32

ابنیه و تعمیرات و شهر ها

از کتاب: تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، فصل چهارم ، بخش اوضاع اقتصادی و اجتماعی و اداری و فکری و علمی و ادبی افغانستان
04 February 1967

هیون تسنگ که در عشرۀ نخستین سنه هجری ولایات شرقی مملکت را دیده است، تعمیرات و ابنیۀ بلاد شرقی و گرم سیر را که در آب و هوا به هند شبیه بوده و در جملۀ کشور های مجاور هند شرح  و تفصیل میدهد وی گویند : شهر ها و قصبات دیوار ها پهن و بلند دارند، که دارای  دروازهای مدخل باشند، بازار ها و کوچه های و جاده ها کثیف و پیچ و خم است و دکانهای کوچک چوبی بهر دو طرف جاده ها موجود می بشد و دکانهای  قصابان و ماهی گیران و رقاصان و کناسان و امثال آنها در خارج شهر جای دارد. 

بدور خانهای مردم، دیوارهای پستی وجود داشته که در بین آن حویلی و صحن خانه است ، این دیوار ها را اکثر از خشت خام با پخته می سازند، برجهای بالا وسقف ها از چوب یا بانس است ، و هر خانه برنده یا ماهتابی(بالا خانه) دارد، که آنرا از چوب سازند و روز یانرا چونه یا گچ کاری نمایند و یا به کاشی مزین گرداند برای  پوشانیدن سقف نی و شاخچه های خشک  و خشت پخته و تخته را استعمال کنند، و برخی از تعمیرات شباهتی  با ابنیۀ چین دارد. 

سنگهارامه (معابد) با مهارت تعمیر شده، و در هر یک از چهار  گوشۀ آن یک برج سه طبقه بنا گشته که سرهای آن به مهارت تام باشکال مختلفه کنده کاری شده است، دروازها و روشن دانها و دیوار های آن رنگ آمیزی  و حجره های آن از داخل مزین از و خارج ساده است . در وسط عمارت سنگهار امه یک سالون بزرگ و رفیعی موجود می باشد. که باطراف ان اطاقهای متعددۀ چند منزله و بالا خانهای مختلف الاضلاع بنا می شود. و دروازهای این انبیه بطرف مشرق باز می شود.۱

قراریکه فاهیان تصریح میکند معبد شهر پشکلاوتی (چهارسده) که در بالا حصار کنونی آنجا خرابه زار آن باقیمانده باسیم و زرتزیین شده بود ۲ ، که در عصر هیون تسنگ تزیینات سنگهای نفیس نقش دار  و چوبهای منقوش  آن دیدنی بود. ۳

بقایای آثار ستوپه های بودایی اکنون در شمال کابل وولایات شمالی و جنوبی تا قندهار بنظر می آید، که یک نمونۀ کامل آن در گلدرۀ موسهی لوگرد در حدود 

۱سی   یو کی کتاب دوم ۱۳۲

۲سی یو   کی سفر نامه فاهیان ۱۲

۳سی   یو کی ۱۱۰

۴بقول هیون تسنگ در نواسنگهارامه بلخ بت بودابه آنقدر جواهر گرانبها مرصع و اطاق آن به مواد ثعینه تززین شده بود که شاهو خان پسر پادشاه هفتالی قصد غارت آنرا کرد( سی یو   کی کتاب اول  ۱۰۹)

بالای ستوپه هارا عموما با گنبد خشتی می پوشانیدند و در تمام معبد خشت پخته بنظر می آید پایه ها و تزیینات خارجی ان سنگی است و گنبدهارا با خشت خام بسیار ضخیم و کلان می پوشانیدند . دیوارهای داخ اطاقها را با چونه رنگ سرخ یا سیاه خاکستری که اکنون سندله گویند اندوده اند. 

عموما  اصل معبد را بالای رأس تپه ها بنا میکردند اما حجرت و مساکن راهبان و متولیان را در اطرفآن ولی جدا از اصل معبد می ساختند. 

بنای نو بهار بلخ :

از ابنیۀ بسیار معروف  این عصر نو سنگهارامه (نواویهاره = نو بهار) بلخ  که بطرف مغرب جنوبی شهر واقع  و یکی از سلاطنی سابقه انرا اعمار کرده بود و در دالان جنوبی ان لگن و دندان و جاروب  بود امر مرصع به جواهر گرابنها موجود بودند، ستوپۀ شمالی این معبد بارتافع ۲۰۰ فت با کاشی الماسی و احجاز کریمه زنیت یافته بود. ۱

جغرافیانویسان عرب همین قدر می نویسند که معبد نو بهار در ربض واقع بودف و رود بلخ آب از جنب دروازۀ نوبهار میگذشت و طوریکه محمود بن امیر ولی بخاری در قرن ۱۷م مینوسید : دروازۀ نو بهرا در سمت جنوبی شهر واقع بود، که در زمان او آنرا دروازۀ حواجه احمد گفتندی . ۲

سلطان محمد مفتی بلخی (حدود۹۷۰هـ) گوید: که از اعجایب بلخ آن بود که در چپاخان بلخ آل برمک خانه یی ساخته بودند که صد گز در صد گز بوده است، دویست گز بلندی آن و از ازاطراف عالم ، سلاطین و مردم بطواف آن می آمدند ، و در زمان خلافت 

۱سی   یو کی کتاب اول ۱۱۰

۲جغرافیای تاریخی بار تولد ۵۹ بحوالت بحر الاسرار فی مناقب الاحرا محمود بخاری (خطی)

امیر المومنین عثمان آن خانه راویران ساختند، و جای چپاخان در قبلۀ بلخ است. ۱ بار تولد گوید که بموجب یک شرح چینی درین معبد نو بهار چند تن از مقد سین بودایی مدفون بوده اند. در شمال معبد مدفنی برای حفظ استخوانها ساخته بودند، که دویست فت ارتفاع داشت و در جنوب آن معبد قدیم دیگری بود . 

ورواقهای مدوری را بهر طرف داشت و در اطراف آن ۳۶۰ حجره برای سکونت خادمان و متولیان ان بنا یافته بود و قبۀ بزرگ انرا به حریر پوشاندند و پرچم های این معبد در ترمذ که دوازده فرسخ از ان فاصله داشت دیده شدی. 

ستوپه عموما بنای مدوری بشکل نیم کره بوده و آنرا از سنگهای تراشیده و یا خشت پخته می ساختند که گاهی  در هند اشکال هرمی و برجی نیز داشته است ولی آنچه در سرزمین های ربی دریای سند تا آمو ساخته اند سقف  انبیه غالبا گنبدی بوده و از همین رواکثرا آن فرور ریخته و در مقابل حوادث طبیعی مخصوصا زلزله مقاومت نکرده است. 

سبک انبیه کابل و خراسان :

صنعت بنای معابد بدو ستوپه های بودایی تا دو قرن اول  هجری اسلامی  در افغانستان دوام کرده و با نشر اسلامی  از بین رفت این صنعت مرکب  بود از عناصر هندی بودایی و آثار صنعت یونانی  و بقایای هنر بنا سازی قدیم خراسانی که از مدنیت  دورۀ کوشانی و ساسانی باقی مانده بود 

در قرن نخستین میلادی آثار سبک تعمیر پارس ، که نمونه آن در ستونهای پرسی پولس (تخت جمشید ) شیر از دیده می شود تا اواسط هند رسیده بود، و مخصوصا در ابنیۀ قدیم وادی گندهارا و پشاور  فراوان  بنطر می آید ولی این اثر بعد  از اسکندر  باثر یونانی تبدیل گردیده که در انبیۀ کابل تا کشمیر  بر مجسمه  ها  و ستونهای پدیدار است . 

از خصایص دیگر این سبک معماریست که برای آرایش انبه تزیینات مسطع را بکار برده و از آرایش های بر جسته که انبیۀ هندی و اروپایی را سنگین و کرده و باری برآنها شده است خودداری نموده اند و بدین  و سیله ساختمان را از ووضع طبیع خارج نساخته اند. و گچ و برای بناهای ایشان نیز ماهرانه است، که گاهی کاشی و معرف و خزف رنگین و منقش نیز دران استعمال می شد ۲ و نقوش دیواری که قدیم ترین نمونه های آن بردیوار های نگارین سموچهای بامیان موجود است نیز در برخی از انبیه بکار میرفت که بقایای آنرا بقو بیهقی در کاخ با عدنانی  مسعود بن سلطان محمود د هرات می یابیم ،۳ و اکنون نمونه های کوچک این نقوش دیواری کاخهای غزنویان در  لشکر بازار بست کنار هلمند هم کشف شده است و بقول  البشاری مردم زرنج 

۱صنایع ایران بعد از اسلام ۴۵ تا ۵۲

۲همین کتاب ۵۹

۳تاریخ بیهقی ۱/۱۳۱

در تزیین ابنیه و بنای عمارات از مردم اقالیم دیگر ماهر تر بودند. ۱

از آثاریکه در نشاپور  خراسان بوسیلۀ حفریات موزۀ متسرو و پولتین برامده و بحدود سال ۳۵۰ هـ۹۶۱ م تعلق دارد توان دریافت: که خراسان صنعت معماری قدیمی  را داشته و نمونه های آن در قرن چهارم هجری پیروی می شده و ترسیم اشکا حیوانی  و گلها و برگ نخل را بردیوار ها ثابت می سازد و ترتیب گچ  بری نشاپور  حلقۀ مهم ارتباط بین زمان بنی عباسی و دوره های ما بعد بشمار می آیدو گچ  بریها نشاپور  از لحاظ اسلوب  با آثار سامره ( عراق) و نایین (ایران ) ارتباط دارد. ولی  در انها تعبیرات و اصول  تزیین جدید که بعد  از مختصات تزینات اسلامی شده دیده میشود و پرکاری و مبالغه در تزیین سطوح در نشاپور تکمیل شده است . ۲

با استیلای عرب بر خراسان و رواج خط و زبان عربی تغییری در صنعت معماری و تزیین عمرانات بوجود آمد، و بقو اس فلوری  در کتاب صنایع ایران : هیچ صنعت خط را باین وسعت و عمومیت برای تزیین آرایش ساختماهای دینی و غیر آن بکار نبرده است . ۳

شهر بخارا:

در ماوراء النهر شمال خراسان نیز آثار برخی از عمرانات مهم بنظر می آید، که از  از انجمله بنای کهند ارگ  بخارا را که جای با شش پاداشاهان و امیران و زندان ودیوانها و کاخ شاهی  و خزنه بو یک  نمونه خوب سبک  بنای خراسانی توان شمرد  و ابو بکر محمد نرشخی  شرح  آنرا بحوالت کتاب خزاین اعلوم ابو الحسن  نیشاپوری چنین نگاشته است :

«چون بیدون بخارا اخدات بملک نشست .... کس فرستاد و این  حصار آبادان کرد و آن کا که بود وی آباد کرد، و نام خویش برآهن نوشت و بردر کاخ محکم .

