انتشار زبان و رسم الخط و ادب یونانی در افغانستان

از کتاب: ادبیات افغانستان از قدیمترین دوره ها

پیش از هنگامۀ ظهور اسکندر در شرق, اراضی ماحول هندوکش در لفافه آیین و معتقدات و آداب اوستایی خود پیچیده و در دایرۀ نظام اداری هخامنشی حیات محلی خویش را به سر می برد اگر چه حکام و ساتراپ ها (تایب الحککومه ها ) چه نظامی و چه ملکی از طرف مرکز دولت هخامنشی تعیین می شدند ولی اکثر انها ز عمایی محلی بودند.   سیستم حکومت هخامنشی بر اراضی مفتوحه، بیشتر بر اخذ مالیات بر قرار بود , و در انجام اصول امور مالی اکثر از منشی های ارامی و اثوری های هم کار می گرفتنتد و کار دفتر و ضرابخانه ها نه تنها در خاکهای مفنوحه بلکه در خود «شوش » و پرسه پولس » هم در آنها بود, به این ترتیب دانشمندان عموما به این عقیده هستند که خط و کتابت آرامی در قلم و دولت هخامنشی و اراضی مفتوحۀ جزء امپراطوری ان ذریعه دفاتر مالیات پراکنده شده است بود قرار که پیشتر شرح دادریم از همین رسم لخط خط جدید «خروشتی » در افغانستان شرقی اختراع شده. فتوحات اسکندر در شرق ورق جدیدی در تاریخ این گوشۀ آسیا باز کرد و تماس واقعی و مسلسلی میان شرق و غرب پیدا شد و کوههای افغانستان بعد از مقابله های شدید بر روی یونانیها باز کرد و در نتیجه با تاسیس هفت , هشت اسکندریه و طلظنت دو صد ساله یونانیهای باختری افغانستان شرقی پایگاه روی صنعت افکار و ادب یونانس در آسیا گردید از این جهت ان را (الیاد آسیایی» می توان خواند, در دورۀ دو صد سالل سلطنت مستقل یونانو باختری, زبان و رسم الخط و اساطیر و آثار ذوقی و صنایع مستظرفه و دیگر مظاهر علمی و ادبی از قبیل طبابت ,نجون ریاضیات و هندسه یونانی پراکنده و با اساسات مدنی ادبی و تهذبی باختری و اریایی مخلوط گردید. کلمل (یونان  و یونانی که با کلمات «گریس» و گریک و هلن و «الیاد» هیچ رابطه ندارد خاطرل نام قدیم «یونان » یونانی می باشد که بار اول در ادب محلی ممکلت ها با ایشان داده شده و در آثار سانسکریت ما قدی و تا امروز مورد استعمال است . آثار هیکل تراشی مدرسه های «یونانو باختری »و یونانو بودایی» که به این کثرت از نقاط مختلف افغانستان پیدا شده و می شود نشان میدهد که ذوق و سلیقل یونانی به کدام اندازه با قریحه اهالی افغانستان قدیم مخلوط شده بود. در مقابل زبان یونانی , زبان پراکریت و در مقابل رسم الخط یونانی, رسم الخط «خروشتی » معمول بوده و این داد و ستد ادبی را ذیلا شرح می دهیم. اسطوره ها: یونانیهایی که در اسکندریه های آریانا متوطن شدند بعد از مرگ اسکندر وتجزیۀ امپراطوری او به سلطنت های محلی, روابط شان با یونان قطع شد و در تحت ایجابات , سلطنت مستقل یونانو باختری با اهالی محلی مخلوط و آهسته آهسته منحل گردید و افکار و معقتقدات یونانی با ایشان در بین اهالی پراکنده شد و داستانهای و اسطوره های یونانی و نامهای ارباب الانواع ایشان در میان عوام نشر گردید.    پادشاهان یونانو باخرتی با مسکوکات خود اسماء و اشکال ارباب الانوع حامی خاندان خود را معمول ساختند صنعتگران یونانی و یونانیهای باختری شده و استادان هیکل تراش باختر بامیان کابل کاپیسا وهده از راه هیکل تراشی و نقاشی در انتسار مفکوره های جدید سهم زیاد گرفتند. اولین خاندان سلطنتی یونانو باختری (دیو دوتها) در مسکوکات خود «زوس پروماکوس» را ضرب میکردند. اعضای دومین خاندان شاهی یونانو باختری تصوسر «هرکول» را در مسکوکات خود ترجیح و مستی که داشتند در اسطوره ها و قصه ها رزمی ما جای بیشتری گرفتند. یونانیهای بعضی صحنه های میتولوژی را از یونان به افغانستان انتقال دادند چنانچه محبس «پرومته » را در یکی از مغازه های هندوکش تصویر مینمودند و «دیونیزوس» که اصلا اسمش «دیونیسه» بود حامی شهر «نیسه» می خواندند که محل ان را موسیو «فوشه » در متهای رود خانه کابل و «النگار» در لغمان سفلی قرار می دهد. ملتفت باید بود که پیش از اینکه یونانیها و اسطوره های انها وارد افغانستان شود, رب النوعی به نام «مهشوارا» و به صفت حامی کوههای در ممکلت ما معروف بود که اورا به شکل و قیافل شکاری توانا و سرمست باکمان خطرناکی در میان درختان کوهی در حال گشت و گذار و تصویر می نمودند و معابدی در قلل کوههای داشت. داستانهای او بیشتر با قصص اساطیری « دیونیزوس » یونانی مخلوط و عامل مزید شهرت او در اینجا شده بود روی یک ظرقی که از بدخشان به دست امده و در موزه بریتانیا می باشد تصویر دو پهلوانی منقوش است که بعضی انها را «هرکول» و دیونیزوش»و برخی « دیونیزوس» آریای و یونانی تشخیص داده اند.    «اگاتوکلیس» پادشاه یونانو باختری , شکل جوانی را که تاجی از شاخۀ سبز تاک گرد سر دارد روی سکه های خود نقش کرده که با «دیونیزوس» یونانی و یا محلی را نشان می دهد دو صد سال بعد از «اگاتوکلیس» یک نفر سیاح موسوم به «اپولونیوس دوتیان Apoollonius-de-Tyane» در علاقه با اروپا میزادی از وجود معبدی به نام «دیونیزوس» در یک کوه حرف می زدند و شرح می دهد که اطراف معبد را درختانی احاطه کرده که خود «دیونی زوس » غرس کرده و ساقه های نازک عشقه پیچان بر انها بالا شده است. در زیر شاخسار درختان مجسمۀ رب النوعی را از سنگ سفید به قیافه جوانی هندی تراشیده اند از روی شرح قیافه واضح می شود که مراد از این دیونیزوس , رب النوع شراب یونانی نبوده بلکه همان« مهشوارا » حامی کوههاست که در افغانستان معابد متعدد وی به روی کوههای بلند وجود داشت؛ روی هم رفته قرار که در مورد «دیونیزوس» شرح یافت نه تنها ارباب انواع و اسوطوره های یونانی در افغانستان تأثیر بخشیده بود, بلکه خاظره میتولوژی « ویدی » و بقایای داستانهای اوستایی افغانستان هم بر اذهان یونانیهای سرایت نموده بود چنانچه «اناهیتا» «ناهید» و «میترا» «ومهر» روی مسکوکات پادشاهان یونانو باختری دیده می شود. خلاصه از خلاب این تشریحات معلوم می شد که در دورۀ دو صد سالل سلطنت مستقل یونانو باختری از یک طرف اسطوره های یونانی در اذهان مردم افغانستان ریشه دوانیده و از جانب دیگر روایات محلی میتولوژی یونانی تاثیر کرده و انعکاس این فعل و انفعال ادبی ذهنی و فکری در دوره های بعد تا اعصار اسلامی هم باقی مانده از شعرا و نویسندگان ما اشخاص زیادی اند که در دوره های مختلف اسکنری نامه های منظوم و منثور ساخته اند و قصه های پراکنده ای که در کتب قصص و حکایات دوام کرده است فروان می باشد.      معلوم می شود که ورود و توطن یونانیها طوری  که در صنایع نفیسه , مکاتب جدید باز کرد. در ظرز تخیل و افکار و ترکیب داستانها و قصص که روح ععامه را مشغول می سازد. هم تاثیر وارد نموده و در نتیجه موضوعات جدیدی در ادب ما پیدا شد. رسم الخط و زبان یونانی :             سال ۲۵۰ قبل از یملاد, یعنی سالی که سلطنت مستقل یونانو باختری در آن اعلام شد مبدأ شیوع رسم الخط یونانی روی مسکوکات ماست, در چند سال اول اعضای خاندانهای شاهی «دیودوت » و «ایوتیدم» تنها زبان و رسم الخط یونانی را در مسکوکات خود استعمال میکردند تا اینکه سلطنت به «دمتریوس» رسید مشارالیه اولین کسی است که در روی دیگر سکه های خود, رسم الخط و زبان محلی آن وقت افغانستان یعنی «خروشتی» و «پراکریت» را استعمال کرده است, رسم الخط یونانی از ۲۵۰ ق.م تا حوالی آغاز عهد مسیحی در مدت دونیم قرن به صورت واضح و نهایت خوانا در مسکوکات شاهان و امرای یونانی , چه در شمال و چه در جنوب هندوکش یکسان استعمال می شد. در این مدت, پارت ها اسکایی ها و پهلواها همگان این روش را تعقیب کردند و بعد از آغاز دورۀ کوشانی انحطاط زبان و رسم الخط یونانی شروع گردید؛ به این معنی که حروف الفبای ان کم کم به صورت غیر محسوس تغیر یافت و غالبا بعضی حروف جدید هم به میان امد که مجموع ان به نام رسم الخط « یونانو کوشانی» موسوم شده و تا اخیر عصر کوشانی, یعنی اواسط قرن سوم مسیحی دوام کرد. چگونگی انتشار و دوام زبان یونانی چندان معلوم نیست , البته در طی قرون ق.م رسمیت در باری داشت ودر ضرابخانه و دفاتر معمول شده بود ولی ساحه انتشار آن بالضرر محدود بود چنانکه ظهور «پراکریت» و رسم الخط «خروشتی» روی مسکوکات مئوید این نظریه می باشد, مع ذالک کلمات زیادی در باری اداری علمی , ادبی و طبی وارد پراکریت ما شده و تا مدتهای بعد نیز در عصر کوشانیهای مصطبح بود و قرای که در حصۀ چهارم این تاریخچه شرح دادیم  مثلا نامهای ماههای یونانی «ایه لایوس » ؛ ارته نی زیوس» در کتبیه های «خروشتی » در متن پراکریت استعمال شده است.               غیر ازمسکوکات تا حال شواهد رمس الخط یونانی در افغانستان بیسار کم دیده شده و آن هم منحصر به یک پارچه فخاری است که سه سال قبل در حوالی خرابه های تپۀ «نمک » بین بلخ و آقچه به صورت اتفاقی پیدا شده است و پیش از چند حرفی نیست.