جهان عمل

از کتاب: دیوان علامه اقبال لاهوری ، قطعه

هست این میکده و دعوت عام است اینجا

قمست باده باندازه ی جام است اینجا

حرف ان راز که بیگانه ی صوت است هنوز

از لب جام چکید است و کلام است اینجا

نشئه از حال بگیرند و گذشتند زقال

نکته ی فلسفه درد تخه جام است اینجا

ما درین ره نفس دهر بر انداخته ایم 

آفتاب سحر او لب بام است اینجا

ای که تو پاس فطل کرده ی خودمی داری

انچه پیش تو سکون است خرام است اینجا

ما که اندر طلب از خانه برون تاخته ایم

علم راحان بدمیدیم و عمل ساخته ایم