۱احسن التقاسیم ۳۰۵

۲راهمای صنایع سلامی  ۹۵

۳تاریخ صنایع ایران از دکتوران کریستی ویلسن ۱۳۰ 

تاروزگار مترجم، آن اهن بدر آن کاخ بود. چون بیدون بخارا  اخدات این کاخ را بنا کرد، ویران شد بازبنا کرد و بازو ویران شد چند باربنا  میکرد و بازویران  میشد. حکمارا جمع کردند و تدبیری خواستند بران اتفاق افتاد که این کاخ را بر شکل بنات النعش  که برآسمانست بنا کنند به هفت  ستون سنگین بران  صورت  ویران نشده »۱

کهندز بخارا بقول اصطخری دو دروازه داشت : یکی دروازۀ ریگستان یا علف فروان در مغرب . ددیگر دروازۀ غوریان یا دروازۀ مسجد ادینه، که علاوه برین مقدسی دوباره دیگر :

باب السهله و باب الجامع هم برای کهند بزخارا ذکر کرده است ، ۲ که باب آخرین همان دروازۀ مسجد آدینه اصطخری باشد. 

کاخ شاهی نزدیک باب السهله کهندز روبقبله بود، که مجلل ترین ابنیۀ بلاد اسلامی شمرده می شد و برخی از بازار ها دروازه هم داشت. اطراف بخارا پر از باغ و سبزه زارها بود ، که قصور  شامخ دربین آن دیده می شد. و نهر های جاری داشت ، و خانهای آن گلین  و بازار  ف ها فراخ  و گرمابها پاک بود. ۳ و کویهای مشهور شهر بخارا 

۱تاریخ بخارا ۲۹

۲احسن التقاسیم ۲۸۰

۳یاقوت و اصطخری و مقدسی .

عبارت بود از : کوی رندان   کوی  وزیر بن ایوب  یا کوی کاخ مقرامرای بخارا   کوی علاأ سغدی . (در باره بنای حصار ربض بخارا چندی صفحه بعد به مبحث شهر سازی  رجوع فرمائید)

شهر زرنج :

شهر های خراسان و سرزمین هاص متصل شرقی و شمالی آن در اوایل فتوح اسلامی در نهایت وسعت و بزرگی بودند بازار ها و مساجد جد و حمام  ها و مدارس و کاخها و بستانهاو کار گاههای داشتند پایتخت معروف سیستان زرنگ (زرنج معرب ) بقول  مورخ :

شهر زرنج بوسیلۀ آب هملند مشروب  میگشت ، و دریک منزلی زرنج نهر طعام ازان جدا می شد و تمام روستاها آب میداد تاکه به نیشک می رسد و از ان جوی دیگر بنام با شترود که تا کزک طول داشت جاری شدی که درینحا بندی را بران ساخته بودند تا آب به بحیره نیفتتد و این یحره بطول زیاده از یست فرسخ  و عرض یک مزنل افتاده است. ۳

مادر بارۀ وضع آبیاری زرنج شرحی راد قمست زراعت و سیستم آبیاری همین فصل دادیم که در انجا خواند نیست. 

شهر بلخ

در اوایل دورۀ اسلامی و هنگام سفر هیون تسنگ که بلخ را بتاریخ ۲۰ ما اپریل ۶۳۰ م مطابق ۳۱ حمل سال سال نهم هجری دیده بود این شهر ۲۰ لی مساوی شش و نیم میل محیط داشته و «راجگر » یعنی پایتخت کوچ شمرده می شد نفوس ان کم و یکصد معبد بودادی دارای سه هزار زاهد مذهب کوچک بودایی دران بودند۴ که شرح معبد

۱جغرافیه خلافت شرقی ۵۰۵ ببعد

۲تاریخ سیستان و اصطخری ۲۴۲ و رسالۀ زرنج تآلیف من طبع کابل ۱۳۲۰ ش 

۳ احسن التقاسیم ۳۰۵و ۳۳۳

۴ سی   یو   کی کتاب اول ۱۰۹

مرکز نوبهار ان قبلا داده شد.

شهر بلخ در فتوح و جنگهای لشکریان عربی آسیب دید، و نوبهار آن بعد از سال ۴۰ هـ۶۶۰ از طرف قیس بن هیثم والی خراسان تخریب شده و مقر عسکری در بروقان دو فرسخی آن بود تاکه در حدود ۱۰۷هـ۷۲۵ م اسد بن عبدلله به امارت خراسان مقرر شد و به عمران مجدد بلخ توجه کرد و دیوانهای حکومتی را با مقر عسکری به شهر بلخ انتقال داد، و یکی از عماید خراسان و رئیس متولیان معبد نو بهار بلخ ابو خالد برمک بن برمک را بت عمیر مجدد شهر گماشت ۲ و هم او اسد آباد بخ را بنام خویش ساخت. ۳

شهر بلخ که در فتنۀ چنگیزی تخریب شده بود، هنگامیکه بعد از ۷۳۲ هـ ابن بطوطه آنرا می دید باوجود ویرانی منظر با شکوهی داشت، و بناهای اصلی کاملا استوار لاجورد بود .۴ و بقایای بلخ تا قرن دهم هجری هم وجود  داشت و سلطان محمد مفتی بلخی (حدود۹۷۰ هـ۱۴۶۲م) گوید که بلخ بیست نوبت ویران شده و پس عمارت یافته و این قلعه که اکنون مسکن  مردم است مشهور  است به قلعۀ هندوان ، که در زمان 

۱احسن التقاسیم ۳۰۲

۲مالک الممالک ۲۷۸

۳البلدان ۵۱

۴سفرنامۀ ابن بطوطه ۳۷۸ ترجمه فارسی طبع تهران ۱۳۳۷ س 

ابو مسلم مروزی بناشده و دیوار شمالی انرا امیر حسین گورکان در ۷۶۵هـ۱۳۶۳م تجدید تعمیر نمود، و چون در سنه ۷۷۱ هـ۱۳۶۹م امیر تیمور بلخ را مسخر کرد، قلعۀ قدیم را ویران نمود، و از جمله عمارات قدیم درود ستون از سنگ مرمر باقیست ، که دورش یازده گزو بلندی ستون چهل گز است. و در سنه ۹۴۵هـ۱۵۴۰ م کستن قرا سلطان قلعۀ جدید را محیط هندوان نمود و دریوقت آبادی بلخ یک فرسنگ در یک فرسنگ بود . ۱

وضع آخرین خرابهای بلخ بقول  ایت که در سال ۱۸۸۶ م بلخ را دیده چنین بود: قطر دایرۀ باروی قدیم تقریا ۲/۱  ۶ میل انگلیسی و دارای چهار در وازه بوده ، از طرف شمال  غرب خرابه های قلعه مرتفع تری  بشهر  وصل می شد. در زاویۀ جنوب  شرقی قلعۀ ارگ واقع و ارتفاع آن از ۵۰ فت بیشتر بود و جای آب دران قلعه بنظر نمی آید. در قرن (۱۷) ارگ را شهر درون می گفتند. در قرن ۱۹ فقط قسنت جنوبی شهر  مسکون و در جنب دروازۀ غربی سه محراب مرتفع نمایان بود که مردم انرا از بقایای مسجد جامع می پنداشتند بازار های از شرقی بغرب و از شمال  بجنوب احداق شده و در شرق مجسد جامع آثار چهار سو یعنی گنبد مرکزی و آثار خندق هم بردو دور حصار نمایان بود.

آثار مسجد سبز و مدرسه بلخ دیده می شد قلعۀ هندوان قدیم بشرق شهر کنونی بود که موقع نو بهار را هم در تپه های جنوبی شهر تخت رستم و تپه رستم تعیین میکردند که از خا و خشت ساخته شده بود. ۲




غزنه 

هیون تسنگ زایر چینی بتاریخ ۲۵ جون ۶۴۴ م مطابق ۲۴ هـقمری در هوسی نه (غزنه) پایتخت تسو کو چا( اراکوزیا) بود وی محیط این شهر را ۳۰ لی مساوی  ده میل میداند که خیلی  محکم و استوار بود ۳ و مولفان یونانی حدود ۵۰۰ م هم 

۱مجمع الغرایب خطی ۷۴ ببعد

۲جغرفای تاریخی  بار تولد ۷۵ ببعد

۳سی یوکی کتاب  دوازدهم ۴۷۰

آنرا شهری دارای بنیان مرصوص دانسته اند. ۱

طوریکه در فصل اول این کتب شرح دادیم غزنه یکی از از مراکز دودمان رتبیلان و لویکان در اوایل عصر اسلامی بود، و چون بعد از ۶۴ هـ۶۹۳ م یزید بن زیاد کفیل حکومت سیستان بطرف کابل لشکر کشید، در محل جزنه با کابلیان مقابل آمد،و این نام غیز ازغزنه یا غزنین یا غزنی کنونی جای دیگر نتواند بود ۲ که بشاری انرا قصۀ کوچکی  گوید با نرخهای ارزان و گوشت های خوب و یکی از فرضه های خراسانی  و خزاین سند شمرده شدی .۳ که بنای  آن از چوب  خسک دار بود، وقلعه دارای کاخای دولتی در بین شهر بود که مسجد جامع بسوی قبله آن با برخی بازارها واع میگشت و دیگر بازار ها و خانها در ربض بودی و شهر غزنه چهار درداشت در بامیان   درسیستان؟ در گردیز؟  در سیر؟۴

۱جغرافیای قدیم هند ۴۲

۲ایرانشهر مارکوارت ۳۶

۳درینجا حی ، لی سترینج مولف جغرافیای خلافت شرقی را اشتباه مضحکی روی داده بدین معنی که او گید: مقدسی نام شهر بامیان را اللحوم نوشته و انرا یکی  از بناد در خراسان و خزاین  سند پنداشته است ( سرزمین های خافت شرقی متن انگلیسی ۴۱۸طبع  کیمبرج ۱۹۰۵ م و ترجمه فارسی محمود عرفان ۴۴۵ طبع تهران ۱۳۳۷ ش و ترجمه اردو ۶۴۵ ) بعد ازین تمام شرحیکه  بشاری مدقسی راجع به شهر غزنه نوشته ی سترینج انرا به بامیان چهانیده ای . و متن بیان مقدسی (ص۳۰۳) چنین است : والبامیا ناحیه واسعه کثیرة اللحوم طیبة الفواکه مع گزة ولها مدن جلیله و المعایش بها حسنه و هی احد فرض خراسان و خزاین السند الخ ... که تمام این بیان در باره غزنه است نه بامیان و جای تعجب است که مرد فاضل و بصیری مانند لی سترینج وصف کثیرة اللحوم را که تاکنون هم بر غزنه صادقست و گوشت و کباب بهار خوب دارد نام جداگانه بامیان پندارد و رد عین این اشتباه عظیم بر سهوقرات مقدسی اظهار تدد نماید در حالیکه عبارت مقدسی روشن وواضح و اصلا راجع به سهو قرئت مقدسی اظهار تردد نماید در حالیکه عبارت مقدسی روشن وواصح و اصلا راجع به بامیان نیست و نه مقدسی بامیان را بنام بران باید با احتیاط از کتب ایشان استفاده کردو جای تعجب است که مترجمان فارسی ورادوی کتاب لی سترینج نیز ملتفت این سهو فاحش  نشده اند. 

