111

نام زبان دری

از کتاب: دستورزبان فارسی دری ، فصل زبان ، بخش بخش تمهید گونه

نام زبان فارسی افغانستان ، فارسی ایران و تاجیکستان در متون ادبی کهن و پژوهشهای پیشینگان و معاصران فارسی دری و به صورت کوتاه شده فارسی یا دری آورده شده است. این نام ساختۀ فلان دولت نیست. سیاست زبانی دولتها، هرگونه که باشد، جدا از نام زبان آبشخور دیگر دارد. من چون دلیلی برای ترس و گریز از نام زیبای دری نمی شناسم زبان خود را غالبا دری گفته ام و از آن فارسی دری وفارسی را در نظر داشته ام. اکنون به پژوهشها می نگریم :

به گفتهٔ عبدالله بن مقفع : " لغات الفارسيه : الفهلويه و الدريه و الفارسيه و الخوزيه و السريانيه . " ( الفهرست، مصر،۱۹ ، ۱۳۴۸ ) پس پهلوی و دری و فارسی و خوزی و سریانی ، همه درشناخت تاریخ نویسان تازی، فارسی یعنی ایرانی شمرده شده اند و عبارت فارسی دری نیز میراث همان خامه هاست در کناردری زبان دیگری هم بوده است که به فارسی مشهور بوده است و نویسندهٔ الفهرست نیز آنرا فارسی نامیده و زبان اهل فارس شناخته است. پس چگونه دوزبان در یک زمان به یک نام یاد می شده اند؟ قول مقدسی در احسن التقاسيم : " وكلام اهل هذه الأقاليم الثمانيه (اى اقاليم الأعاجم ) بالعجميه ... و جميعها تسميه الفارسيه ." ( به نقل از تاریخ زبان فارسی ، ص ۲۷۳) مؤلف مجمل التواريخ و القصص مینویسد که : "سلمان را فارسی خوانند، از برای آن که عرب همه زمین عجم را فارس گفتندی " ( گفتا ورد مجمل ص ۳۲۷ در تاریخ زبان فارسی ، ص۲۷۶) واستاد جلال همایی نیزمی نویسد: "چنان که می دانیم نویسندگان و شعرای قدیم ایران شعر و نثر خود را دری می نامیدند و این زبان را به علت عرب زبان فارسی هم میگویند و از فارسی در اینجا مراد ایرانیست " (تاریخ مختصر ادبیات ایران ، ص ۳۱) دری نام زبان است. عبارت فارسی دری ، عبارت توصیفی نیست ، عبارت نامیدنی است ( اضافت نامیدنی را در همین کتاب ببینید .) ، مانند شهر کابل ، دریای آمو وكوه آسمایی ، یعنی فارسیی که نامش دریست ، در کنار فارسی هایی که نامشان پهلوی یا خوزی یا فارسی و دیگر بوده است.

واژهٔ دری دردوسه مورد به گونه صفت یعنی زبان نامه نویسی درباری یا زبان رسمی نیز به کار رفته است . اکنون دیدگاه یکی از دانشمندان امروزی ایران - دکترعلی اشرف صادقی – استاد گروه زبان شناسی دانشگاه تهران را به این پرسش می نگریم . موصوف در مصاحبه خود که در " بخارا ، ویژه نامه زبان شناسی " به چاپ رسیده است میگوید: "افغانها از۱۳۴۵به این طرف به دلایل سیاسی ، اسم زبان خودشان را دری گذاشته اند.خوب ماهم در ابتدا در قرون اولیه اسلامی به فارسی خودمان می گفتیم فارسی دری ، یعنی فارسی پایتختی . چون در زبان ساسانیان به پایتخت می گفته اند " در" . کلمۀ " دربار" هم از همین کلمه گرفته شده است یعنی فارسی دری ، گویش تیسفون بوده. این زبانی که من الآن دارم با آن صحبت میکنم از پایتخت ساسانیان یعنی مدائن یا تیسفون که در کنار دجله است ( مرز ایران آن موقع کنار دجله بوده ) می آید و به خراسان منتقل میشود و در همۀ ایران پخش میشود و می شود زبان

رسمى بعد از اسلام این اسمش فارسی دری است . حالاما فارسی اش را گرفته ایم و دری اش افتاده آنها دری اش را گرفته اند وفارسی اش افتاده." ( بخارا ، شماره ۱۳۸۶،۶۳)


زبان دری دردورۀ اسلامی : 

" دراین نکته اکنون بحثی نیست که در دوره اسلامی هنگامی که سخن از زبان دری یا پارسی دری میرود ، مراد زبان مردم خراسان و ماوراءالنهر است. " ( دکتر صفا ، تاریخ ادبیات در ایران، جلد ۱، ص۱۵۸)

نخست باید یاد آورد که در این نبشته هرجا سخن از خراسان می رود مقصود خراسان بزرگ است که چهار ولایت بزرگ آن بلخ و هرات و نیشاپور و مرو بوده است.

