زنان در شاهنامه

از کتاب: پله هایی بر کاخ بلند
10 February 2023

امروزه نگریستن به زندگی زنان در جامعه یکی از معیارهای سنجش جامعه مدنی و غیر آن است. پس تلاش وجود دارد تا این مساله را به اثبات برسانند که زنان در تاریخ گذشته ما و در روزگار خود شان دارای جایگاه خاص بوده اند. چون می خواهند نشان بدهند که مردمانی که پیش از ما در این سرزمین می‌زیسته در چه سطحی از تمدن قرار داشته‌اند.

به گمان ما که این جنس مادینه انسان یکجا و موازی با مرد خویش از فراسوی تاریخ تا روزگار ما گام به گام به پیش آمده است. تاریخ او تاریخ همه بشریت است. هدف ماهم از پرداختن به مسایل زنان و تحقیق در تاریخ، اسطوره و افسانه، همین است که بدانیم در این بادیه، زن چه نقشی ایفا کرده و با او چه گونه برخوردی صورت گرفته است؟

شاهنامه یکی و مهم‌ترین اثری است که چگونگی زندگی زنان در آن انعکاس گسترده دارد. خواننده شاهنامه با درک و فهم مسایل گوناگون؛ چون حکومت‌داری، مرزبانی و دفاع از میهن، آبادانی و کشت و بذر و جنگ و صلح و باز مساله زنان، برخورد با آنان و نقش آنان در جامعه، احساس غرور می‌کند. خواننده شاهنامه بدین باور می‌رسد که گذشته گان او مردمان متمدنی بوده‌اند و او نیز استحقاق زندگی بهتر را در کنار ملل متمدن دنیا دارد.


گروهی از زنان شاهنامه

در شاهنامه از چهل‌ویک زن نام برده شده است و در ۳۵ مورد دیگر از زنانی بدون ذکر نام یادآوری شده است. مشاهیر زنانی که در شاهنامه از آنان نام برده شده است عبارت اند از: سیندخت، رودابه، سودابه، تهمینه، گردآفرید، منیژه، فرنگیس، جریره، آذرگشسپ، کتایون، همای، به آفرید، روشنک، قیدافه، گردیه، همای، ناهید، مریم، سپینود، شیرین، پوران دخت و آزرمیدخت. از این جمله رودابه، تهمینه، جریره و کتایون مادر بزرگترین و نام‌آورترین پهلوانان شاهنامه چون رستم، سهراب، فرود و اسفندیار اند. فرنگیس مادر کی‌خسرو بزرگترین شاه کیانی آریانا و ناهید مادر اسکندر مقدونی است. آذرگشسپ، گردآفرید و گردیه سه زن قهرمانیست که شمشیر می‌گیرند و مانند مردان به میدان‌های جنگ حضور می‌یابند و داد مردانگی می‌دهند. همای و قیدافه و پوراندخت و آذرمیدخت زنانی‌اند که تاج شاهی برسرنهاده‌اند و حکومت می‌رانند و در باره رودابه و منیژه و شیرین، داستان‌های شیرین عاشقانه در شاهنامه بیزوال ثبت است.

در شاهنامه زنانی هم هستند که از ایشان اعمال منفی سر می‌زند و حتا زنانی با پیشه جادوگری وجود دارد؛ چون سودابه که اسباب بدنامی را در شبستان کاووس بار آورد و زنان جادو در داستان‌های هفتخوان رستم و اسفندیار و چند مورد دیگر.

سیندخت شهبانوی کابل بزرگترین نمونه از یک زن سیاست دان در سراسر شاهنامه است که با فراست عالی گره از مشکل کابل و زابل باز می‌کند. امید آریاییان پس از سقوط این کشور به دست اسکندر، به سوی روشنک است که مگر این شهزاده خانم فرزند دلیر دیگر بزاید، تا کشور را از چنگ بیگانگان بیرون کند. ازدواج قهرمانان ایران (آریانا) با تهمینه و فرنگیس و جریره از توران و کتایون و ناهید و مریم از روم به آرزوی تامین صلح میان این کشورها صورت می‌گیرد.

شاهنامه در حقیقت یک تابلوی حقیقی از چگونگی زندگی زنان را در اعصار قدیم ترسیم می‌کند. زنان در قدیم‌ترین دوره‌های سرزمین ما همسر مردان و ناموس آنان‌اند، جنگ‌ها و درگیری‌هایی به خاطر زنان اتفاق می‌افتد. واژه زن ۲۶۷ بار در شاهنامه به کار رفته است. در ذیل نام زنانی را که در شاهنامه آمده است، با وظایف و مناسبت‌هایی را که با قهرمانان دیگر شاهنامه دارند، می‌آوریم:

آذرگشسپ: دختر رستم، همسر گیو که به نام او حماسه جداگانه (بانوگشسپ نامه) آفریده شده است.

آرزو: دختر شاه یمن، همسر سلم پسر فریدون.