۴در نامهای این چهار در فقط نام اول واضح است نام در دوم سمان بد و نقطه ظبع شده که بحدس غالب به یقین باب گردیز خواهد بود اما در چهارم باب السیر طبع شده که تعیین نشده و احتمال دارد باب شنیز باشد و این شنیز اکنون هم در شمال شرق غزنی  یک دره مسکن قوم و ردگست که در عصر غزنویان هم شهرت داشت و سنایی گفت :

علم و عمل خواجه اسماعیل شنیزی مارا از نه چیزی برسانید یچیزی (دیوان ۷۳۲) 

ظاهرا در بامیان بطرف شمال غرب؛ ودر سیستان ؟ بطرف جنوب و در گردیز بشرق و در شنیز  بشمال شرق شهر بود، و در بامیان همانست که در کتاب کرامات سخی سرور (متوفی ۵۷۷ هـ) هم ذکر آن آمده و درینجا قبل از فتح اسلامی بتخانه عظیم بود، ک آنرا حکمرانی از دودمان لویک که نام اوو جویر ( هجویر) بود بامر رتبیل و کابلشاه در حدود(۱۰۰هـ۷۱۸م) ساخته بود.

در حدود۱۶۴هـ۷۸۰ م پسر و جویر که خانان یا خاقان نامداشت مسلمان شد و این بتخانۀ درب بامیان نیز به مزگت تبدیل گشت و غالبا همین  همین نخستین مسجدی باشد که مسلمانان در غزنه ساختند که بعدا بنام نواسۀ خانن لویک الفح  بن محمد (حدود ۲۸۰ هـ۸۹۳ م) شهرت یافته بود. ۱

بست:

این شهر که انگورستان آن معروف بود، دراز منۀ قبل اسلام هم در وجود داشت و در عصر ساسایان شراب بست از بهترین مشروبات آنزمان بود و در شهنامه فردوسی هم ذرک بست دروقایع دورۀ قبل از اسلام آمده است. 

اما بست دورۀ اسلامی بقول  بشار قصبۀ بزرگی بود که مردم متدین و با مروت داشت و بین دو نه واقع شده و هوای نرم و میوهای زیاد و خرما و انگور و سدر و ریحان دران بود و شهری آبادان با مسجد جامع و ربض و بازار ها داشت و آب آشامیدنی آن از نهر هلمند گرفته می شد و نهر دیگری بنام خرد روی (غالبا ) 

۱لویکان غزنه ۴۴ ببعد و فصل اول کتاب حاضر

۲خسرو و ریدک متن پهلوی ۱۹ ببعد

۳فتوح البلدان ۴۸۸

ارغنداب کنونی  بریک فرسخی بست با آن می آمیخت که نزدیکان این مجمع نهرین پل کشتی ها موجود بود، و نیز در نیم فرسخی  شهربست بطرف غزنه شهر کوچکی بنام العشکر (لشکری بازار کنونی و لشکر گاه عصر غزنوی ) افتاده بود، که دران عساکر سلطانی قیام میکردند. ۱

کوهک :

این قلعه برکنار غربی دریای ارغنداب واقع و قرار گاه استوار و محفوظی بود، که یکی از قلاع رتبیلان زابلی در اوایل دورۀ اسلامی شمرده می شد، و اکنون هم قریه یی بدین نام در حدود ده میلی غرب قندهار موجود و بقایای قلعۀ قدیم دران نمایان است. 

مولف حدود العام (ص۶۴) نیز کهک را از شهرک های حدود پنجوائی  شمارد با نعمت و کشت که اکنون هم بقایای بالا حصار قدیم کهک برکنار سر سبز و خرم و را درین  جا نقل کنند و داستانهای دارند. و املای  این نام در کتب  دورۀ غزنوی و بعد از ان به تحریف کاتبان ممسوخ گردیده و کوهژ و کوهتیز و کوهشیر و غیره نوشته  شده است . ۴

۱احسن التقاسیم ۳۰۴

۲تاریخ بیقهی ۳

۳تاریخ سیستان ۲۰۸ ببعد

۴برجوع شود به حواشی تاریخ بیقهی ۳ و حواشی تاریخ  سیستان ۲۰۷

هرات :

یکی از شهر های چهار گانه مهم خراسان بود که در عصر قبل الاسلام هم شهرت داشت، و در دورۀ اسلامی هم بران وضع آبادان ماند و بقول بشاری: هرات پایتخت بزرگ و بوستان این طرف و پیدایشگاه انگور های خوب و میوه های پسندیده و بسیار آبادان و پر نفوس و دارای روستاهای فراوان و مردمی ادیب و هوشیار بود، که کهندز زور بض داشت و دروازهای ربض مقابل درواز های نفس شهر بود بدین نامها: در زیاد بطرف نشاپور و غرب در پیروز جنوب که اصطخری آنرا در فیروز آباد گفته در سرای بطرف بلخ و شمال  در خشک بسوی غور و شرق مسجد جامع در وسط شهر واقع بود و بازار های بزرگ داشت و پل هرات هم مشهور بود. ۱ 

مولف حدود العالم گویند که هری شهری بزرگشت و شهرستان وی سخت  استوار ات و اورا قهندز و ربض است و مزگت جامع این شهر آبادانتر مزگتهاست بمردم از همه خراسان . ۳

هرات از نظر سرسبی حومه و اطراف ان بقول بشاری بوستان خراسان بود، و انهار فراوانی داشت که ما در قسمت سیستم آبیاری در همین فصل قبلا شرح دادیم .

پوشنگ و قادس

بقول مارکوارت هریو و پوشنگ و بادغیس ( و تگس ارمنی ) بعد از ۴۸۶ م که 

۱احسن التقاسیم ۳۰۷

۲اصطخری ۳۶۴ و ابن حوقل ۲/۴۳۷

۳حدود العالم ۵۷

شاه پیروز ساسانی از دست هفتالیان شکست خورد بتصرف این مردم افتاد، و یکی از شاخه های هفتالی که گادیشیر(کاتیش ارمنی ) نامداشت درین سرزمین سکونت یافتند و قادس بنام ایشان تاکنون معروفست و بقایای این هفتالیان بقول  بلاذری تا وقتی در هرات و اطراف ان بودند که در حدود ۳۰ هـ۶۵۰ م عبدالله بن عامر فاتح عرب بدین سرزمین میرسید. ۲

اما در اوایل ورود اسلام پوشنگ از بزرگترین شهر های نواحی هرات بود، که وسعت آن به نصف هرات میرسید آبهای جاری و درختان فراوان داشت و چوبهای آن بدیگرا بلاد برده شدی  و حصنی و خندقی و سه درازه داشت : باب  علی بطرف غرب و نشاپور باب هرات بطرف شرق   باب قوهستان بطرف جنوب  ۳ 

بقول مولف نامعلوم حدود العالم : پوشنگ چند نیمه از هریست و از گرد وی خندق است و اورا احصاریست استوار ۴ و مردم  آن اخلاط عجم اند که عرب قلیل دران باشند. ۵

کابل 

از تحقیقاتیکه جنرال کننگهم نموده پیدا می آید، که سرزمین کابل را بطلیموس (PTOLEMEE)

(متوفی ۱۶۷م) ذکر نموده که پایتخت آن کابوره ( KABURA)

 و مردم آن کابولیتای بوده و این شهر را اورتسپانه هم گفته اندو 

                         (آریانا انتکوا ۱۷۶)

در سنسکریت اورد هستهانه (URDDHAHTHANA)

 بمعنی شهر بلند است و هیون تسنگ زایر چینی در اول جولای ۶۴۴ م ۲۴ از راه اوپوکین(افغان) و غزنه به فولیشی ساتنگ نه رسید که با موقع همین کابل کنونی تطبیق می شود. وی از کابل نام نمی برد، ولی پایتخت این سرزمین راهو فی نه  می نامد، که به عقیدۀ کننگهم : کوفن 

۱ایرانهشر ۷۶

۲فتوح البلدان ۴۹۹

۳احسن التقاسیم ۳۰۸

۴حدود ۵۷

۵البلدان یعقوبی ۴۴

مولفان دیگر همین هو فی   نه هیون تسنگ است و چون یک قرائت کلمه اورتسپانه پورسته سپانه هم است و پورته در پشتو بمعنی بلندیست که بجای اورده  (اورده) سنسکریت از طرف مردم بومی استعمال می شد پس اورده هستها نه سنسکریت و ورته سپانه بمعنی جای بلند و بالاحصار است . که شهر قدیم و تاریخی کابل هم درانجا بود اکنون بقایای آن بر بالای تپه های بالا حصار جنوب کابل دیده می شود درینجا موضوع بحث ما کابل قبل الاسلام نیست اما در اوقاتیکه لشکریان اسلامی بدین سرزمین رسیدندو یعنی در قرن نخستین هجری کابل موجود بود، و پادشاه ان به اتفاق مورخان کابلشاهان لقب داشتند. 

حصار کابل ه استواری معروف بود و دران مسلمانان و هندوان و بتخانه های بودندو ولوای شاهی پادشاهان هند را ازینجا می بستند و بزیارت بت خانه هیا آن یم امدند ۲ و بقول اصطخری حصار منیع کابل فقط یکراه داشت و در ان مسلمانان بودند در حالیکه هندوان و یهودیان در ربض بیرونی شهر می زیستند که مجمع سوداگران و خیلی آباد بود کهندز حصین و عجیبی داشت . ۴ 

شریف ادریسی در سنه ۵۴۹هـ۱۱۵۴م مینوسید: که کابل شهری بزرگ و دارای ابنیۀ نیکوست و در کوه های آن عود خوب و نارگیل و هلیله کابلی و زعفران پیدا میشود، که ان را به بلاد دیگر برند حصار کابل به حصانت و استواری مشهور است و یکراه صعود دارد . در کابل نیل فراوان ه بی نظیر زرع شود که به آفاق زمین برده میشود و شهرت تام دارد جامه های نخی  نیکوازان به چین و خراسان و سند برده می شود در جیال آن معادن آهن است که شهرت دارد، و در اطراف آن قلاع و عمارات پیوسته بهم موجود است. ۵

بامیان :

دیگر از شهر های مشهوریکه در اوایل حلول اسلام آبادان و یکی از پایتخت های شاهان محلی شیران بامیان بود همین شهر است و مادر فصل اول این کتاب بار ها ازین شهر و شیران آن ذکر کرده ایم .

