حدیث گذشتن لشکرچنگیزخان برجيحون بطرف خراسان
چون يمه نوين وسوده بهادر، با شست هزار سوار برخراسان بگذشت، و بطرف عراق رفت،آشوب درخراسان افتاد وفتنه ظاهرشد وهرکس ازملوك را فرمان سلطان محمد، بطرفي اتفاق افتاد وحصارها عمارت کردند و شهرها را خندق ساختند و استعداد جنگی و محا فظت قلاع تجدر امکان مهیا گردانیدند، که هرطرفی را ( بملکی ) سپرده بود، و نامزد کرده (و) قلعه تم من را به لشکرسستان داد ، ومهتر ایشان امیرزندگی ابدی حنفس بود،و ( اه - بار) سر هنگی سام ، و پهلوانان (۱) راب حصاری - خ (۴) وطخارستان فرستاده که طول وعرض آن قلعه بندرچهارفرد ننگی است وحصاربامیان به امیر عمرکرباوردی(۴) حواله فرمود(۴) وملك اختيارالدين محمد علی خرپوست (۵) علمیه الرحمه را فرنهان شد، تا از پرشور بضبط شهرغزنين آید، وآن بلاد راه حافظت کند، وملك حسام الدين حسن عبد الملك[ سر ]زراد (۹) که به قلعه و شهرسنگه (۷) غوربود، وملك قطب الدین
(۱) مط ومب: سرهنگ سام، ازمه پهلوان را،راورتی:وارسیه پهلوآن، که دربرخی ازنسخ خطی ازسببه وادسبه هم آمده، وعلى أي حال ار سیه با ارمی به علم بوده ، نه عدد طوریکه مب ومول نو شته اند (۲) مط و مب: باخ وطخا دستان، راورتی واصل: ولخ وطخارستان، راورتی گوید که واخ جای علیحده ايسته و بلخ نیست، وصحيح هم چنین است، چه ولخ ووالیان ازقلاع مدة حكم طخارستان بود. طابعين کلکته آنراسهوأ به بلخ تبدیل کرده اند. راورتي واصل بحث أقربست. (۳) کنافي إلاصل شاید کربهنی اسم صفت امیرباشد، درمط وهب: أميرعمرکردی آمده، وراورتی تنها امیرعمربا وردی می نویسد، ومنسوب است به باوردکه شهرمی بود درخراسان بین سرخس و نسا (مراصد الاطلاع ) (۴) مط ومب: حواله کرده بود.(۵) راورتی: ملك اختيارالدین محمد بن على خرپوست (ر: ۳۹) (۶) راورتی: سرزراد؟ زراد به هنی زره گرو سازند ؛ زره است (غیاث ) (۷) اصل: سنگی غور، ولی سنگه که معرب آن سنجه است، از معروف تر بن بلاد فور و مرکز مندیش بود (ر: ۲۹)|
خروج مغل طبقه۲۳ (۱۱۱)
حسن [بن] علی [بن ابی علی] (۲) را فرمان داد، تا قلعهای غور[را] معمورگرداند، و درمحافظت آن بلادجد بليغ نماید،و ملك الكتاب اختيارالملك دولت یا رد غرائي (۲) را به قلعه کاليون (۳) فرستاد، و دوپه اوان بزرگ خراسان، که ایشان را پران يوزبك (۴) گفتندی، درآن قلعه بودند وواش ممم الدین و جمد جوزجاني (۵) را، درشهرهرات نصب کرد (۶) و ده رقيواررا به پهلوان اجیل (۷) الدین نیشاپوری داماد مبارباران (۸) سپرد، و قدمه نصرکوه (۹) طالقان را به مدتمدان ملك شمه س اود بن آتسزحسن حاجب(۱۰) داد، وحصاررنگی درزوان (۱۱) را با يخدم الغ خان ابی محمد داد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) راورتی،ملك تطب الدين حسين بي على ابی علی (۲) راورتی گوید: طغرائی معنی طفرانوبس و دارنده اختصاص أمضاه شاهی است.(۳) مط وهب: کالیوار،اصل کا لیو،راورتی کالیون، ولی درمط ومب دردیگرمواقع کالون.آمده که امح بنظرمی آید، و بقول یا قوت (کالوان حصن محمکی بود بین جبال بادغیس هرات) (مراصد، ص۳۳۵) نام این قلعه در بین کتاب مکررأ مذکورافتاده، و درمبحث فتوحات بهاءالد بن سام و غیره می آیدابن ابرنام این دلمه را درردیف با دغ. سر وبوار(کالین) می نوبه د (ج ۱۱ ص ۶۴) و باز درجاد (۱۲ کالوین را درهمین ردیف ذکرمیکند( ص ۸۷- ۹۵) ولی در تاریخ بني مروی (کا لبوبن مران بسیار به نارمی آید که درعهد آل كرت شهرت زیادی داشت.
