند و شراعی برو کشیدند و وی انجا رفت باد و ندیم و کسی که شراب پیماید از شراب داران و دوساقی و غلامی سلاح دارو ندیمان ومطربان و فراشان و از هر دستی مردم در کشتی های دیگر بودند و کس را خبر نه ناگاهان دیدند که چون آب نیرو کرده بود و کشتی پر شده نشستن و دریدن گرفت آنگاه آگاه شدند که غرق خواست شدن ، بانگ و هزاهز و غریو خاست امیر بر خاست و هنر آن بود که کشتی های دیگر بد و نزدیک بودند ایشان در جستند و هفت هشت تن امیر را بگرفتند و بر بودند و بکشتی دیگر رسانیدند و نیک کوفته شد و پای راست افکار شد چنانکه یک دوال پوست و گوشت بگسست و نمانده و هیچ بود از غرق شدن اما ایزد عز ذکره رحمت کرد پس از نمودن قدرت و چون امیر بکشتی رسید کشتی ها براندند و بکرانه رود رسانیدند و امیرازان جهان آمده به خیمه فرود آمد و جامه بگردانید و ترو تباه شده بود و برنشست و به زودی به کوشک آمد که خبری سخت نا خوش در لشکرگاه افتاده برد و اضطرابی و تشویشی بزرگ بپاشده واعیان و وزیر بخدمت استقبال رفتند چون پادشاه را سلامت یافتند خروش دعا بود از لشکری و رعیت و چندان صدقه دادند که انرا اندازه نبود ، و دیگر روز امیر نامها فرمود بغزنین وجمله مملکت برین حادثه بزرگ و صعب که افتاد و سلامت بدان مقرون شد و مثال داد تا هزار هزار درم به غزنین و دو هزار بار هزار درم بدیگر ممالک به مستحقان و درویشان دهند شکر این را و نبشته آمد و به توقیع موکد شد و مبشران برفتند وروز پنجشنبه امیر را تب گرفت تب سوزان و سرسامی افتاد چنانکه بار نتوانست داد و محجوب گشت از مردمان مگر اطباء و تنی چند از خدمتگاران مردوزن را دلها سخت متحیر و مشغول شد که تا حال چون میشود . . "
این پارچه که بذات خود یک واقعه بسیار دلچسپ و بسیار مهم تاریخی عصر سلطنت سلطان مسعود بن محمود غزنوی رانشان میدهد به موضوع خاص ابن مبحث که عبارت از کشتی رانی ها روی هیرمند میباشد تعلق خوبی دارد . بالا گفتم که کوشک سلطنتی لشکرگاه طوری در جناح شمالی خود متصل کرانه های هیر افتاده بود که با خرابی های وارده و مرور تقریباً هزارسال هنوز هم سایه دیوارهای بلند کاخ در آب های رودخانه می افتد کوشک سلطنتی همان طور که دروازه یا دروازه هائی رخ بطرف دشت لکان داشت مدخل یا مدخل هائی بطرف بستر رود خانه داشت و معمولا همیشه یکدسته کشتی های مخصوص قصر در امتداد سواحل لنگرانداز بود وجود کشتی کنار سواحل هیرمند اختصاص به کوشک سلطنتی نداشت بلکه کشتی های کرانی، و تجارتی برای حمل و نقل و سیر و گردش در کرانه سواحل متصل شهر بست بیشتر دیده میشد چنانچه مرکبان اب که فرخی سیستا پالهنگ هر یکی را پیچیده بر کوه گران دیده است همین کشتی هائی بود که در مقابل شهر بست و متصل کوشک سلطنتی لشکرگاه در کرانه های هیرمند لگر انداز بود وریسمان های آنها در برج های مستحکمی بسته بود که در نگاه شاعر سیستانی چون "کوه گران" استوار و پایدار می نمود . کشتی هایی که برای سیر و گردش و تفرج برای بزرگان و اعیان و شخص سلطان اختصاص می یافت البته ظریف تر و قشنگ تر بود و با قالی ها و شراعهای و دوشکچه ها فرش و مزین میشد چنانچه دیدیم در میان ده کشتی که برای عبور سلطان مسعود و ندیمان و خدم و حواشی او آوردند یک کشتی کلان تر را برای شخص سلطان و دو نفر ندیمان او بیار استند و بهر علتی که بود اتفاقا حین بازگشت به قصر سلطنتی همین کشتی سوراخ شده آب داخل زورق شد و نزدیک بود که مسعود غرق شود و بالاخره به کمک همراهان که در کشتیهای دیگر بودند نجات یافت . بهر حال به اساس اسناد و مدارک تاریخی هویدا است که رود خانه هیرمند از حوالی گرشک تا هامون قابل کشتی رانی بود و مورخین و جغرافیه نگاران قرون وسطی اصطخری ومقدسی و بعدتر بیهقی و فرخی درین موارد مطالب صریح دارند و چون حوزۀ سفلی این رودخانه که نام قدیم (نیمروز) آنرا احتوا میکند اخیراً در تشکیلات اداری مملکت بحیث حکومت اعلى کرشک مرکزیتی بخود یافته است و در اثر انکشاف امور بهره برداری وادى هیرمند آبادیها بیشتر در امتداد این رود خانه در نقاط مختلف تعمیر خواهد شد موضوع کشتی رانی روی هیرمند بار دیگر روی کار خواهد آمد و برای حمل و نقل و گردش و سیاحت از آن کارخواهند گرفت.
کشتی رانی روی آبهای هیرمند از نظر جهان کردی (توریزم) خالی از دلچسپی نیست علی الخصوص که در آینده لشکر گاه خودش مرکز رهایش و فعالیت ریاست بهره برداری وادی هیرمند خواهد شد و سیاحین نه فقط به دیدن خرابه های لشکرگاه خواهند آمد بلکه از جاهای دیگر هم دیدن خواهند کرد. بواقع از حوالی کرشک تا هامون سیستان رودخانه هیرمند در تمام میسر خود یا اقلا در اکثر حصصان از کنارو میان خرا به ها میگذرد و بهترین راه و وسیله ای برای دیدن آنها میسر هیرمند و کشتی است. هیئت حفریات فرانسوی برای شناسائی موقعیت خرابه های کنار رودخانه در نظر دارد که با کشتی از راه آب گردش هائی بعمل آرد یقین است با این نظریه به پیمانه و وسیع مطالعات ایشان در حوزه هیرمند تکمیل خواهد شد.