هیون تسنگ که در ۳۰/اپریل ۶۳۰ مطابق سال نهم هجری به بامیان رسیده گویدکه 

۱البلدان ۵۲

۲حدود العالم۶۴

۳اصطخری ۲۸۰ و ابن حوقل ۲/۴۵۰

۴احسن التقاسیم ۳۰۴

۵نزهة المشتاق ۱۷

پایتخت در تشیب کوه بچه کاین و در پهلوی آن وادی بطول ۶یا۷ لی (در حدود سه میل) افتاده و در شمال آن صخره های کوهسار واقعست و رد آن گوسپند و اسپ و مواشی و گندم فراوان و میوه اندکست . لاس مردم از پوست و پشم ساخته می شود.

در شرق بامیان انیجا معبدیست که یکی از شاهان سلف ساخته و در مشرق آن مجسمۀ ایستاده ساکیا بودا بار تفاع صدفت از سنگ فلزی ساخته شده اولا اعضای مجسمۀ مذکور را جداگانه ریخته و بعدا باهم وصل کرده اند و در شرق پایتخت بفاصلخ ۱۳ لی ( ۴ میل) دیریست که در میان ان مسجمه خوایده بود در مقام وصلو به مرتبت نرو انا وجود دارد وطول آن تا هزار فت است و در جنوب غرب بفاصله دو صدلی ( ۶۰ میل) آب ایستاده چشمه سار صاف و درخشان (اکنون بند امیر ) موجود است. ۱ 

هیون تسنگ راجع به آثار مقدس بودائیان که در معابد بامیان بوده تفصیل داده است که ما در فصل اول کتاب شرح آنرا داده ایم . 

کتب جغرافیای و تاریخ مسخ گردیده و در نسخ مطبوع الفهرست ابن ندیم بشکل جنکبت و زنکت ؟ در آمده است در حالیکه نویسنده دریک نسخۀ خطی کابل انرا حنکبت و صرحت  هم دیده ام که همان خنک و سرخ بت حدود العالم باشد.

۱سی   یو   کی کتاب اول ۱۱۳ ببعد

۲الفهرست ۴۸۶

۳حدود العالم ۶۲ 

ابن ندیم : که هندوان فراون بزیارت این بتها از مسافات درو آیند و قربانیهای و بخورات را تقدیم دارند و در اطرف این معبد زاهدان و راهبان فراوان باشند و اصنام زرین و گوهر اندود  آن بی نظیر و مستغنی از وصف است و هنوداز راه دور بحر و بر بطواف آن می شتابند.۱ 

بامیان و بتان آن در ادبیا و روایات عصر اسلامی تا مدت چهار قرن آینده شهرت داشت و چنانچه در فصل اول گذشت استاد حسن عنصری (متوفی ۴۳۱هـ ) شاعر در بار غزنه غ داستان «خنگ بت و سرخ : بامیان را بزبان دری نظم کرده بود .۲

و بعد از ان بوریحان بیرونی انرا بنام «حدیث ثنمی البامیان » از فارسی بعربی ترجمه کرد.۳ و ازین بر می آید که از زمان قبل از اسلام و بعد از ان داستانی در بارۀ این دوبت بامیان در بین مردم رواج داشت ، که متأسفانه هر دو اثر دری و عربی عنصری و بوریحان از بین رفته است و اکنون ما نمی توانیم دریابیم که داستان ان دو بت در بین مردم چگونه بوده است ؟

پشاور:

دیگر از شهر های معروف عصر حلول اسلام پشاور است، که شی ، فاهیان زایر چینی حدود ۴۰۰ م آنرا بنام فولوشایکی از مراکز مهم بودائیان میداند و گوید که سکرا پادشاه دیوا پیش از جلوس کنیشکا در حدود ۱۰۰ م مناری را بنام بودا دران ساخته و کشکول (THE ALAMSBOWL

بودا هم در انجا بود. ۴

دو قرن بعد زایر چینی هیون تسنگ بتاریخ نومبر ۶۳۰ م مطابق ۹ هـ بدین  شهر آمد و آنرا پو   لو شه   پو لو و پایتخت گند هارا میداند، که محیط آن ۴۰ لی (در حدود ۱۳ میل) بود، و حاکمان شاهی کاپیسا (شمال کابل) بران حکم میراندند،

۱الفهرست ۴۸۶

۲لباب الالباب عوف ۲/۳۲

۳فهرست کتب محمدین زکریا ۳۹

۴سفر نامه فاهیان درسی یو کی ۱۷

و نقطۀ مرزی هند و دارای هزار معبد مخروب بودایی بود، ودر داخل شهر شاهی آن بطرف شمال مشرق ، خرابه منار قدیم کشکول بود او جود داشت که در عصر هیون تسنگ کشکول مذکور را به مرزهای پارس برده بودن ( و این  همان دیگ بزرگ سنگی است که در شهر کهنۀ قندهار افتاده بود و در سنه ۱۳۰۶ ش آنرا بموزۀ کابل نقل داده اند)

در خارج شهر قدیم پشاور بفاصله سه میل جوبی شرقی بزرگ از پیپل به ارتفاع و قطر صدفت و شاخهای غلو  و سایۀ تاریک  وجود داشت، که کنیشکاه بجنوب  آن ستوپه حفظ استخوانهای غلو بودا را ساخته بود. و این ستوپه به ارتفاع ۴۰۰ فت در جنوب درخت پیپل با همان شهرت و عظمت خود  در عصر هیون  تسنگ نیز موجود بود، که محیط آن به یک و نیم لی وحدود نصف میرسید و با جواهر گرانبها تزیین شده و خیلی زیبا و دارای  پنج طبقه (هر طبقه ۸۰ فت) بود، که در حدود ۹ لیتر (یک پیک) بقایای جسد بودا در ان نگهداری شدی، و اکنون بنام «شاه جی کی دهیری» تپۀ خاکیست  بارتفاع ۶ گز در نیم میلی جنوب  شرق پشاور ، و دکتور سپونر از ان جعبۀ استخوانهای بودا رد رسنه ۱۹۰۹ م کشف نمود. ۱ و در نزدیکی این معبد ستوپه های متعدد دیگری بود که دران مجسمه های متعدد بودا منصوب و مردم بدان عقیدت تام داشتند و هدایای فراوان تقدیم میکردند، و تمام  این ستوپه ها و انبیۀ مذهبی و مجسمه  ها به جواهر نفیسه و طلا  و غیره  تزیین شده بودند، که هیون تسنگ عظمت باقی مانده  انرا می ستاید و پیروان مذهب کوچک بودایی را دران ساکن میداند و قبل از و سانگ ین زایر چینی (۵۰۲م) هم این بنارا بزرگترین ستوپهای ممالک غربی گفته بود ۲ 

بقول هیون تسنگ در برج دیگر دو منزله خانقا پاره سویکا مرشد نهم یادهم بودای واقع بود که از مدتی ویران مانده و مردم برای تذکار او 

۱پشاور در سابق حال از جعفر ۱۹ طبع پشاور ۱۹۳۶ م انگلیسی 

۲سی   یو کی ۱۵۰ ببعد و جغرافیایی قدیم هند ۱/۸۰

لوحه یی در انجا بیادش نصب کرده بودند. و بمشرق این دیر بنای دیگری منسوب  به وسو بند هو پیشوای بیست و یکم بودائی و جود داشت، که در جنوب  آن بفاصۀ ۵۰ قدم یک  کاخ دو منزله یی بود که مانورهیتا استاد بزرگ دینی کتاب « وبهاشاساسترا» را در انجا تالیف نموده بود ۱ و این هر سه پیشوای بودایی در اوایل قرون مسیحی  بوجود امده بودند. ۲

نام پولوشه   پو لو که هیون تسنگ مطابق تلفظ چینی خود ضبط کرده ، در دورۀ اسلامی  از طرف از موخان بصور مختلف مختلف نوشته شده که پره شاپور پر شاور   فرشاور   پر شور   پشاور و در پشتو پیشتو راست و البیرونی  هم بر شاور راه مکرر آو اورده و انرا شهری از اقلیم سوم میداند. ۶ و همچنین مورخان دورۀ غزنوی 

۱سییو کی کتاب دوم ۱۵۶

۲پشاور  در سابق و حال ۲۰

۳جغرافیای قدیم هند ۱/۸۰

۴پشاور ۲۱

۵کتاب از الهند ۱۶۵ و ۴۳۹ و غیره 

۶قانون مسعودی ۲/۵۶۲

مانند بیهقی و گردیزی آنرا بشکل بر شور مکررد ذکر کنند. اما کابلشان  بعد از شکست خویش در وادی پشاور ماورای خیبر مقاومت  میکردند، و این مقاومت تا عصر سبکتگین و قرن چهارم دوام داشت بنابرین مورخان و جغرافیا نگاران عرب ازین شهز ذکری ندارند، و آنچه فاهیان  هیون تسنگ آورده اند، وضع معابد  و ابنیۀ این عصرا در پشاور فی الجمله روشن می سازد .

ویهند: 

در فصل اول  کتاب در احوال کابلشان گفتیم  که بعد از فتح کابل بدست مسلمانان کابلشاهان بطرف  مشرق پس نشسته و در منتهای وادی گندهارا که ویهند کنار غربی دریای سند در مقابل اتک کنونی باشد قرار گاه خود را ساخته و آنرا بعد از کابل پایتخت ثانوی  خویش ساختند. 

این ویهند که اکنون برکنار راست اباسین (اندوس) یعنی ساحل  شمالی آن بفاصله پنج میل از اتک و چهار میل در جنوب  غربی قریه لاهور بعرض ۳۴ درجه ۲ دقیقه شمالی و طول  ۷۲ درجه ۲۷ دقیقه مشرقی افتاده مردم بومی هند گونید و به عقیدۀ جنرال همان ایمبولیا است که مورخان اسکندر ذکر کرده اند.

و اکنون  ابن نام در قریۀ امبرد و میلی شمال هند موجود است و در همین ایمبولیما بود که اسکندر بردریای اباسین پل بست  و ازرین برمی آید که این شهر مهم در عصر اسکندر و بعد از ان در آغاز دورۀ مسیحی موجود بود۱

هیون تسنگ زایرچینی در اول دسمبر ۶۳۰ هـ از راه ننگر هار بدین شهر رسیده و بعد از تستنگ در راه باز گشت از هند بتاریخ  ۲۵ دسمبر  ۶۴۳=۲۳ هـاز دریای  سند برفیل گذشته و بیست روز دران توقف کرده اونام انرا یو   تو   کیا   هن چه  گویند که بقول  ژولین نام سابق آن بودا کهنده بود و سنت مارتن موقع آنرا در هند کنونی تعیین کرد این شهر بقلو هیون تسنگ در کین   تو 

۳جغرفیای قدیم هند ۵۱ ببعد و گزیتبر  صوبه شمال غربی هند ۱۵

لو(گندهارا) واقع و بار کدۀ بزرگ کالای تجارتی  و محیط ان ۲۰ لی (۲/۱ ۶ میل ) بوده و از طرف جنوب ان دریای سند جریان داشت که مردم آن خیلی توانگر بودندو کلالا بازرگانی هندی از مشک و گوهر و جامه های باقیمت دران تجارت شدی  و مسلمانان دران اندک بودی. 

