الثالث عشر الملك بدر الدين سنقر الرومی
بدرالدين سنقررومی اصل بود،و بعضی ازثيمات چنین روایت کردند، که اومسلمان زاده بود(۱) و به بندگی افتاده بود، اما مردی بغایت خوب سیرت، و باجمال وشکوه بود،وپسندیده اخلاق ومتواضع و با شتمت و گزيده اوصاف [و] مردم ساز (۲) اول که سلطان او را بخريد، طشت دارشد،وبعد ازمدتھا که آن (۳) خدمت به جای آورد، بهله دار(۴) شد، پس شدنه (زرادخانه ) بداون شد، بعد ازمدتی نائب أميرحاجب شد، درهرمرتبه سلطان راخدمت پسندیده بسیارکرد، چین نایب امير آخرشد،يك نفس الا بحاجت ضروری از دربارگاه (۵) اعلی غایب نبودی، ودرسفر وحضرملازمت آستان درگاه سلطنت کردی، درپای محروسه کالیور(۹) درحق كاتب این حروف،چندان لطف و تربیت (۷) فرمود، واعزاز واکرام بجای آورد، که صورت آن شفقتها،هرگزازخاطرمحو نمی گردد (۸) حق تعالی بروی رحمت کناد، چون عهد دولت بسلطان رضيه رسید، بداون اقطاع او شد، درشهرسنه است و ثلاثين وستمائه، چون اختيارالدين اتگین، درعهد موزی (۹) شهادت یافت، بدرالدين سنقررا از بداون طلب فرمود، وامیرحاجب شد،چون اختيارالدين التونيه تمرهنده، با سلطان رضيه، عزيمت حضرت کردند،و بحدود دهلی رسیدند، بدرالدین سنتر آرومی] در دفع آن فتنه، آثار په نل يده نمود، و بعد از مدت نزدیک میان او وخواجه نظام الملاك مهذب [الدين وزير نفاق پیدا آمد، بان دكسبه ی که [آن] تحریر را نمی شاید، وآن غبار زیادت میشد،وبدین سبب خواجه مهذب [الدين] مزاج سلطان را با او متغیرنگردانید، واعتماد سلطان از وی برخاست، و او را نیز برسلطا ن اعتماد نمازد، بر[ای] انقلاب ملك بسرای سید تاج الدین موسوی، اکبرحضرت را جمع کرد، روز دوشنبه
(۱) مط: درپنجا دراصل( پسنديده اخلاق ) که درسطر بعد می آید مگر راست گرفته نه شد(۲) اصول: مردمي سار(۳) اصل: آب خد مت (۴) بهله: دستانه باشد ازپوست که میرشکاران و غیره بردست و هند (برهان) (۵) مط: از پایگاه (۶) مطر: كاليوار،(۷) مط:و مرحمت، (۸) مط: نشود (۹) مط: عهد معزالدين
ملوک شمسیه طبقه ۲۲ (۲۵)
دهم صفرسنة تسع وثلاثين (وستمائه ) خواجه مهذب سلطان را ازآن حال خبرداد(۱) وسلطان را برنشاند(۲) و بدرالدين مدن تقررا (از) آن انديشه [ها] بازبخواند (۳) و بخدمت سلطان آمد، وهمان روز بطرفي داون نامزد شد، و بعد ازمدتی قضاءاجل ، اورا بحضرت باز آورد، ای آنکه فرمان آمدن بودی (۴) در شهردهلی آمد، به وثاق ملك قطب الدين عليه الرحمه نزول کرد، تامگردرپناه او امانی يابد (۵) ازدرگاه فرمان صادر شد، تا اورا بگرفتند و قید کردند، ومدتی درقيد وحبس بماند، و بعاقبت شب چهارشنبه چهاردهم ماه ربیع الاول (۶) سنه تسع وثلاثين و ستمائه شھادت یافت (عليه الرحمة والغفران )