(۴) كذادرمط وهب واصل،راورتی پسران ( سوزنگر) آورده ، وگوید. پوزبك كلمة ترکی است، واین پهلوانان تازیکی بودند، بنابراز نسخيه بوزبك را نقل کرده اند قابل اعتبارنیست (۱۱۱) (۵) أصل و مط ومب: جزجاأي، راو وتی جوزجانی نوشته و درحاشیه کوبد که در برخی از فسخ جديد وجرجا في هم آمده، ولی جوزجانی با گوزکانی محبج است.(۶) مط ومب: فرمود.(۷) اصل: اصل الدین (۸) راورتی: پهلوان مبارك کرده (۹) قلعة طالقان بنام ندرت كوه يا ناصرکوه با مه ورکوه نیز درتواریخ ضبط شده وازقلاع بسیارمستحکم شمال هند و کشر بود هرربك نمدخه راورتی نقره کوه هم آمده (۱۰) راورتی کلمه حسن را نیاورده،(۱۱) كذا في الأصل، مط ومب: رنگ کرروان دراورتی رنگی گزروان ، ولی چنانچه گذش: گرز و از درست است که اکنون هم به همین نام درجنوب شرقی همینه واقع است وذکر آن درمبحث قلاع أشیارخواهد آمد.
(۱۱۲) طبقه۲۳ خروج مغل
وقلاع غرستان (۱) به عميدا بی پھلوان شروان (۲) وقلاع غوربملوك (۳) غورسپرد،وشهرفیروزکوه بملك مبارزالدین شیرازی (۴) داد ، و قلاع (۵) تولك باميرحبشی نیزه ور، مفوض فرمود.ودرهر قلعه وشهر(ی) یکی را ازمعارف ملوك ترك (وغوری) و تاجيك نصب کرد.
چون سلطان محمد خوارزم شاه، بطرف مازندران به زيمت رفت، ولشكرهای اسلام، پریشان شد،چنگیزخان ازضبط بلاد سمرقند فارغ شد،وسواردرعقب سلطان محمد روان کرد،لشکرهای دیگر، باطراف خراسان نامز دشد (۹) وارسلان خان قيالق (۷) که مسلمان بود، بقدرشش هزارسوارمسلمانان داشت، همه عجمی، با طولان چربی (۸) ولشکرمغول، بپای حصارواخ طخرستان فرستاد(۹) وخود بالشكرقلب ازسمرقند بپای قلعه آرمن آمد،وجنگی پیوست، وبعد ازچندروزکه مسلمانان ترمذ) جنگها(ی) بسیارکردند، ومغل بسیار را بدوزخ فرستادند، ومسلمان بسیارشهید شدند،اهل حصار ترمذ را بسنگ منجنيق عاجز گردانیدند،وآن قلعه را بگرفت،وجمله را شهید کرد. وازآنجا لشکرهای مغل، بنردخراسان وغوروغزنين فرستاد،وهرلشکرکه بطرف خراسان می فرستادند،ممرایشان (۱۰) برنصرکوه طالقان
(۱) مط و مب وراورتی:غرجستان(ر: ۲۹) (۲) كذا في الأصل، وط:عمیدا بی سهلان شیران، مب:عمیدابی ملان شيرآن، راورتی شیران،عمید (سر دارا بو سهلان،وی گوید که ابوسهلان قبيله عربی است، و درین اوقات به کنارهای جیحون برخی از قبايل عرب ميزيستند.(۳) مط ومب: به ملك نور(۴) كذا في الأصل، مط: بردای ، که درحاشیه بحواله نسخ خطی سرداری و شیرازی هم آمده، درراور تی ومب سبزواری است.(۵) مط ومب: قلعه، (۶) مط ومب: کرد(۷) مط و مب: فيالق،اصل، قبالق، ولی راورتی کوبد، که فيالق ازقبایل ترك است که قرلغ هم ازبن طايفه می باشد.(۸) اصل:عجمی باطراف حربی. مط ومب: عجمي طولانی وجزبی راورتی:عجمی با طولان جزبی،ازروی ضبط های مختلف نسخ بصورت تخمینی تصحیح شد، طولان شاید علمی باشده وچربی همان کلمه ایست که شرح داده شد.(۹) مب: باخ تخارستان ولی درمط وراورتی ولخ تخارستان آمده، که شرح داده شده واخرستان املا یی است ازکلمه بلغارستان که برخی از جغرافیون این طورهم ضبط کرده اند(۱۰) اصل: هم ايشان.