ویهند نزد جغرافیا نگاران ما بعد نیزشهرت داشت چنانچه رشید الدین وزیر انرا آنران ذکر کرده و گویند: مغولان این شهر را « قره جنگ » گفتندی ، و شریف ادریسی  که معلومات جغرافی را از مولفان سابق فراهم آورده در سنه  ( ۵۴۹هـ۲۲۵۴م) گوید: که پایتخت (گندهار) شهری بزرگست و پر نفوس  که مردم آن ریشهای درازی دارند و بدان مشهور اند رویهای گرد و لباس  ترکانه دارند گندم و برنج و غله جات و گوسپندو و گاو دران فراواسنت و ساکنان ویهند گوسپندان مرده  را میخورند لی خوردن گوشت گاومحترزاندو باه کاب جنگ کنند. 

در سنه ۱۸۹۴ از دیوار یک چاهی در هند سنگی را به قطع ۱۶ضرب ۲۵ انچ یافتند که اکنون در موزۀ پشاور موجود است ویران نوشته یی بزبان عربی دیده میشود که شهرت و آبادانی ویهند را در عصور ما بعد اسلامی  شهادت  میدهد و این کتبیه را 

۱نزهة المشتاق (قمست هند)۷۱

۲کننکهم در جغرافیای قدیم ۵۱ بعبد

۳ راپور باستانشناسی هند ۶۸ بابت ۱۹۲۴ م 

در سنه ۴۸۲ هـ۱۰۸۹م فقیه ابو جعفر محمد بن عبدالجبار جوزجانی باد گاری بنای چاهی چنین نوشته است:

«بناهذا البئر الفقیه  ابو جعفر محمد بن  عبدالجبار بن محمد الجوزجانی فی ذی القعده سنه اثنی و ثمانین و ارربعمائه هجرة علیه السلام . ۱»

ملتان :

در منتهای نشیب سلاسل جبال ووادیهای سمت مشرق خراسان وراههای که بهند میرسید، در قسمت میانه شهر ملتان در انطرف مجرای  عظیم سند واقع و بعد از فتوح اسلامی مرکز مهم  نظامی و بازرگانی بود که در عصر هیون تسنگ (۶۴۳م=۲۳هـ) آنرا مولستهاه پوره میگفتند و محیط آن در حدود ۳۰ لی (۱۰میل) و شهر پر نفوس بود که ده سنگهارا مه مخروب و هشت معبد دیوا داشت و معبد با شکوه و مزین آفتاب در انجا بود، که مجسمۀ رب النوع آفتاب از طلای ناب با تزیینات جواهر گرانبها داشت و همواره جواهر نفیسه و هدایای ثمنیه بدین معبد اهداء و تقدیم می شد و متصل آن یک دار المساکین بزرگ بود ، و که دران علاوه برنان و آب با مستمنداان معاونتهای دیگر در علاج طبی هم شدی، و از تمام ممالک زایران فراوان بدین معبد آمدندی. وفقدروز  جمعه برای ادای نماز بسواری فیل بشهر ماتان می آمد.

ابودلف مسعر بن مهلهل بعد از ۳۳۱هـ۹۲۴م می نوسد که نزدیک قبۀ بت ملتان ، مسجد مسلمانان واقع بود و گنبد مذکور سه صد گز بلندی و بیست گز عرض داشت،۳ که با کاشیهای رنگین تززین شده و بنیاد آن خیلی استوار و پایه های آن متین بود که به الوان گونا گون  آراسته شده بود و ملتان شهر بزرگست که حصنی  منیع با چهار دروازه دارد  و خارج آنرا خندقی احاطه کرده و اطراف آن بوسیلۀ نهری که در مهران ریزد سرسبز میگرد. ۵

شهر مرو:

اما شهر مرو که بنام مروشاه جان در دو قرن نخستین اسلامی  همواره مرکز خراسان و قرار گاه قوای عرب بود از شهر های قدیم خراسانست که بنای کهندز انرا به تهمورث نسبت میدادند و در آنجا کاخ مرزبان عجیبی بود، که بزعم مردم مرو طلمسی  داشت،

۱احسن التقاسیم ۴۸۴

۲مروج الذهب ۱/۳۷۵

۳اصطخری ۱۷۳ ببعد

۴تاریخ سند ۳۱۴ بحوالت سفر نامه خطی ابودلف

۵اختصار نزهة المشتاق ادریسی ۴۲ طبع علی گرهند ۱۹۵۴ م 

ولی در عصر اسلامی خراب شده بود ۱

شهر مرو در زمین میدانی دراز کوه بین ریگ زاری واقع بود ، و بناهای گلین داشت و چنانچه سابقه شرح دادیم بو مسلم مروزی دارالامارة خود را باقبۀ معروف  آن در ماجان ساخته بود و در کهندز بلند آن کاریزی جاری می شد و بو مسلم  بازار های شهر را از دروازه شهر و پهلوی مسجد عتیق با ماجان نقل داده بود و عید گاه شهر در « محلۀ رآس المیدان» در مربعۀ ابی جهم ووقوع داشت که در اطراف آن کاخهای و عمارات بنا شده بود و این شهر از نهر هر مز فره سیراب  می شد و در کنار های آن تا حدود سرخس  ابنۀ فراوانی  موجود بود، «محلۀ رأس شابای» راهم سر سبز کردی . 

قدیم ترین خرابه های شهر قدیم مرو در کافر قلعه کنونیست و اینجا شهرستان مرو بود، ووسعت شهر با محلات حوالی شهر تقریبا چهل و رست  مربع بود، و طوریکه 

۱کتاب البلدان ابن فقیه ۳۱۴ ببعد

۲اصطخری ۲۶۰  احسن  التقاسیم ۳۱۲ شاید دروازۀ بالین ؟ مالین باشد 

حافظ ابرود گوید: در سمت غربی خرابه های کافر قلعه شهر قدیم تری بنام سلطان قلعه واقع بود که زیر ریگ آمده است و شهر مرو بعد زا انکه در سنه ۶۱۹هـ۱۲۲۲م بدست خراب کاران چنگیزی ویران گردید دیگر نتوانست از ان ویرانی براید . ۱ 

سمرقند: 

چنانچه گفتیم سمرقند از طرف شمال شرق منهای مرز خراسان بود که هیون تسنگ در ۵ مارچ ۶۳۰ م ۹هـ دران بود و انرا شهری بمحیط ۲۰ لی = ۲/۱ میل و پر نفوس و مرکز تجارت میداند که دارای زمین حاصل خیز و جنگل های درختان و میوه گل فراوان و اسپهای نوع شین و مردم هنر و کاری بود ۲ و بعد از فتوح اسلامی  نیز سمرقند اهمیت خود را حفظ کرد و بقول  بشاری  شهر سمرقند دورۀ اسلامی بر کنار نهری واقع و دارای چار در بود: اول دراوزۀ چین بمشرق، دوم در نو بهار بمغرب . سوم در بخارا بشمال چهارم درکش  بجنوب و

ربض سمرقند هشت در داشت : در غداود   در اسبسک در سوخشین در فشینه در کوهک   دروسنین دریود   در فرخشید. و بناهای شهر از گل و چوب  و راس طاق آبادنترین مواضع آن بود و مسجد جامع شهر نزدیک کهندز و قوع داشت، و بزرگترین بازار های آن در ربض واقع شده و خندقی بر دور دور شهر بود.که از کاریز آب بدان می آمد.۳ و طول محیط سمرقند در عصر سامانیان به ۱۲ فرسخ رسیده بود که دوازده دروازه داشت از هر دروازه تا در وازده دیگر یک فرسنگ راه بود، و بالای دیوار شهر طاقهای و برجها برای جنگ و دفاع داشت و در میان هر دو دروازه برای امراء شهر سرایی بودو کشتزار های روستای سمرقند تاده هزار جریب میرسید وداخل شهر دو هزار و پانصد جریب بود، که مسجد جامع کهندر اندران وقوع داشت، و هیچ جای از آب جاری محروم نبود. و هر خانه 

۱بارتولددر جغرافیای تاریخی  ۹۳

۲سییوکی کتاب اول ۹۹

۳حسن التقاسیم ۲۷۹

بوستانی داشت و درهای کهندز آهنین و اکثر بازار های آن در ربض بود.۱ 

شهر سمرقند دیواری عظیم داشت که در عصر اسلامی ویران شده بود و بنابرین هارون الرشید(۱۷۰/۱۹۳هـ آنرا مجددا بساخت. ۲

ترمذ: 

هیون تسنگ در حدود سال نهم هجری این شهر را بنام تا می ذکر کرده که محیط آن ۲۰ لی مساوری ۲/۱ ۶ میل بوده و بطول شرقا و غربا و عرض شمالی و جنوبی  افتاده بود و معبد و یکهزار زاهد بودایی داشت و استوپه های مجسمه های بودا درین خط دارای تجلیات متنوع و شهرتی بود. ۳

اما در دورۀ اسلامی ترمذ بزرگترین شهر های کنار آمویه بود که حصنی و کهندزی و جامعی در داخل حصن داشت و کهندز یک دروازۀ و شهر دارای سه دروازه بود که خیلی پاکیزه و نظیف بوده و بازارهای آن به خشت پخته مفروش و بر دو جانب آن آب جاری موجود بود و همواره کشتی ها آمو بسواحل آن شهر می آمدند. ۴ 

بقول اصطخری شهر ترمذ یک قلعه ارگ و ربض داشت که ربض هم دارای حصار بود و دار الاماره در داخل قلعۀ ارگ و زندان در بازار شهر و مسجد جامع نیز در شهر  بود در حالیکه مصلی (عیدگاه) در ربض وقوع داشت و بناهای شهر گلین و بازارها و کویها مفروش به خشت پخته بود و آب خوردنی را زا جیحون میگرفتند. ۵

شهر پشاپور:

شهر دیگر بسیار مشهور و تجارت گاه و مرکز اداری و لشکری و صنعتی خراسان

۱تلخیص از یاقوت و اصطخری و ابن فقیه و بشاری. 

