خراسان

از کتاب: مقالات پراگنده

تعلیق و تقریظ

نمیدانم این امر مخصوص به افغانستان است یا دوره های مختلف تاریخ یا آمد و رفت مردم که در هر مملکتی نقش عمیق در اسماً و اعلام جغرافیائی تاریخی باقی گذاشته است . البته تاثیر دوره های تاریخی به تناسب عمر و بقای آن امری است مسلم و عمومی و هرچه مظاهر حیاتی ، عمرانی و تهذیبی آن دوره بیشتر بوده تاثیر آن هم در اسماً و اعلام تاریخی زیادتر است . نمیدانم کسانیکه به تاریخ افغانستان آشنائی دارند تعداد اسماً نقاط مختلف مملکت ما را چه تعبیر میکنند نقاطی که به تناسب دوره های مختلف دارای نام های متعدد اند خیلی زیاد است اینجا "کابل" و "بلخ" را مثال می آورم . نام پایتخت افغانستان، کابل ، اشکال دیگری هم دارد مثل : کاپل، کابورا ، کوفن ، كوبها وغیره. همین قسم بلخ ، بخل ، بکتر،  بخدی و بلهیکا اسمای جداگانه "ام البلاد" میباشند  . این دو مثال ، دو نمونه ایست که برنگ آن میتوان نامهای متنوعه اکثر نقاط مملکت را ثبت کرد و آشکارا نمود که افغانستان کشور کهن آسیای مرکزی با نام و نشان مختلف در اعصار گذشته تاریخی موجودیت داشته و از روزگاری که بشر کوهی از هندوکش و پامیر در حوزه های رودخانههای آمو و سند و هیرمند مستقر شده و به زندگانی زراعتی پرداخته است تا امروز دورههای بزرگ و مشخص مدنیت را طوری سپری کرده که خاطره های اسمای آن كالنقش فی الحجر در کهساران مملکت باقی مانده است .

همانطور که رودخانه ها کوه ها کوتل ها وادی ها و شهرها به یادبود هر دوره صاحب اسمی شده و باز صفحۀ مدنیت جدید با ایجابات مختلف ادبی و ذهنی و مدنی نام نوی به آن داده است ، مجموعه خاک مملکت هم در دوره های بزرگ تاریخی به شهادت منابع و وثایق دارای اسمای متمایزی شده که شناختن آنها همه وقت مخصوصاً حین نگارش مطالب تاریخی ضروری و حتمی است زیرا جغرافیه قالب و چوکات تاریخ است و تاریخ یک منطقه سوانح عمری آنجاست که بنامش باید ثبت شود و از نامش شناخته و تمیز گردد.

کشور کهستانی ما با خاک هائی که به چهار گرد افق از آب های هندوکش آبیاری میشوند در تاریخ این گوشه آسیا به سه نام مشخص یاد شده که قدیم آن "آریانا" و جدید آن "افغانستان" است و در ادوار میانه یعنی در دوره های قرون وسطی به اسم "خراسان" مسمی و معروف بود .

قراریکه خوانندگان مجلهٔ "آریانا" مطالعه کرده اند، آقای غبار متتبع دانشمند و مؤرخ و همکار بزرگ ما در ین اواخر یک سلسله مقالات سودمند تحت عنوان "خراسان" نوشته و نظر به اهمیت موضوع مدیریت مجلهٔ "آریانا" در قطار نشریات "انجمن تاریخ" اخیراً مقالات مذکور را بصورت اثر مستقل طبع و نشر کرده است .

روشن کردن حدود جغرافیائی و سابقه تاریخی اسم "خراسان" که مرداف آریانا و افغانستان است برای تاریخ مملکت ما کمال اهمیت داشته و دارد و چوکاتی است که تمام تاریخ قرون وسطی کشور بر آن استوار میباشد .

