روشنی اوستا

از کتاب: آریانا

یک چیزیکه در تاریخ قدیم افغانستان (آریانا) اسباب دلگرمی متتبع میشود، این است که در زمانه های باستان یک موضوع را که "سرود ویدی" متذکر میشود و نا تمام یا تاریک ،میگذارد "اوستا" به آن روشنی میاندازد و آنرا تکمیل میکند.

چون قسمت قدیم سرود ویدی مجهول و قسمت معلوم آن در اینجا شروع و در کنار گنگا خاتمه یافته است اگر تنها به آن اکتفا ،شود طبیعی بعضی مسایل طور دلخواه حل نمیشود. در اینجا است که "اوستا" کمک شایانی نموده خالیگاه ها را پر میکند و بر تاریکی ها روشنی می اندازد چون این هر دو گل یک باغ اند، در یک زمین روئیده اند و یک دست به آنها آب داده است ولو که رنگ مختلف دارند یک بو میدهند و بوی کسی را که ما در تجسس آن هستیم از هر دو میتوان سراغ کرد. خصوصاً که هر دو یکجا بو شوند.

غیر از کشور ما دیگر هیچ مملکتی در جهان نیست که معلومات "وید" و "اوستا" هر دو در مورد آن تطبیق شود یک قسمت معلومات ویدی با پنجاب ارتباط دارد، بعضی اشارات اوستا به خاک های جنوب خزر سر میخورد ولی سرزمینی که هر دو یکجا برای تکمیل یک دیگر در آن تطبیق میشود، فقط قلمرو طبیعی کشور ما است و این بجای خود امتیاز یگانه و بزرگی است که دیگران از آن محروم اند و راز تمام افتخارات کتله آریا هم به همین مسئله ارتباط دارد و بزرگترین دلیلی هم مبنی بر قدامت، اصلیت و مرکزیت خاک ما میباشد.

آئین اوستا آئین ودا - ارباب انواع اوستا، ارباب انواع ودا - زبان اوستا، زبان ودا - ادبیات اوستا، ادبیات ودا - کانون اوستا، کانون ودا - خاک اوستا، خاک ودا – مدنیت اوستا، مدنیت ودا - پادشاهان اوستا، پادشاهان ودا - و بالاخره مربوط به موضوعی که سر دست داریم باید گفت: جغرافیه اوستا، جغرافیه و دا است.

ملتفت باید بود که این جملهٔ اخیر محض برای وزن بیت ذکر نشده و صد در صد حقایق مسلم در آن نهفته است که در پایان از آن بحث میکنیم:

علاو بر اینکه معلومات جغرافیائی اوستا بصورت عمومی مانند "ودا" در جمله های سرود متفرق است، باب اول حصهٔ سوم اوستا یعنی "وندیداد" سراسر یک مبحث جغرافیائی است و از ۱۶ قطعه زمینی بحث میکند که از نقطه نظر تاریخ، جغرافیه، مهاجرت آریا و مدنیت آریا قدیم ترین قلمرو سلطنتی آریا دارای اهمیت فوق العاده بزرگ است.

اگر چه با مطالعات مخصوصی که اینجا سر دست گرفته ایم اساساً و بصورت مستقیم به اولین حصه این زمین ۱۵ گانه یعنی "آریانا ویجو" سر و کار داریم ولی چون اکثر قطعات دیگر و دیگر معلوماتی که اوستا راجع به کوه ها و رودخانه های دیار ما میدهد متمم آنست و شرح آنها در حقیقت شرح قطعات و نقاط مختلف "آریانا ویجو" به معنی جامع است اول به ذکر عمومیات پرداخته و بعد به نقطه اساسی مراجعه میکنیم.

در پرتو تحقیقاتی که تا حال بعمل آمده اکثر قطعات خاک اوستائی طوری معین و تثبیت شده که در آن شبهه و تردید راه ندارد.

سغده (سغدیان)

مورو (حوزۀ مرغاب)

بخدی (بلخ و باختر)

نیسایا (نسا یا میمنه)

هریو (حوزه هری رود، هرات)

 هراویتی (حوزه ارغنداب) 

هیتومنت هلمند و پشت رود)

ویکرتا (حوزه کابل)

کخره (ککرک غزنی یا کرخ هرات)

هپته هندو (پنجاب)

باقی میماند پنج قطعه دیگر: ایوروا ،وارونا خننتا راغا، رانگا که آنها هم هر طوریکه تعیین شود داخل قلمرو طبیعی و سیاسی حدود آریانای قدیم اند.

اپوروا: هشتمین قطعه زمین خوب اوستائی است که علف فراوان، خاک و غرور باشندگان آن یاد شده و عبارت از علاقه "روه" میباشد.

وارونا از روی داستان های مربوطه آن مثل قصه ،ضحاک فشار بربرها، تولدی "تری تونا" (فریدون) و جنگ های ضحاک و غیره معلوم میشود که عبارت از اراضی بامیان و بند امیر وغیره میباشد.

خننتا اینجا را از روی قومی که بنام "وهیرکانا" در آن بود و باش داشت، علاقه هیرکانی یا گرگان تعین کردهاند که داخل قلمرو آریانای قدیم است.

راغا این محل را بدون کدام دلیل "ری" تعبیر نموده اند و محل دیگری را در آذربایجان هم می پالند حال آنکه "راغ" بدخشان چه از حیث شباهت نام ، چه به مناسبت پیوستگی به دیگر علاقه های اوستائی مثل،بخدی سغده وغیره، و چه از نقطه نظر زیبائی و سرسبزی بیشتر به این قطعه اوستائی مطابقت دارد.(۱۶)

رانگا: رانگا قطعه زمینی است که قرار شهادت اوستا در مجاورت رود "رانگه" واقع بود. محل آن هنوز بصورت صحیح تعین نشده است.

قراریکه از روی قطعات فوق استنباط میشود خاک اوستائی سراسر خاک کشور ما بوده و هست. بزبان دیگر شانزده قطعه زمین ،خوب ولایات مملکتی بود که پادشاهان بزرگ و نیرومند اوستائی کشور ما بران سلطنت داشتند و در آن آئین، زبان ،اخلاق فرهنگ عنعنات و مدنیت خود را پخش نموده بودند.

امروز اگر بعضی از قطعات فوق در حواشی خارج سرحدات امروزی ما افتاده است، علتش وقایع تاریخی و سیاسی زمانه های مابعد است که نظیر آن در هر مملکتی رخ داده و میدهد و این باعث شده نمیتواند که نظام خاک اوستائی یا قلمرو اولین پادشاهان بخدی ما را برهم زند.

اگر چه اوستا تمام قطعات ۱۶ گانه را به صفت خوب و میمون یاد کرده است، بعضی ها را امتیازات دیگری هم بخشیده است. مثلاً "هرى ویتى"، (حوزهٔ ارغنداب) بصفت قطعه "قشنگ"، "اتومنت" حوزۀ (هلمند و پشت رود) بصفت خطه "درخشان و با افتخار"، "کخره" ککرک غزنی یا کرخ هرات بصفت "توانا" و "بخدی" به صفت "زیبا و دارای بیرق های بلند" یاد شده است به وضاحت معلوم میشود که "بخدی زیبا" با داشتن بیرقهای بلند کانون اوستائی و مرکز خاک آریائی نشین و پایتخت پادشاهان بزرگ ما بود.

علاوه بر قطعات متذکره که حیثیت تقسیمات اداری و داخلی امپراطوری شاهنشاهان اوستائی را داشت از یک سلسله کوهها و رودخانه های این سرزمین هم تذکراتی داده شده که شرح آن در اینجا بی مورد نیست.