۲البلدان یعقوبی ۵۵

۳سییوکی کتاب اول ۱۰۴

۴احسن ۲۹۱

۵اصطخری ۲۹۸

نشاپور و کانون یکی از ارباغ خراسان بود، که بلاذری آنرا بنام ابر شهر خوانده است. و نام کنونی آن از نام یکی از شاهان ساسانی شاپور اول (قرن سوم) یا شاپور دوم (قرن چهارم میلادی ) گرفته شده است. ۲ ولی دراهم اموی و عباسی که درین شهر  ضرب شده بران ابر هشر نوشته اند. ۳

نشاپور دارای  بازار های فراخ و اموال نفیس  و بستانها و مدارس و تجارتخانه ها و گرمابها بود و شهر آن حصار و خندقی داشت که دارای چهار در بود در حالیکه  کهندز  و در داشت یکی بطرف شهر ددیگر بسوی ربض و دروازهای ربض تا پنجاه میرسید که مشهور تر آن درب جیق (اصطخری :جنگ) بطرف بلخ و درب احوص آباد بطرف پارس ، و باب سوخته و باب سر شیرین بطرف طوس و درب خشان و درب برد و دربر منیشک و درب قباب بطرف عراق و درب پارس و درب خروج و درب اسوار  کاریز بود و مجسد جامع در ربص پایین  شهر نزد بازار واقع  و المعسکر ان هم شش قطعه بود که بو مسلم مروزی آنرا از چوب ساخته بود.۴

شهر نشاپور بوسیلۀ کاریز های زیر زمینی  عمیق آبیاری می شد و در محلات آن آب جاری داشت مانند کاریز حیره و باب معمرو کاریزای عمر و خفاف و کاریز شادیاخ و سوار کاریز و در برخی موارد چاههای آب شیرین نیز بود و نهری در یک فرسخی  شهر در قریه بشتقان جاری بود که در حدود هفتاد آسیا آب داشت. ۵

مساحت شهر نشاپور یک فرسخ مربع و دار الامارة ان در میدان حسنینین واقع بودکه از زندان و مجسد جامع یک فرسخ فاصله داشت و نفس شهر را چهار دروازه بود که باب رأس القنطره   باب سکه معقل باب قهندز  باب پ تگین باشد. بازارهای مشهور ربض بیرون شهر مربعه کبیره مربعه صغیره بود که مربعۀ کبیره تا

۱فتوح البدان ۵۰۰ ببعد

۲بار تولد در جغرافیای تاریخی ۱۵۰

۳جغرافیای خلافت شرقی ۵۸۴

۴احسن ۳۱۶ و اصطخری ۲۵۵

۵احسن ۳۲۹

مسجد جامع شرقا امتداد می یافت و از انجا غربا به مربعۀ صغیره میرسید و این مربعه جنوبا مقابر حسینیین در پهلوی دار الاماره ممتد می شد ۱ و این بازار ها بسا سرایها را برای قیام بازرگانان داشت و درد کانها اموال گونا گون موجود و اصناف بزاز و پنبه دوز پیزار و ریسمان فروش و دیگر اهل حرفه فراوان بودند و شهر ۲۲ محلت داشت که هر یکی تا دروازهای شهر میرسید و عدد بازار ها به پنجا بالغ میشد.


شهر سازی 

شهر سازی 

فاتحان عرب علاوه بر ترمیم شهر های کهنه و تعمیر مساجد و معابد در برخی از مواقع به بنای شهر های نو نیز پرداختند و چون عباسیان از عصر منصور در بنا و تعمیر و شالوده گذاری شهر های نو مانند بغداد و سامره تجربتی  داشتند بنابرین حکمرانان ایشان هم سیاست عمرانی مرکر زا تعقیب می نمودند. 

خراسان در حین فتوح عرب دارای شهر های قدیم و آبادان بود و از اینرو فاتحان عربی به تعمیر شهر های جدید ضرورتی نداشتند. تنها اسد بن عبدالله در حدود ۱۰۷ هآ ۷۲۵ م چنانچه گذشته به تعمیر مجدد شهر بلخ همت گماشته و اس آباد بلخ را ساخته بود.

اما در اراضی مرزی شرقی خراسان یعنی سرزمین سند که محمد بن قاسم فاتح آن بود عرب نیامندبنای شهر های جدید بودند که نخستین بار در حدود بندر دیول (=دیبل در حدود کراچی کنونی ) قرار گاهی را برای سکونت چهار هزار محفوطه در حود ۱۱۴ هـ۷۳۲ م ساختند که حکم بن عوانۀ کلبی (متوفی ۱۲۱هـ۷۳۸م ) والی سند بانی آن بود و این شهر جدید پناه گاه و مقر لشکریان عرب گردید. ۴

بعد ازین عمر و بن محمد بن قاسم سند یکی از فرمانروایان لشکری عرب

۱اصطخری ۲۵۴

۲احسن ۳۱۴ و ابن حوقل ۴۳۳

۳تاریخ سندندوی ۳۴۸

۴فتوح البلدان ۵۴۳

در سند بود، در شش میلی غربی برهمن آباد شهری را بنا نهاد، و به مناسبت نصرت و فتحی که بر دشمنان سندی خود یافته بود، آنرا منصوره نامید که پس ازین منزل عما و پایتخت حکام اسلامی  سند گردید، و بنای آن بین ۱۰۵ و ۱۲۰ هاست. 

منصور شهر جدید العمیر عربی مساحۀ یک میل  در یک میل دشات ۲ و خلیجی از دریای مهران (سند) در اطراف ان بود ومسلمانان دران سکونت داشته و میوهای لیمو وانیه و خرما و نیشکر فراوان داشت ۳ و شهر سر سبز و آبادی بود. 

بقول بشاری بناهای این شهر چوبی و خاکی و مسجد بزرگ کامع آن بر طرز مسجد جامع عمان بر ستونهای بزرگ چوب ساج و ساگوان استوار بود و بازار های معمور و پرمتاع داشت که تجارت آن خیلی گرم بود . ۴ و حصار محکم و محفوظ آن مردم را از حملۀ دشمنان نگهداری میکرد و دارای چهار دروازه بنام باب البحر در مشرق ، و باب طرران در مغرب و باب سندان در جنوب و باب ملتان در شمال شهر بود، و لشکر گاهی برای اقامت پنجا هزار لشکر با اصطیل ده هزار اسپ و هشتاد پیل ۶ و کاخهای عظیم برای امراء و محکمۀ قضا و مدرسه در تحت نگرانی قاضی القضاة ابو محمد منصوری دارای کتب خانۀ بزرگی داشت، ۷ و این شهر بقول منهاج سراج در طبقات ناصری تا قرن هفتم هجری آباد بود، و در همین قرن غالبا با برهمن آباد در زلزله از بین رفته باشد. ۸

بقول مسعودی منصوره در سر سبزی و آبادی نظیری نداشت و بستانهای آن

۱فتوح ۵۴۳و تاریخ یعقوبی ۲/۳۲۴

۲منصوره در ۹۴ درجه ۳۰ دقیقه شرقی و ۲۴ درجه ۴۴ دقیقه شمالی واقع بود.

۳اصطخری ۱۰۳

۴احسن ۴۷۹

۵تاریخ یعقوبی ۲/۴۰۹

۶مروج الذهب ۱/۳۷۷ ببعد

۷احسن ۴۸۱

۸تاریخ سندندوی ۳۵۰

بهم پیوسته بود و سه صد هزار قریه (خانواده ) در اطراف آن افتاده بود ۱ که تجارت و نفوس فراوان داشت و عمارتهای آن از خشت خام و پخته وگچ بود ۲ و قراریکه موف شهر های پاکستان نقشّ منصوره را از روی اسناد قدیم جغرافی کشیده چنین است . دیگر از شهر های اسلامی که بدست خراسانیان آباد گردید بضاء است که آنرا حکمران سند عمران بن موسی برمکی بلخی در حدود ۲۲۰ هـ۸۳م در اراضی غربی مجرای سند درولایت بودهیه نزدیک بوقان که اکنون در اراضی بلوچ دخلست بنانهاده بود زیرا اندرین سرزمین قبایل جت سرکشی کرده بودند و عمران با سرعت لشکر های خود را به قیقان (قلات بلوچ) فرستاد، و بایشان سرکوبی داد و برای قیام امنیت آینده قرارگاه عسکری و شهر را بنام بیضاء بنا کرد ۳ ولی این شهر غالبا بعد از رفع ضروریات لشکر کشی ترقی نکرد. زیرا بعد ازین عصر جهانگردان و جغرافیانویسان ذکری از ان ندارند.

شهرهای عصر ما نحن فیه عموما سه حصه داشتند : یکی حصۀ مرکزی بود که در بعضی جایهاء مانند سیستان ارگ و در برخی کهندز (قهندز معرب) و در ماوراء النهر درون میگفتند و نشستن گاه امراء و یاز نداد بود و خزانه را هم دران می نهادند و اگر بر تپۀ بلند مانند غزنه و کابل بنا می شد آنرا بالا حصار گفتندی. ۴

۱مروج۱/۳۷۷                *به ورق مقابل این صفحه رجوع کنید.

۲نزهة المشتاق۳۲

۳فتوح ۵۴۴

۴جنرال کننگهم عقیده دارد که نام قدیم سرزمین کابل اردهستهانه از طرف مورخان یونانی و زایر چینی هیون تسنگ ذکر شده که یک قرائت آن پورته  ستانه است که در سنسکریت هم ارد هستهانه بمعنی شهر بلند است و کلمه پورته بمغی بلندی بجای اورده سنسکریت از طرف مردم بومی استعمال شده و معنی فارسی آن بالاحصار و یا شهر بلند باشد(جغرافیای قدیم هند ۳۳ ببعد) و ازین روشن است که مفهوم «لالحصار» در زمانهای قبل ازاسلام در سر زمین افغانستان ودر زبانهای آنوقت رواج داشت و حصۀ محفوظ قسمت بالای شهر را بدین نامهای می نامیدند.

شهر هرات هم برین اسلوب کهندز و شهر ستان سخت استوار و ربض داشت ۴ 

و بخارا را نیز دارای کهندز (حصار ارگ ) و شهرستان با حصار خشت پخته و ربض بوده است که حصار آنرا بنام «دیوار کنپرک » در عصر المهدی عباسی امیر خراسان ابو العباس  طوسی برای نگهداری آن از حملات ترکان اطراف بنا نهاد، و در هر فرستگی دروازه و در هر نیمه میلی یک برج  استوار کرد، و کار تعمیر آن تا ۲۱۵ هـ ۷۳۳ با تمام رسید۵ 

اقدامات دیگر شهر سازی در اوائل دورۀ اسلام چنین بود:

۱/بنای دیوار عظیم سمرقند با مرهارون الرشید بین ۱۷۰/۱۹۳هـ(چنانچه گذشت) 

۲بنای قلعۀ هندوان بلخ از طرف بو مسلم مروزی (بقول مفتی بلخی)

۳/بناهای بو مسلم در ماجان مرو و دار الامارة آنجا (که شرح آن گذشت)

۴/بناهای بو مسلم ر نشاپور و بنای مسجد و مقصوره آن (تاریخ نشاپور که

۱تاریخ سیستان ۱۱

۲معجم البلدان ۳/۲۵

۳البلدان یعقوبی ۵۲ در نسخ مطبوع نام جرز ندین بدون نقاط طبع شده و حدس من اینست که صحیح آن گر زندین باشد و معرب گردیده است مشتق از گرزیدل پشتو بمعنی منع شدن پس گر زنده و گرزندین منیع خواهد بود، ولی این حدس ابتدایی است و برای اثبات قرینه میخواهد. 