معنی خراسان قراریکه مؤرخ دانشمند هم در مأخذ خویش دیده اند، "مشرق" و "مشرق زمین" و "مطلع الشمس" میباشد . شبهه ئی نیست که "خراسان" اصلاً کلمه ایست ترکیبی که جزء اول آن "خور" بوده و در اثر کثرت استعمال و سهولت تلفظ (واو) آن حذف گردیده است. میماند جزء دیگر آن "آسان" که باید در اطراف معنی و مفهوم و اشتقاق آن اگر داشته باشد، دقت و تفحص شود. تصور نشود که این کلمه را عرب ها به میان آورده و بار اول در متون عربی و فارسی قرون اول اسلامی در مورد مملکت افغاستان استعمال گردیده است . در قرون پیشتر مورد استعمال داشته و ساخته و پرداخته قرون قبل تر بوده و در مأخذ عربی و فارسی صدر اسلام دوام کرده است .

اگر به دوره های تاریخ قدیم ، افغانستان به آن دوره های بزرگی دقت شود که اعلام تاریخی و جغرافیائی بیشتر مولود ذهنیت و زبان و تمدن آن میباشد تا اندازه بسیار قریب عصر ظهور کلمۀ "خراسان" تصریح میشود .

در دوره ویدی و اوستائی از این نام نشانی نیست در دورۀ تسلط هخامنشی های بزرگ که نقاط مفتوحه آریانا در کتیبه های آنها و در نوشته های "هرودت" ذکر شده باز از کلمهٔ "خراسان" اثری نیست در دورهٔ یونانی های باختری اسم ها بیشتر شکل یونانی دارد تا میرسیم به عصر پارتها و کوشانیها و بالاخره کوشانی های خورد و تجاوزات ساسانی ها و مقاومت یفتلی ها . دو سه روز پیشتر کتاب "ایران در عصر ساسانیان" ، تالیف استاد "کرستن سن" دنمارکی را باز کردم در فهرست اعلام جغرافیائی و تاریخی اسم "خراسان" را در چندین صفحه دیدم از روی تحقیقات مؤلف آن چنین ظاهر میشود که کلمه "خراسان" در زبان پهلوی ساسانی در مورد کشور کوشانی ها که در مشرق ایران ساسانی افتاده بود ، یعنی افغانستان عصر کوشانی استعمال شده و منحیث لغت مفهوم مشرق و مشرق زمین را داشته است. پس به استناد نوشته های "کرستن سن" عجالتاً اینقدر گفته میتوانیم که کلمۀ "خراسان" هر ترکیبی که دارد، اصلاً پهلوی است و پهلوی ساسانی که در افغانستان پیش از تشکیل زبان "دری" عمومیت تام داشت و زبان دری از این جهت در اوایل امر منحصر به "خراسان" بود که از زبان پهلوی نشئت کرد و کمتر زبان عرب را در آن مدخلیتی بود.

بالاتر عرض کردم که این کلمه ترکیبی است و از جمله اجزای آن مفهوم کلمه "اسان" و اشتقاق آن هنوز پیش بنده تاریک است امیدوارم چند روز بعد که پروفیسور "بن ونیست" متخصص السنه هند و اروپائی فرانسوی به کابل می آید ، این موضوع روشن شود و نظریات دانشمند موصوف را بنظر خوانندگان مجلهٔ "آریانا" رسانیده بتوانیم . شبهه ئی نیست که متون پهلوی بسیار کم باقی مانده و آنچه بوده از بین رفته است. ولی تا چند قرن اول هجری هم آثاری به این زبان نوشته شده این کلمه چه از راه زبان و چه از راه آثار تحریری به گوش اولین جغرافیه نگاران و مؤرخین عربی رسیده و قید استعمال و شده است .

