الثالث السلطان علاءالدین محمد۰بن)سام البامیانی
چون سلطان غازی معزالدین محمد سام به دمیک شهادت یافت و سلطان بهاءالدین بن محمود طاب ثراه در راه برحمت حق پیوست چنانچه پیش ازین تحریر یافته است خصمان ملک غور و غزنین و بامیان و هند از تخمه شنسیبانیان(۲)دوفریق ماندن یک فریق سلاطین غور و دوم فریق سلاطین(۳)بامیان.چون مرقد سلطان معزالدین از منزل دمیک بجانب غزنین روان کردند ملوک و امرا تراک که موالی سلطان غازی بودند مرقد سلطانرا با خزانه فاخر از دست امرا و ملوک بقهر بستدند و در قبض آوردند و چون بطرف کرمان(۴)رسیدند موید الملک وزیر محمد عبدالله سنجری رحمه الله با چند تن از معارف امرا اتراک بطرف غزنین با مرقد سلطان نامزد شدند باتفاق یکدیگر ملوک و ملک تاج الدین یلدوز(۵)که مهتر ملوک ترک و بزرگتر بندگان سلطانی بود بکرمان(۶)مقام کرد و چون مرقد بغزنین رسید بعد از دو روز سلطانان باامیان(۷)علاءالدین محمد و جلال الدین(علی)پسران سلطان بها الدین سام بایانی باستدعا امرا غور چناچه سپه سالار سلیمان شیش(۸)و سپه سالار خروش(۹)و دیگر معارف دارالملک غزنین از طرف بامیان برسیدند و در شهر غزنین آمدند.علاالدین محمد سام بامیانی که پسرمهتر بود بتخت نشست و امرا حاضر(۱۰)از ترک و غوری همه در بیعت او آمدند و خزانه غزنین که از کثرت اموال و نفایس گنج قارون را ده یک محصول خودش شمردی جمله بطریق مناصفه در قسمت آورد.
ثقات چنین روایت کرده اندک که قسمت سلطان جلال الدین بامیانی که برارد کهتر بود دویست و پناجه حمل شتر از زرعین و مرصعینه(۱۱)و ظرایف زر و سیم برسید که بطرف بامیان برد چون مدتی بگذشت
(۱)راورتیکسلطان علالدین محمد بن بهالدین محمد سام بامیانی(۲۹اصلکسنسبانیان(۳۹اصل:سلطان(۴)این کرمان همان کرمان معروف ایران نیستفبلکه جائی بود در ره غزنه و هند و اکنون به فتحین گویند و در کوهسار کرم واقع است .ر:۳۷(۵)مط:یلدز(۶)اصل:یک زمان مقام.(۷)اصل:سلطانان خسرو بامیان.(۸)اصل:سلطمان سیف.(۹)مطکحروش.راورتی:سپه سالار خروشی(۱۰)مط:حاص.(۱۱)مط:مرصیعه و ظرافیه زر و سیم.
(۴۰۹) طبقه(۱۹) غوریان
موید الملک وزیر و امرا ترک که در حضرت غزنین بودند بخدمت ملک تاج الدین یلوز(۱)مکتوبات در قلم آوردند بجانب کرمان و استدعا نمودند واو از طرف کرمان عزیمت مضمم کرد(۵)چون بحوالی شهر رسید رسید سلطان علالدین استعدادمصاف کرد . پیش باز رفت و جلال الدین هم از شهر بیرون آمد بطرف بامیان(روان شد).
چون مصاف علالدین با تاج الدین یلدوز راست شد امرا ترک از طرفین با هم موافقت نمودند(و)علالدین منهزم گشت و او وجمله ملوک شنسبانی که در موافقت او بودند گرفتار آمدند و ملک تاج الدین یلدوز چون بغزنین آمد حمله ملوک شنسبانی را اجازت داد: تا برطرف بامیان باز رفتند.بار دیگر سلطان جلال الدین بجهت مدد برادر خود علالدین حشمهای ملک غور و بامیان و افواج لشکر بیغو(۲) از وخش و بدخشان جمع کرد و بیاورد و کرت دوم بغزنین آمد و ملک غزنین ضبط کرد و علالدین را بخت باز نشاند وجلال الدین بطرف بامیان باز رفت.
ملک تاج الدین یلدوز کرت دوم با لشکر خود از طرف کرمان غزعزیمت غزنین کرد علالدین ملوک و امار غور راز ازغین(نامزد)دفع ایشان گردانید از جانب ملک تاج الدین یلدوز،ایتکین(۳)تتار نامزد استقابل ایشان شد برباط شنغران(۴)بدیشان رسید جمله را مست و لایعقل فرو گرفت و امرا غور وملوک بزرگ آنجا شهید شد و از آنجا ملک تاج الدین یلدوز بپای غزنین آمد و علالدین در قلعه محصر شد و مدت چهارماه در بندان بماند تا جلال الدین از بلاد بامیان بمدد سلطان علالدین و دفع لشکر ترک ب بیامد چون بحوال یعغزنین رسید امرا ترک پیش او بدفع و قتال باز رفتند جلال الدین منهزم شد و گرفتار آمد او را بپای قلعه غزنین آوردند و قلعه فتح کرد.چون ه ردو برادر بدستآمدند بعد از مدتی ملک تاج الدین یلدوز هردو را عهد داد و به طرف بامیان فرستاد بعد از چند روز میان برادران تفاوت حالی ظاهر شد و جلال الدین پادشاه شیردل و زاهد و ضابط بود با او
(۱)مط:یلدز.(۲)متن مط:لشکر جوار وخش.حاشیه:حشمهای ملک بامیان و افواج حشمهای بیغواز وخش. (۳)اصل:ایتکن.متن مط:ایتکین.حاشیه آن: ایتکر،ایتکی.راورتی:مانند متن.
(۴۱۰) طبقه(۱۹) غوریان
علاالدین موافقت نکرد از انجا بخدمت سلطات محمد خوارزمشاه رفت باستمداد آن معنی متمشی(۱)نشد و دولتش(۲)بار دیگر نیامد و بخت مساعدت نکرد بعد از آنچه سلطان محمد خوارزمشاه ملک بامیان ضبط کرد علالدین برحمت ایزدی پیوست و او دختر علالدین آتسز(۳)حسین داشت و از آن ملکه او را پسری بود وکاتب این حروف منهاج سراج را در شهور سنه احدی و عشرین و ستمائه بوجه رسالت اتفاق سفر قهستان افتاد از ممالک غور این ملکه و پسر او را در حدود طبس بولایت خوسف(۴)نشان دادند(۵)که درحادثه ملاغین چین بدانطرف افتاده بود.