۴حدود العالم ۵۷

۵تاریخ بخارا ۲۷ تا ۴۱ 

شرح آن در قسمت مساجد داده شده .)

۵/بنای مسجد بلخ از طرف زن داود بن علی (ابن بطوطه شرح آن در قسمت مساجد)

۶/بنای اسد آباد بلخ در حدود ۱۱۸هـ۷۳۶م (شرح آن بحوالت مجمل گذشت) 

۷بنای فضل آباد اندر بیابان آموی و کشیدن دیوار عظیم بین سغد و بخارا تا از حملات ترکان ایمن شدند از طرف ابو العباس فضل بن سلیمان طوسی حکمران مهدی خلیفۀ عباسی در خراسان در حدود سنه (۱۶۷هـ۷۸۳م)

                                            (زین الاخبار خطی ۷۷ب)

۸/بنای گردیز:

گردیز یا گردیس (گ=غر بمعنی کوه + دیس مساوی ذر یعنی حصار کوهی) بقول نویسندۀ نا معلوم حدود العالم در حدود (۳۷۲هـ۹۸۲ م) شهری بود، میان غزنه و هندوستان بر سر تلی با حصار استوار و سه باره که بر وادیهای ولایت قدیم و تاریخی پکتیکاه (پشتو نخوا محل سکونت پشتون) حاکم و مشرف بود.

گردیز در عصر مولف حدود العالم حصاری محم داشت که دارای سه باره بود. و از این هم دریافته میتوانیم ، که حمزه گردیز را در نهایت استواری و حصانت  ساخته بود.

ابنیۀ خیریه

از خاطرات و مشاهدات هیون تسنگ در حدود ۹هـ در افغانستان میدانیم که در شهر های بزرگ و معابد این کشور بناهای خیریه نیز بوده که دران پارسایان و زاهدان بودایی زندگی میکردند. در معابد هده و ننگرهار و لغمان و کاپیسا و بامیان و بلخ و دیگر  بلاد اموال هنگفت بنام خیر و نذر فراهم می آمد.

در دورۀ اسلامی نیز به نظایر چنین ابنیۀ خیریه بر میخوریم مانند مدارس و پلها و رباطها و بندهای زراعتی و بناها برای آرامش مردم و غیره . 

بشاری مقدسی شرح میدهد، که در خراسان بر هر دو فرسخ یک رباط است که دران اصحاب برید (مامورین پوسته) هم باشند. ۱ 

نرشخی در بارۀ بیکند ماوراء النهر یکی از بلاد شمالی شرقی خراسان گوید: که او مسجد جامع بزرگ و بناهای عالی دارد و تا سال ۲۴۰هـ۸۵۴ م دروی رباطهای بسیار زیادت از هزار رباط بوده و اهل هردیهی رباطی بنا کرده اند و جماعتی را دران نشانده و نفقۀ ایشان را از دیه می فرستاده اند و این رباط در زمستان مقر غازیانی بوده که با کفار حمله آور اطراف جنگ میکردند. ۳

در سنه ۱۶۷ هـ۷۸۳م ابوالعباس فضل بن سلمیان طوسی از در بار المهدی به حکمرانی خراسان منصوب گشت. این شخصی که خود خراسانی بود درینجا بادلسوزی و همدردی مردم کار کرد و از بناهای خیر او تعمیر مسجد جامع و حایط ها و گورستانهای مروبود، و در بیابان آمو شهری بنام فضل آباد بساخت و میان سغد 

۱احسن التقاسیم ۶۶

۲تاریخ بخارا ۲۲

و بخارا دیواری عظیم بکشید تا از ترکان ایمن ترشدند۱

در فضل دوم ذکر حیان خراسانی گذشت ، که در حدود ۱۰۰ هـ۷۱۸م با لیاقت فوق العاده در خراسان بمقابل وای متهاجم عرب قیام میکرد. او بقول نرشخی مردی بزرگ بوده و در ماوراء النهر حوضی ساخته بود که به «حوض  حیان» شهرت داشت. ۲

ما در شرح شهر ملتان وجود دار المساکین و بیمارستان قدیم را در پهلوی معابد ان شهر بحوالت هیون تسنگ نوشتیم ، و ا زان بر می آید که اینگونه ابنیۀ خیریه در سمت های شرقی این سرزمین نیز وجود داشته و مورد استفادۀ مردم بود.

در قدیم ترین راپور مصارف دولتی سیستان که از سه و چهار قرن اول اسلامی باقی مانده واضح می شود : که در بودجۀ دولت مبالغ معینی برای امور خیریه مخصوص بوده و هر سال انرا در همان مدارک خیریه عامة المنفعه صرف میکردد مثلا برار راست کردن کورها(کندهاری سیلاب) و بستن بند های ریگ و آب و ساختن پلها و جویها و معابر کشتئ هلمند و دیگر امور خیریه در بودجه پول معینی بود.

۱صورة الارض ۲/۴۶۷

۲همین کتاب ۲/۴۵۵

و نیز بیمارستانی در بازار عمرولیث زرنج بود که سالی ده هزار درهم هم مصرف از بودجۀ دولت داشت. ۱

ابنیۀ خیریه فضل برمکی :

چنانچه در فصل سوم گفتیم ، در سنه ۱۷۸هـ۷۹۴م فضل بن یحیی برمکی بلخی به امارت خراسان آمد. این مرد بلخی که با خراسان وطن خود علاقه یی داشت ، بسابناهارا درین سرزمین ساخت. او در بخارابه  تعمیر مسجد جامع بزرگ بسیار مال خرج کرد، و نخستین بار در مسجد قندیلها آویخت.۲

چنانچه در شرح ابنیۀ مساجد قدیم اسلام در همین فصل گفته ایم چون فضل برمکی به بلخ رسید، یک گوشۀ معبد قدیم نو بهار راویران ساخته و بجای ان مسجدی را بنا نمود، و در خراسان جور و ستم را برکند، و بسا مساجد و حوض های آب و رباطها را بساخت.۳

مساجد

فاتحان عرب بنام دین اسلام در جهان پیش میرفتند،و بهر جاییکه میرسیدند نخستین بار مسجدی را که پرسشگاه خداوند یکتای لایزال بود، بنامی نهادند و این مساجد در اکثر بلاد معروف بجای معابد قدیم بنامی شد. مثلا قتبیه بن مسلم باهلی فاتح عربی  بعد از کشودن شهر بخارا مسجد جامع در اندرون شهر و نماز گاه عید را در حوالی ریگستان بنا کرد وبقول نرشخی:

«مسجد جامع بنا کرد اندر حصار بخارا ابسال نو دو چهار، و آن موضع بتخانه بود مراهل بخارا را فرمود تا هر ادینه در انجا جمع شدند وچنانکه در آدینه منادی فرمودی هرکه بنماز آدینه حاضر شود دو درهم بدهمد...»۴

۱تاریخ سیستان ۳۲

۲تاریخ بخارا۵۹

۳ابن خلکان ۱/۴۰۹

۴تاریخ بخارا۵۸و۶۱

این مسجد که در ابتدای ورود اسلام مردم را بدادن پول نقد بدان اوردندی، بعد از مدتی آنقدر مورد رجوع مردم شد که دران نگنجیدند تاکه فضل بن یحیی بن خالد برمکی امیر خراسان شد بروزگارهارون الرشید(حدود۱۷۸هـ۷۹۴م)واو به کمک مردمان شهر میان حصار وشارستان بخارا مسجدجامع بنا کرد.

در حواشی شرقی مملکت نیز عساکر اسلامی تا کرانه های مهران (سند)رسیده بودند و چون در حدود ۱۵۲هـ۷۶۹م چنانچه در قسمت ۱۲ فصل ۳ گذشت ویهند پایتخت گندهار را فتح کردند معبد بد (بضم اول= بودا) انجا ویران کرده و بجای آن مسجدی را ساختند. ۶

۱تاریخ بخارا

۲اصطخری۲۵۹

۳روضات الجنات اسفزاری ۱/۱۷۶

۴ابن حوقل ۴۳۵ حاشبه

۵اصطخری ۲۵۹

۶فتوح۵۴۴

بقول مقدسی : چون بعد از ۱۱۴ هـ۷۳۲م بنای شهر منصوره در سند گذاشته شد در انجا مسجدی بزرگ بطرز جامع مسجد عمان از خشت و سنگ در وسط بازار ساخته شد که بر ستونهای بزرگ چوب ساج و ساگوان استوار بود.۱

هکذا در عصر مامون سپاهدار عرب فضل بن ماهان سندان را در سر زمین سند کشور دو در انجا مسجد جامع را ساخته بود ، که بعد از و هنگام غلبۀ هنوز نیز مسلمانان اندرین مسجد خدای یکتا را می پرستیدند. ۲

محمد بن قاسم حکمران اموی بعد از فتح سند در شهر دیبل (نزدیک کراچی کنونی) مسجد جامعی را در کمال بزرگی بساخت ۳ در نیرون ( حیدر آباد سند کنونی) و ارور(روهری) و ملتان نیز  مساجد ساخته شده، و فضل بن ماهان نیز بعد از فتح سندان در انجا مسجدی ساخته .۴

سبک ساختمان مساجد

در بارۀ طرز ساختن مساجد نخستین اسلامی در سرزمین های طرف شرق افغانستان معلومات مغتنمی از کاوش های باستان شناسی بدست آمده که روشنی  خوبی بر سبک ساختمان مساجد قدیم می اندارد بدین موجب:

در سنه ۱۹۶۰م کاوشهای باستان شناسی در بمبور حدود ۲۰ میلی جنوب شرقی کراچی در جایی که احتمال وقوع شهر قدیم دیبل دران میرود صورت گرفت، که در انجا آثار حصار و شهر باشتانی موجود است و از حفریات آن علایم و بقایای خانها و معابد و بازار ها و کویها و حتی بندر آب و ایستگاه کشتی ها و درواز های شهر برامد و برخی برین اند که شهر دیبل تاریخی همین است ولی تاکنون اثریکه برین امر شهادت واضح دهد بدست نیامده است.

۱روضات

۲این نوشته کوفی را دانشمند محترم فکری سلجوقی هروی خوانده و یاداشت خود را به نویسندۀ این سطور سپرده اند.