برای تاکید این باور نوشتۀ استاد جلال همایی را می آوریم : "... لهجۀ دری نخستین بار بوسیلهٔ شعرا و نویسندگان خراسان وسیستان وماوراءالنهر به صورت زبان ادبی درآمد . . ." بر تلس پس از بررسی اسناد تورفان به این نتیجه میرسد که در آفرینشهای ادبی آریاییان خراسان و ماوراءالنهر تا چکامه های دوره های طاهریان (۸۲۱ تا ۸۷۳ م ) ، صفاریان (۸۷۳ تا ۹۰۳) و سامانیان هیچ گسستگی رخ نداده است و بخصوص از چیره شدن اسکندر بر آسیا تا تازیدن تازیان زندگی ادبی در خراسان و آسیای میانه تمرکز یافته بود تا قرن چهارم هجری همه آفرینشگران ادبی، چه شاعر و چه کتاب ،نویس دری زبان و از خراسان و سیستان و فرارود بوده اند. ملک الشعرا بهار در همسنجی زبان ادبی خاکهای شرقی ایران دوره ساسانی یعنی خاکهای افغانستان امروز و فرارود و ایران غربی که ایران امروز است در سبک شناسی می نویسد که : " دلیل قوی تری که برای اثبات قول ابن مقفع و صاحبان فرهنگ فارسی داریم انتشار زبان دریست بار اول از جانب مشرق و نیمروز چه می دانیم که زبان مردم مغرب ایران پهلوی بوده و غالب کتب دینی و ادبی و علمی که در آن حدود نبشته شده است بزبان پهلوی بوده است و شعر هایی که در مملکت جبال و همدان و آذربایجان و طبرستان و مغرب ایران می شد تا مدتی بزبان پهلوی یا طبری یا سایر زبانهای محلی بود." (همانجا ، ص ۲۱) و باز مینویسد " معذالک می بینیم که شعر و نثر دری با الطبیعه در خراسان به ظهور آمده و با اندک توجهی از طرف ملوک اطراف شعرا و دبیران به گفتن شعر پرداختن کتب بزبان دری اقبال کرده اند و درهمان حال یک بیت شعر و یک رساله به این زبان در مغرب و شمال و جنوب غرب تا قرن چهارم به وجود نیامده است و اگر هم شعر یا کتابی دیده شود و یا ذکر آن رفته است بزبان پهلوی یا طبریست مگر دراواخرعهد سامانیان و آغاز دولت غزنویان و سلاجقه ... . " ( همانجا، ص۲۳) بهار بر این گفتۀ خویش در جای دیگری چنین تاکید می ورزد: " لیکن همینقدر کافیست اشاره شود که هم امروز در خراسان - خاصه افغانستان و بخارا و تاجیکستان نمونههای بارزی از طرز تلفظ زبان دری در روستاها موجود است. اما در مرکز و غرب و جنوب ایران، آن جاییکه ترکی نفوذ نکرده است لهجه های محلی یا کردی و لری است یا پهلوی شمالی یا پهلوی جنوبی چنان که زبان شهر و روستای اصفهان و فارس و نهاوند پر است از لغات اصطلاحات و حتا طرز ادای کلمات پهلوی " (همانجا، ص ۲ ) زبان دری از سده هفتم گاهنامۀ ترسایی به زبان ادبی شدن رفته است که باربد در بارگاه خسرو پرویز ، خسروانیهای خویش را به آن زبان سروده است و سپس در سده نهم که گلیم زبان تازی از دربار صفاریان سیستان برچیده شده ، درسیمای زبان درباری بازرسمیت یافته در آن هنگام حنظله از بادغیس ، محمود وراق از هرات ، ابو حفص سغدی از سمرقند ، ابو العباس از مرو ، محمد پسروصیف و محمد پسر مخلد از سیستان ، شهید و ابوشکور از بلخ ، ابو سلیک از گرگان شعرهای سخته و پخته و استادانه به زبان دری سروده اند برمی آید که خاستگاه زبان دری هرچند جنوب باشد، از سیستان تا مرووسمرقند و فرغانه قرنها قبل از اسلام گوینده داشته است . درمیانه رودهای جيحون و سيحون ( آمو و سیر دریا ) زبان دری تاسدۀ پنجم هجری در کنار زبان سغدی رواج داشته و پس از زبان سغدی درشهرهای سمرقند و بخارا تا امروز ادامه یافته است زبان دری تا سدۀ چهارم هجری در فرغانه گفتگو می شده است شاید بعض نواحی خراسان و فرارود دو زبانه بوده اند . وزبان دری به مثابه زبان فصیح و رشد یافته و سازگارتر برای نگارش و حتا آفرینشهای ادبی شناخته و آموخته می شده است به نگارش دکتر خانلری " در دوران پیش این نواحی (مرکز، جنوب و مغرب ایران ا.ح) از مرکز ادبی ایران یعنی خراسان دور بودند وبه این سبب فارسی دری هنوز میان عموم طبقات رواج و انتشار نیافته بود. گویشهای متعدد محلی در هر قسمت زبان عامه مردم بود و تنها کسانی که اهل علم و ادب بودند فارسی دری را می آموختند . ودر آثار دیوانی و اداری و علمی و ادبی به کار می بردند ، اما همین کسان درخانه و بازار به گویش محلی خود متکلم بودند بنابراین فارسی دری زبان مادری و طبیعی ایشان نبود و تنها از راه درس خواندن این زبان را می آموختند قول شمس قیس رازی در المعجم مبنی بر این که مردم عراق از شعر فارسی دری لذت نمی برند و شعرهای محلی خود را بر آن ترجیح می دهند و وجود بيتها و مصراعهایی در کلیات سعدی شیرازی که به گویش محلی شیراز است وغزلهایی از همام به گویش تبریزی و غزلهایی از اوحدی به گویش اصفهانی و شعرهایی در بعض مجموعه ها به گویش نی ریزی و شیرازی و غزلی ملمع در دیوان خواجه حافظ با مصراعهایی به زبان شیرازی همه شواهد صریحیست بر آن که زبان گفتار روزانه این شاعران با زبانی که در آثار خود به کار میبردند، یعنی فارسی دری یکسان نبوده است." تاریخ زبان فارسی ، ص ۳۷۱)