آرزو: یکی از همسران بهرام گور،

آزاده: کنیز منذر بن نعمان، همسر بهرام گور،

آزاده خو: دختر شاه یمن، همسر تور، پسر فریدون،

آذرمیدخت: دختر خسرو پرویز که به پادشاهی برداشته شد،

ارنواز: دختر جمشید که همسر ضحاک و سپس همسر فریدون شد،

اسپنوی: دختر تژاو از مرزبانان تورانی که اسیر بیژن شد،

انوشه: دختر بهرام موسوم به نرسی، همسر طایر عرب،

به آفرید: دختر گشتاسپ، خواهر اسفندیار،

پوراندخت: خواهر آذرمیدخت، دختر خسرو پرویز که پیش از آذرمیدخت به پادشاهی رسید،

تهمینه: دختر پادشاه سمنگان، همسر رستم و مادر سهراب

جریره: دختر پیران ویسه، همسر سیاوش، مادر فرود،

دلارا: همسر دارا،

رودابه: شهزاده کابل، دختر مهراب، همسر زال، مادر رستم،

روشنک: دختر دارا، همسر اسکندر،

سپینود: دختر پادشاه هند، همسر بهرام گور،

سودابه: دختر شاه هاماوران، همسر کاووس،

سهی: دختر شاه یمن، همسر ایرج،

سیندخت: همسر مهراب کابلی، از زنان بزرگ در اساطیر این کشور،

شنبلید: همسر بهرام گور،

شهربانو ارم: خواهر گیو، همسر رستم، (این نام در شاهنامه چاپ خالقی نیست)

شهرناز: دختر جمشید، همسر ضحاک و سپس همسر فریدون،

شیرین: همسر خسرو پرویز که داستانی از او در شاهنامه آمده است. همین داستان را نظامی با بسط و توسعه بیشتر به شعر آورده که پس از آن توسط چند تن دیگر از شعرا از جمله امیر خسرو تقلید شده است.

فرانک: مادر فریدون،

فرانک: یکی از دختران برزین، همسر بهرام گور،

فرنگیس: دختر افراسیاب، همسر سیاوش، مادر کیخسرو،

فغستان: دختر شاه هند، همسر اسکندر،

قیدافه: پادشاه اندلس،

کتایون: دختر قیصر روم، همسر گشتاسپ، مادر اسفندیار،

گردآفرید: دختر گژدهم، یکی از مرزبانان آریانا که با سهراب جنگید،

گردیه: خواهر بهرام چوبینه، همسر خسرو پرویز، یکی از زنان مبارز،

گلشهر: همسر پیران ویسه، مادر جریره، این زن از بزرگترین زنان تورانی است.

گلنار: کنیز اردوان که به خیانت او پادشاهی اشکانیان فرو ریخت،

مالکه: دختر طایر عرب، همسر شاه پور پادشاه ساسانی،

ماه آفرید: کنیز و همسر ایرج و مادر بزرگ منوچهر،

مریم: دختر قیصر روم، همسر خسرو پرویز،

منیژه: دختر افراسیاب، همسر بیژن که در شاهنامه داستانی در باره او بیژن وجود دارد و ظاهراً نخستین داستانی است که فردوسی آن را به شعر درآورده است،

ناهید: دختر فیلقوس (فلیپ) پادشاه مقدونیه، همسر درا، مادر اسکندر،

همای: دختر گشتاسپ، خواهر اسفندیار،

همای: دختر بهمن که پس از او به پادشاهی رسید. (۱: ۱۵-۱۹)

در ملحقات برخی از چاپ‌های شاهنامه از دو زن دیگر نیز یاد شده است. ذکر یکی از آن دو در داستان جمشید آمده که سمن ناز نام دارد. او دختر پادشاه کابل و زابل است که با جمشید ازدواج می کند. در حقیقت نسل جمشید با این همسر او ادامه می‌یابد. دیگر سوسن رامشگر است که در داستان برزو حضور می‌یابد. این زن به نیروی رامشگری برخی از پهلوانان را به دام می‌اندازد. او رامشگر دربار افراسیاب است.


عشق در شاهنامه:

عشق در شاهنامه معمولاً پاک و نجیبانه و رنگ و بوی حماسی دارد. داستان‌های عاشقانه در شاهنامه اکثراً به گونه کوتاه بیان می‌شوند و به حماسه می‌پیوندند. در شاهنامه «هدف از عشق، زناشویی و داشتن فرزند است. زن و مرد در عاشقی سهم برابر دارند. ابتکار عشق همیشه با مرد است. اما زنان هم عاشق می‌شوند… دلدادگان در شاهنامه چهره آزاده و باوقار دارند. خواری و زبونی و سوز و گدازی که در غزل‌ها و مثنوی‌های عاشقانه سده‌های پسین وجود دارد که گاهی عاشق به سگ کوی معشوق بدل می‌شود، در شاهنامه نیست.» (۲: ۳۰۰)