۳فتوح۵۳۵

۴فتوح ۵۴۵ و تحفۀ الکرام۳/۱۵

قرار راپوریکه ادارۀ باستان شناسی کراچی نشر داده دو نوشته مهم قدیم ازین کاوش ها کشف گردیده که بزبان عربی و خط کوفیست و این هر دو نوشته از جاییی برامده که مح وقوع 

مسجد قدیم این شهر بود. و نوشتۀ نخستین تاریخ ۱۰۷هـ۷۲۵م و دویمن سنه ۲۹۴هـ۹۰۷ م را دارد .

نقشۀ عمومی این مسجد با جوامع بصره و کوفه که سعید بن ابیه در سال ۴۵هـ۶۶۵ م و سنۀ ۵۰هـ۶۷۰م ساخته بود، شباهت تام دارد، ونیز همانند مسجد جامع عظیمی است که حجاج در واسط بسال (۶۳هـ۷۰۲م) ساخته بود، و این مسجد نیز محرابی نداشت.

مضمون نوشتۀ نخستین چنین است:

«هذا ما امر به الامیر مروان بن محمد مولی امیر المومنین اعزه الله ، علی یدی علی بن موسی ولی امیر المومنین اکرمه الله ، سنه سیع و مائه » اما بر سنگ دوم نوشته شده : 

«هذا مما امر بنصبه الامیر محمد بن عبدالرحمن السند هـ سنه اربع و تسعین و مائتین .» از نوشتۀ نخستین پیداست که این مسجد ۱۸ سال بعد از فتح محمد بن قاسم در سنه ۱۰۷هـ۷۲۵م ساخته شده وبانی آن امیر مروان بن محمد بوده که به امر او علی بن موسی ساخته است و این اشخاص  از امرای حکمران بنی  امیه بوده اند.

اما نوشته دوم که در همان صحن مسجد پیدا شده وانمود میکند که تا سال (۲۹۴هـ۹۰۷م) که امیر سند هـ محمد بن عبدالرحمن آنرا نصب میکرد همین مسجد آبادان و محل عبادت مومنان بود چون در حفریبان مسجد برخی از مسکوکات زرین و سیمین نیز کشف شده 


۱مختصر دایرة المعارف اسلامی ۳۴۳ بزبان انگلیسی بحوالت مقریری ۴/۶


و یکی از ان بنام هشام بن عبدالملک اموی (۱۰۵/۱۲۵هـ) و دیگری بنام المامون عباسی (۱۹۸/۲۱۸هـ) و برخی مسکوک مسی از هشام بن عمر حاکم سند از طرف خلیفه منصور عباسی بدست آمده ۱، و او از اعراب تغلبی است که در سنه ۱۵۱هـ۷۶۸ م به سند مقرر شده بنابرین توان گفت که روابط داد وستد مسلمانان عربی در همین  ایام باسر زمین های سمت شرقی افغانستان موجود بوده است و بهر حال کشف بقایای این مسجد قدیم که در اوایل قرن دوم هجری بنا یافته نمونۀ مساجد باستانی  را نشان میدهد.

دیگر مسجد قدیم که در همین سرزمین بنا شده مسجدیست بزرگ که محمد بن قاسم در سنه ۹۲هـ۷۱۱ م بعد از فتح پایتخت راجه داهر سند هـ یعنی ارور درین شهر بنانهاده بود۲، و اکنون فقط دودیوار این مسجد باقیست که فاصلۀ بینی آن ۱۵ فت و مدخل آن ۲/۱ ۴ فت است و برین دیوارها آثار کاشی کاری هم دیده میشود و چون کاشی در اینیۀ هندوان مستعمل نبود، بنابران باید گفت که اعراب کار خانهای انرا از پارس با خود آورده و درین سرحد غربی هند آنرا رواج داده اند. چون این پایتخت در زلزله ییکه دیبل و دیگر بلاد سند را ویران کرد، خراب شد، بنابرین اثری از آبادیهای قدیم باقی نمانده است. ۳

بعضی از مساجد خراسان  را خانیکوف از یادگار های عصر اول اسلامی میداند، و درین طرز معماری عرب و خراسان باهم ترکیب یافته است . طاق و منار های مخروطی و قرار دادن ایوانچه در انتهای آن و استعمال کاشی های مینا کار در آرایش و تزیین تماما طرزیست خراسانی و برعکس گل و بوته و نقش و نگار داخل و کارهای قلمی و ستونهای بلند آن طرز معماری عرب میباشد. ۴

از آثار مسجد یکه در شیراز ار در ۲۸۱ هـ۸۹۴ م از طرف عمرولیث پادشاه بزرگ 

۱راپورسمی و زارت اطلاعات کرچی نمبر ۳۰۴۷هژدهم جون ۱۹۶۰ م 

۲عجایب الهند بزرگ بن شهریار ۳

۳شهرهای قدیم و جدید پاکستان ( انگلیسی ) طبع گراچی ۱۹۵۰ م تالیف دکتور  عبدالحمید خان 

۴تمدن اسلام و عرب ۲۲۷ ترجمه فارسی.

صفاری افغانستان ساخته شده زیر طاق جنوبی محراب داخلی، گچ بری عمیقی است که باطرح سادۀ گل مزین گشته و شاید از بنای اصلی عمرولیث باقی مانده باشد،۱ و آنرا نمونه یی از تزیین سبک مشترک خراسان و عرب توان پنداشت.

از جملۀ مساجد قدیم خراسان که فی الجمله از طرزبنای آن خبری داریم ،مسجد قدیم نشاپور است که در ربض پایین شهرستان نزدیک بازار در شش قطعه واقع بود، و مسجد منبر را ابو مسلم مروزی (حدود۱۳۰هـ۸۴۷م) از چوب ساخته بود، که پسانتر  عمرولیث آنرا بر پایه های خشتی بنا کرد این مسجد مدورسه رواق داشت و در بین آن خانۀ آراسته یی بود که یازده دروستونهای محوری رخام و سقف و دیوار های نگارین داشت. ۲

این مسجد بزرگ دارای  مقصوره یی بود که بو مسلم  مروزی بنا نهاده بود مساحۀ این مسجد تاسی جریب  میرسید و هزارستون داشت . ۶۰ هزار مردم بیکبار  دروی نماز کردندی. دران آبهای روان و حوضهای عمیق و در وسط یخدانی بود و زیاده از صد نفر خادم  و فراش داشت. قبۀ مذهب  هزار مثفالی دران بود، و ستونها و منابر و صنادیق و قنادیل را صد هزار مثقال سیم و صد هزار مثقال طلابها بود و در خراسان منبری احسن تر از ان نود که بو مسلم درین جامع نهاده و هم مناری دران ساخته بود.۳

۱تاریخ صنایع ایران ۱۳۵

۲احسن التقاسیم ۳۱۶

۳تاریخ نشاپور ۱۴۳تالیف الحاکم محمد بن عبدالله طبع تهران ۱۳۳۷ ش 

مسجد بلخ 

در سنه ۱۷۸هـ۷۹۴م فضل بن یحیی برمکی بر خراسان والی شد، او به بلخ آمد، و تا آنوقت ابنیۀ قدیم معبد نوبهار باقی بود، که خانوادۀ او منصب تولیت  و سدانت آنرا داشتند. فضل خواست آن بنای باقیماندۀ عصر قبل از اسلام را ویران کند، و بجایش مسجدی بسازد. ولی بنای نوبهار آنقدر استوار بود، که به تخریب آن موفق نشدند بنابرین یک گوشۀ آنرا ویران و بجای آن مسجدی را آباد کرد و این مسجد غالبا کهن ترین  مسجد بزرگ بلخ است، که درازمنۀ ما بعد و سعت یافته و بجای  نو بهار کهن ایستاده و یکی از مساجد معروف دنیا شده بود و بشاری زینه زیبای منقش آنرا می ستاید که بقایای این مسجد تارحله ابن بطوطه (حدود۷۳۶هـ۱۳۳۴م) هم بنظر می رسیدو او گوید: «که یک سوم این مسجد را چنگیز خان بطمع گنیجنه یی که میگویند زیر یکی از ستونهای مسجد نهفته است ویران کرد، و این مسجد از بهترین ووسیع ترین مساجد دنیا بود و اگر چه با مسجد رباط الفتح مغرب از حیث بزرگی ستونها شباهت داشت، ولی مسجد بلخ زیبا تر ازان بود» و قراریکه ابن بطوطه در بلخ از تاریخ دانان آن شهر شنید، این مسجد رازن داود بن علی یکی از امیران بنی عباسی از سنگهای کذان (یک نوع سنگ نرم) ساخته بود، که زاویه و رباطی هم پیش روی داشت. ۲

مسجد زرنج:

در سنه ۱۱۱ هـ۷۲۹م عبدالله بن ابی برده از نوادگان ابو موسی اشعری در سیستان والی و مردی نیکو کار و عادل  بود، او مصلای بزرگ شهر زرنج را به درپارس(باب فارس) بنا کرد، و آن زمین را بسیم وزر خرید و بسیار مستغلات آنرا هم بخرید وبران وقف کرد و بهاء آن همه را به نقد بداد، این مصلای بزرگ زرنج تا حدود(۴۴۵هـ۱۰۵۳م) هم باقی 

۱ابن خلکان۱/۴۰۹

۲سفرنامۀ ابن بطوطه ۳۸۷

و معبد مسلمانان سیستان بود۱

مسجد جامع زرنج در مقابل محبس واقع و از بناهای عجیبی بود، که دو منار قدیم داشت و یک منار دیگر آن بامر یعقوب لیث صفاری از صفر(روی) ساخته شده بود.۲

مسجد غزنه :

درهمین فصل در قسمت ابنیۀ شهر ها و مبحث غزنه شرح دادیم، که مزگت نخستین غزنه بجای بتخانۀ لویکان در درب بامیان شمال غربی شهر غزنه در حدود (۱۶۴هـ۷۸۰م) ساخته شده بود، که بعدا بنام «مسجد افلح»مشهور شد، و برای شرح این مطلب به رساۀ لویکان غزنه تالیف نویسندۀ این سطور  طبع کابل، و فصل نخستین کتاب حاضر در شرح حال دودمان  لویکان رجوع فرماید. 

مسجد قتبیه

بقول بشاری در شیان که شهری بود از روستای اسکیمشت(اشکمش) از طرف قتبیه بن مسلم باهلی در پهلوی چشمۀ آب مسجدی ساخته شده بود،۳ که از قدیمترین مساجد این سرزمین بشمار میرود. زیرا قتبیه از سپه سالاران لشکر های عرب دورۀ بنی امیه (حدود۹۰هـ۷۰۸م) در صفحات شمالی هندوکش شمالی هندوکش  است، و این مسجد نیز در ربع اخیر قرن نخستین هجری  ساخته شده است. 

۱تاریخ سیستان ۱۲۷

۲احسن التقاسیم ۳۰۵

۳احسن ۳۰۳