گویشهای عمدۀ زبان فارسی دری در افغانستان اینها اند: دری کابلی که لهجه مرکزی و معیاری شناخته می شود. بدخشانی، کوهدامنی ، پنجشیری هزارگی، لوگری، سیستانی ، وکوهستانی هراتی، غزنی چی و بلخی

اکنون به بررسی دیگر زبانها و گویشهای امروزین افغانستان می گذریم در این گزارش پرسش دیرینگی این زبانها را یک سو باید گذاشت از زبانها و گویشهای آریانی دورۀ نو درافغانستان در کنار زبان دری، پشتو ، بلوچی ، مونجانی ، پراچی، سنگلیچی، شغنانی، اشکا شمى واخانی و اورموری را میتوان نام برد درافغانستان زیاده برآن گویشهای نورستانی هستی دارند که چنان که گذشت ، اززبان پنداری یا فرضی آریایی شاید جدا شده اند و آنان به شمار قبایل نورستان هفت گویش اند : کته ، کلبنه ، وری ، انبسکون ، پرسون ، گوار ودهمیلی. پروفیسرمورگن - سترن زبان شناس نارویی درسال ۱۹۷۰ در کنفرانس کلتوری هندوکش در دانشگاه موسکارد از کشف گویش دهمیلی که بین درۀ کنر و وایگل رواج دارد خبر داد و آن را نه از زبانهای هندی و نه ایرانی بل که از نخستین زبانهای آریایی شمردبه پنداشت جورج مورگن سترن یاد شده و پروفیسر الکساندر لیو نوویچ گریونبرگ - زبانشناس روسی زبان کته جایگاه زبان مادری را در حلقه گویشهای نورستانی دارد. ( بلورستان قدیم، نورستان ،حالیه یاسمین جنا، پژوهش در فرهنگ باستانی و شناخت اوستا سومین همایش به کوشش مسعود میرشاهی ،جلد ۳ ص ۹۶۲ و ۹۶۳ ) زبان پشه یی نیز یکی از گویشهای

آریانی شمرده می شود. زبانهای هند و آریانی افغانستان به سه گروه جدا می شوند: 

۱- نورستانی که بیان شد. 

۲- دردی که شامل پشه یی گورباتی تیرو یا تیرایی می شود. 

۳- گروه دیگر زبانهای پنجابی ،سندهی ،گجری، اینکو، یا لهندا که سیکها و هندوان افغانستان به آن زبانها سخن می گویند. زبانهای اوزبکی ترکمنی قرغزی و اویغور از ترکی و زبان مغولی از مغولی میانه است که همه به خانواده زبانهای آلتایی پیوسته اند. مردمان قبیلهٔ کوچکی در حوالی ولسوالی آقچه به زبان عربی کهن سخن میگویند که یکی از زبانهای خانوادۀ سامی - حامی به شمارمی رود.