شهاب الدین سهروردی مقتول
الف- زندگی و آثار و ماخذ آیین سهروردی
وی در سال ۱۴۹ه / ۱۱۵۳ م در قیه زنجان در شمال ایران تولد شد . سهروردی با مطرح کردن حکمت اشراق تاثیر سزاواری در زندگی روحانی و عقلانی اسلام داشت . وی نزد مجد الدین جیلی در مراغه و شهیر الدین قاری در اصفهان به تحصیل پرداخت و پس از ختم دوره تحصیل به مسافرتهای طولانی که ثمره آن ملاقات مشایخ صوفیه بود پرداخت و بهره گرفت در همین دوران بود که مناطق اناتولی ، شامات (سوریه) کنونی را در نور دید و در ادامۀ همین سفر ها بود که از دمشق به حلب ، ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی فرامانروای مشهور مسلمین را ملاقات نمود ملک شاهر سخت مجذوب صلاح الدین شد و در قصری وی ماندگار شد ؛ ولی شیخ اشراق مرود بی مهری مقامات مذهبی شهر واقع شد و انان برخی از اظهارات او را برای اسلام خطرناک دانستند انان مرگ را خواستار شدند ووقتی ملک ظاهر مخالفت نمود مقامات مذهبی عرض حال به نزد صلاح الدین ایوبی فرستاندند. صلاح الدین پسرش را تهدید به استعفا یا پیروی از رهبران دینی کرد.
بدینگونه شهاب الدین در لمحا زندانی شد و در سال ۵۸۷ ه / ۱۱۹۱ م در ۳۸ سالگی به علت گرسنگی از پای در امد یا او را خفه کردند و یا بقولی در حمام فسد کردند.*۴۵۱
وی در عمر کم و پرتلاطم خویش آثار متعددی از خود بجای مانده است ، آثار او به لاتین ترجمه نشده و از همین جهت در جهان غرب شناخته نبود در حالیکه قرن هفتم نه تنها پایان نظری در اسلام نیست بلکه در حقیقت اغاز گر مهمترین ایین اشراقی است . از او پنجاه راسله در تواریخ و تذکره ها ضبط شده است و مهمترین انها رسالۀ بزرگ تعلیمی -هیاکل نور - حکایات رمزی ، تفسیر ها و تحریرهای متون اولیه و فلسفه و قران کریم ف محامد ترجمۀ رساله الظیر ابن سینا به فارسی تفسیر اشارات و تنبیهات ابن سینا راسله فی حقیقته العشق و تفسیر آیاتی از قرآن و حدیث (تفسیر بر قصوص فارابی ) و در حکایات رمزی میتوان ازین رسالات نام برد " عقل سرخ آواز پر جبرئیل ، لغت موران رساله فی حالات الطفولیه روزی با جماعت صوفیان راسله فی المعراج و صفیر سیمرغ نام برد همچنان از وی نیایشها ، مناجات ها ندبه ها بجا مانده است " که شهر رزوی انها را الواردات و التقدیسات القلبیه نامیده است.
حکمت اشراق وی امیخته از عقاید رمزی سنتی مرکب از حکمتهای صوفیه و هر مسی و آمیخته با فلسفه های فیثاغورسی افلاطون ، ارسطویی و زردتشی همراه با عناصر مختلف دیگر میباشد.*۴۵۲ او در عین حال که یک صوفی است ف یک فیلسوف و به سخن بهتر یک حکیم الهی است او به لحاظ دو جنبه الهام روحانی و نظریاتش خودش را مرهون بزرگان طریقت ثوفیه قبل از خود میداند ؛ او خود را مدیون حلاج و غزالی میداند کتاب مشکات الانوار غزالی در نظریات او راجع به نور امام نقشی بس مهم دارد. باید توجه داشت که کلمه اشراق بمعنی ظلوع خورشید است . وحدت میان نور بخش و شرق در واژ اشراق با رمز خورشید که طلوعش از شرق است و به همه چیز بخشیده و سر زیمن نور را با نور بخشی و معرفت می شناساند ارتباط پیدا میکند . چون نطریات وی بیشتر جنبۀ اشراقی فلسفی دارد در این بحث از آن میگذریم.
اما در مورد علم پیامبران چنین گوید: علم پیامبران رب النوع همه علوم است حضرت محمد(ص) در صعود شبانه اش (معراج ) از طریق تمام مراحل وجود ماورای این جهان این جهان بحضور الهی رفت الهی رفت یا از طریق نفس عقل جهان کوچک (بدن) خود سفری به الوهیت خویش کرد . این سفر که از طریق سلسله مراتب وجود صورت میگیرد.، نشانی از رمز درجات علم میباشد و اغاز گر این سفر از اوردنده وحی که راه بر او کشود است از طریق تقلید کسب علم میکند ووجود یک پیامبر ضروری است چنانکه وجود مرشد برای مرید ضروری است یا وجود قانونگذار برای اجتماع انسان برای بقای خویش احتیاج به جامعه دارد و جامعه محتاج قاون و نظم و بنابر این پیامبرانی است که از جهان دیگر خبر اورنده و بین انسانها هم آهنگی ایجاد کنند . بهتریم انسانها کسی است که عالم است و بهترین عالمان پیامبران اند و بهترین پیامبران مرسل اند رساننده وحی) و بهترین اینان پیامبرانی هستند که وحی بر تمام روی زمین بگسترد و بهترین و کاملترین پیامبر از دایرۀ نبوت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم است که خاتم پیامبران است .*۴۵۳
سهروردی در آثار رمزی خود چون : فی حالت الطوفیه روزی با جماعت صوفیان آواز پر جبرئیل عقل سرخ ، سفیر سیمرغ لغت موران ، رساله الطیر و رساله فی حقیقت العشق مشخص کننده نماد گرایی سر شاری را برای توصیف سفر روحانی خود بکار میبرد ، چنانچه هر افسانه یی جنبه مخصوصی از زندگی روحانی را ترسیم میکند چنانچه حکما و اولیا زندگی کرده و عمل نموده اند چنانچه اند چنانچه در بعضی موارد عمل و نظر روحانی با یکدیگر ادغام شده اند چنانچه در رساله اواز بر جبرئیل که بخض اول ان مربوط به رویت یک سالک است که موفق بدیدار عقل فعال میگردد و عقل فعال چون حکمی است که رمزی از پیامبر درون خود است و از ناکجا اباد می اید سالک سوالتی در مورد جنبه های گونا گون این آین میکند.
در قسمت دوم لحن کتاب تغیر می یابد و قهرمان داستان پس از تعلیم معانی درونی لغات و کلمات یعنی علم جفر ، جویای علم کلام خدا میشود و در میابد که خدا دارای تعداد ی از کلمات اصلی چون فرشتگان و همچنین اسم اعظم است که برای دیگر کلمات همچون خورشید است در برابر ستارگان . سالک نیز درک میکند که انسان خود کلام خداست و از طریق کلام خداست که بخالق باز میگردد .او همانند دیگر مخلوقات این جهان اوازی است از پر جبرئیل که از دنیای نور تا به دنیای تاریکی گسترده است . این جهان سایه بال چپ اوست ف همچنان که دنیای نور بالیست از بال راست او . و به وسیله این کلام آواز پر جبرئیل است که انسان پای بعرصه وجود نهاد و از طریق همین کلام است که او میتواند به مرحلۀ اصلی مبداء الهی که انسان از ان بر خواسته است باز گردد .*۴۵۴