قصر شرف النسا

از کتاب: دیوان علامه اقبال لاهوری ، قطعه

گفتم این کاشانه ئی از لعل ناب

انکه میگیرد خراج از آفتاب

این مقام این منزل این کاخ بلند

حوریان بردر گهش احرام بند

ای تو دادی سالکان را جستجوی

صاحب او کیست ؟ با من باز گوی

گفت این کاشانه ی شرف النساست

مرغ بامش با ملائک هم نواست

قلزم ما این چنین گوهر نزاد

هیچ مادر این چنین دختر نزاد

خاک لاهور از مزارش آسمان

کس نداند راز اورا در جهان

عمر ها در زیر این زرین قباب(۱)

بر مزارش بود شمشیر و کتاب

مرقدش اندر جهان بی ثبات

اهل حق را داد پیغام حیات

تا مسلمان کرد با خود آنچه کرد

گردش دوران بساطش در نورد

مرد حق از غیر حق اندیشه کرد

شیر مولا روبهی را پیشه کرد

از دلش تاب و تب سیماب رفت

خود بدانی انچه بر پنجاب رفت

خالصه شمشیر و قرآن را ببرد

اندر آن کشور مسلمانی بمرد