خروج مغل طبقه۲۳ (۱۱۳)
می بود،عیاران ازنصرکوه فرود می آمدند، و برافواج حشم مغل میزدند، باسپ ومواشي بازمی پسندند، ومغلان را بدوزخ می فرستادند،چون ازجهاد طالقان فارغ شد، بسیارفوج ازمغل نامزد حصارنصرکوه شدند،(و) حصارزاگرد پیچ (۱) کردند ، وجنگی قایم شد،واقلان چربی وهدی چربی (۲) با داماد (۳) چنگیزخان که في قونوین نام آن ملعون بود، چهل و پنج هزارسوار داشت، نامزد شدند،وبا طراف غور وخراسان درتاخت، وهرچه دراطراف شهرو قصبات ورساتيق خراسان وغورو کرمیر، مواشی بو د جمله بدست حشم مغل افتاد،وتا درغزنين و بلاد طخرستان (۴) و گرم سیرنهب شد،واغلب مسلمان را شهید کردند،و بعضی را اسیرگردانیدند، و درین سال سنه سبع [و] عشرو ستهانه مدت هشت ماه لشکرمغل اطراف [ را میزدند، ودرین تاریخ کا تب این طبقات، منهاج سراج درحصارتولك (۵) بود،و برادرکاتب درشهروحصار) فیروزکوه بود.
درین سال لشکرمغل بپای حصارآستيه (۶) غورآمد[ند] ومدت پانزده (۷) روزجنگهای سخت کردند، درآن قلعه امير ومقطع سپه سالار تاج الدين حبشی عبدالملك بدرزراد (۸) بود، ملك بزرگ با استعداد تمام فاما چون قضاء آسمانی درآمده بود، باایشان صلح کرد، و درمیان ایشان رفت، واورا به نزدیث چنگیزخان بردند،او را خسروغورلقب کرد،واعزاز نمود،و باز فرستاد، تا دیگرحصارها بدست آید(۹) چون بازآمد بعد ازآنچه (۱۰) جلال الدين من كبرنی (۱۱) خوارزم شاه را برلب آب سند شکست، تاج الدین حبشی ( عبدالمک) از کنارروی [به] تافت،و با ایشان مشغول بقتال شد،و بثواب شهادت رسید، همدرین سال لشکر.
(۱) اصل: گردا پیچ(۲)اصل: اقلان حربی ومهدی حربی، مط ومب: اقلان حزبی،ومهدی جزبی،راورتی كذا- وی گوید که درچند نسخه اوغلان هم آمده (۳) اصل: بامداد (۴) مط ومب: تخارستان.(۵) توای تاکنون به همین نام مشهوروحکومتی مربوط جنوب شرقی ولایت مرات است.(۶) استيا: بکسراول ازاشهرمدن غربین هراة وغزهاست(مراصد الاطلاع) مب:استبده؟ (۷) مط ومب وراورتی: یازده روز(۸) اصل: سرراد(۹) مط و مب دست دهد(۱۰) مط ومب: بعد ازآنکه (۱۱) مط ومب:منکیرنی،شرح این کلمه درمبحث خوارزم شاهيان گذشت
(۱۱۴) طبقه۲۳ خروج مغل
مغل با قلان چربی (۱) درشهرفیروزکوه آمدند ومدت بیست و یک روزجنگهائی سخت کردند،و برآن دردست نیافتند ونامرا مراجهت کردند.
وچون فصل زمستان بود، برف،برجبال (۲) غورباریدن گرفت(و) لشكر[ چنگیزخان] مغل ازخراسان روي بماوراءالنهر نهادند،وآن لشکرکه درغوربود، بل به بیست هزارسوار بود، مغل ومرتد، و گذرایشان برپایها و دیدارتولک بود] درمدت هشت ماه و چند روزی بیای قلعة فوجی ازایشان تاخت و غازيان قلعه توثات، واين داعمي که منهاج سراج است، درمیان غازیان، با کنارجاد می کردند: چنانچه کفارراه مکان نزديك شدن قلمه و حصار نه بودی, حم الإي.! ثمانین،مدت هشت روزآن بود،که تماهت روزشش مگرنه منتقل می دارد(۳) می گذشت، ثقات چنین تقریرکردن که اسیران مسلمان، بدست کفارچندان بودند که برای خاصه چنگیز خان دوازده هزار دختربکر، برگزيده بود. و با خود می برد،خاصه جم (۴) الله من ايديهم، ودمرالله الكفاربقهره وقدرته (۵)