شبهه ئی نیست که حدود جغرافیائی خراسان را بعضی از منابع محدود تر و برخی وسیع تر که کل افغانستان را احتوا کند قید کردهاند چون خراسان یا "کشور مطلع آفتاب" بین عراق و یا عراق عجم و هند افتاده بود، طبعاً حدود آریانای قدیم و افغانستان معاصر را احتوا میکرد چون ساسانیها در تهاجمات و تجاوزات خود در بعضی حصص افغانستان عصر کوشانی های خورد تسلط یافتند مفهوم خراسان در آن دوره ها کم و بیش در نظر آنها فرق میکرد و بعضی منابع که سیر فتوحات ایشان را تا بعض نقاط قید کرده، حدود واقعی داخلی خراسان را هم نظر به حدود تجاوز آنها متفرق نشان داده است . این تفاوت حدود، طبعاً در قرون اولیه اسلامی باقی مانده است . برخلاف بعضی مأخذ دیگر که نقطه نظر آن موجودیت واقعی خراسان بوده نه فتوحات ساسانی، حدود و ولایات و شهر ها و قبایل و اقوام آنرا طوری شرح دادهاند که آریانای قدیم و افغانستان معاصر به آن منطبق میشوند .

خراسان و خراسانی و خراسانیان در تالیفات مؤلفین و شعرای افغانستان از قرون اولیه اسلامی به بعد مرتب و به مفهوم جامع و خصایص نژادی باشندگان آن استعمال شده و نویسندگان و مؤرخین ما باید حین تماس به قرون مربوط تاریخ مملکت آنرا به مفهوم صحیح و اساسی و تاریخی آن استعمال نمایند و آنرا با مفهوم کلی و جامع آن عام سازند .

تشخیص نام های مختلف افغانستان و تعیین حدود صحیح جغرافیائی و عمر و بقای آن موضوعی است که متتبعین افغانی از آغاز کار به صحت و اهمیت و تاثیر آن پی برده و نظر به احترام نوامیس تاریخ نویسی و تتبع در عمومیت آن ها کوشیده اند و هدف اساسی ایشان از این کار این است تا تاریخ به محور واقعی خود دور کند و افتخارات مدنی و تهذیبی و ضمناً وقایع تاریخی هرجا و هر محل بخودش و به اسمی که مسجل شده است نسبت و ثبت گردد تا در اسمأ و نسبت آن از یکجا بجای دیگر اشتباه پیش نشود و در وقایع تاریخی خلط و التباس واقع نگردد.

چند شب پیش "تاریخ مسعودی" معروف به "تاریخ بیهقی" را ورق میزدم ، اتفاقاً چند جا به کلمه "خراسان" برخوردم . استاد ابوالفضل بیهقی کاتب دیوان رسالت عصر محمودی با آن دقت نظر و احاطهٔ معلومات که در مسایل تاریخی و اعلام جغرافیائی عصر خویش دارد ، در موارد مختلف کلمات "خراسان" و "عراق" را طوری استعمال کرده است که امروز افغانستان و ایران را استعمال میکنند این کار منحصر به ابوالفضل بیهقی نیست، مؤرخ بزرگ دیگر افغانستان عبدالحی ضحاک ،گردیزی هم عیننا به همین مفهوم کلمات "خراسان"و "عراق" را استعمال کرده است .

اگر در عالم ادبیات و سبک اشعار زبان فارسی مراجعه شود دیده میشود که استادان سخن و آشنایان رموز ادبی فعلاً از چهار مدرسه و چهار سبک حرف میزنند : خراسانی ، عراقی ، ماورالنهر و هندی . این چهار اسم خاص جغرافیائی نامهای معموله قرون وسطی است که در مأخذ عربی و فارسی در مورد ، افغانستان ، ایران پار دریا (بخارا زمین) و هندوستان استعمال میشد و اگر خوبتر میخواهید حدود خراسان و عراق برای شما معلوم شود ، قدری دقیق تر شده و شعرای مربوط به هر سبک را اسم ببرید و موطن او را در نظر بگیرید، آنوقت مفهوم واقعی جغرافیائی خراسان و عراق بشما روشن خواهد شد .

بهر حال بنده بحیث یکنفر خواننده مجله "آریانا" انتخاب موضوع و روش تدقیق و عمق مطالعه همکار محترم مؤرخ بزرگ ،افغانی آقای غبار را تقدیر نموده امیدوارم این اثر او بحیث چوکات جغرافیائی در تمهید جلد سوم "تاریخ افغانستان" قبول گردد. خوانندگان گرامی با قرائت آن کشور خویش را به نام و نشان قرون وسطی آن بشناسند و به دیگران بشناسانند.