بزرگترین و مهمترین داستان‌های شاهنامه با عشق آغاز می‌شوند. داستان زال و رودابه نخستین و زیباترین داستان عاشقانه در شاهنامه است که در حقیقت زمینه‌یی برای حماسه ماندگار فردوسی می‌شود. اگر بدین باور باشیم که حدیث رستم جای اصلی و مهمی را در شاهنامه احتوا کرده است، پس داستان عاشقانه زال و رودابه دیباچه زیبایی بر آن است. داستان دیگر که گواه عشق دوشیزه سمنگانی بر رستم جهان پهلوان است، نیز مقدمه‌یی بر داستان شورانگیز رستم و سهراب محسوب می‌شود. داستان بیژن و منیژه که نخستین آزمایش‌های فردوسی جوان برشاهنامه است، با مقدمات و شاخ و پنجه بیشتر و به صورت مفصل‌تر بیان شده است که به لشکر کشی افراسیاب به توران و جنگ‌های او با افراسیاب می‌انجامد. داستان سودابه و سیاوش یگانه موردی است که عشق گناه‌آلود سودابه تازی را بر شاهزاده آریانا بیان می‌کند. این عشق سوزان و شیطانی اسباب بربادی ایران و توران را فراهم می‌آورد. نتیجه عشق کتایون بر گشتاسپ، اسفندیا رویین تن است که دین زردشت را به اقصای عالم می‌برد و داستان رستم و اسفندیار نضج می‌گیرد. عاشق شدن کنیزک اردوان بر اردشیر بیانگر فروریزی سلطنت اشکانیان و ظهور ساسانیان است.

داستان خسرو و شیرین از نمونه‌های عالی عاشقانه در شاهنامه است که سرانجام شیرین به شهبانوی پرقدرت ایران تبدیل شده و زمینه بی‌اعتمادی درباریان را نسبت به خسرو فراهم می‌آورد. در همه این عشق‌ها ایثار و از خودگذری موج می‌زند و خطرپذیری‌ها تا عمق هیولای مرگ به پیش می‌رود. در داستان زال و رودابه خطر بربادی کابل، در داستان بیژن و منیژه خطر مرگ هردو دلداده و همین گونه همه این عشق‌ها خطرهای مدهشی را در پی‌داشته‌اند. اما عاشقان در شاهنامه همه این خطرها را به جان می‌خرند. منیژه در عاشقی با بیژن با زندگی خویش بازی کرد و پس از آن که از یک مرگ حتمی نجات یافت، روزها تا شام بر گرد چاه بیژن می‌گشت و برای عاشق خویش آب و نانی فراهم می‌کرد. شیرین، پس از مرگ خسرو دیگر درجه شهبانوی ایران را نپذیرفت و بر دخمه خسرو خنجری بر سینه خویش فروبرد و سر بر سر پیکر عاشق خویش گذاشت.


زنان شاهنامه در میدان‌های پیکار:

برخی از زنان در شاهنامه جامه رزم بر تن کرده و در میدان‌های رزم حضور می‌یابند. نخستین و بارزترین این زنان گردآفرید است که در داستان رستم و سهراب تجلی می‌یابد. او پس از آن که سهراب، هجیر را دستگیر می‌کند، به میدان سهراب می‌رود و با او به نبرد می‌پردازد.

یکی دیگر از زنان، بانوگشسپ دختر رستم است که به همسری گیو در می‌آید. هرچند در شاهنامه از او تنها نامی وجود دارد، اما حماسه جداگانه‌ای به نام نامی این زن به شعر آمده است.

گردیه خواهر بهرام نیز از زنان نامداریست که در میدان‌های جنگ داد مردانگی داده و شرح جنگ‌های او در شاهنامه آمده است.


زنان در سیاست و فرمانروایی:

در شاهنامه زنانی را سراغ داریم که در تدبیر و سیاست بهتر از مردان خویش تجلی دارند و چند تن هم از آنان به پادشاهی رسیده‌اند. در برخی از موارد اغلب مسایل با تدبیر و عقل و هوش زنان حل می‌گردد. گردیه به برادرش بهرام اندرز می‌دهد:

نگر تا په گوید سخنگوی بلخ(۳)

که باشد سخن گفتن راست تلخ

هران کس که آهوی تو با تو گفت

همه راستی‌ها گشاد از نهفت (۴: ۷۹)

سیندخت شهبانوی کابل از زنانی است که روند یک درگیری خونین را دیگرگون کرد و نه تنها کابل را از تاراج و بربادی نجات داد که با پیوند زال و رودابه دشمنی میان دو تیره متضاد فریدونی و ضحاکی را نیز زایل کرد.

مادر فریدون با تدبیری که اندیشید، کودک خود را از چنگ ضحاک و ضحاکیان نجات بخشید تا که این کودک مقدرات آریانای کهن را دیگرگون کرد.

پیران ویسه وزیر نام آور توران زمین، با مشوره‌های همسرش گلشهر به این مقام دست می‌یابد. کتایون پیوسته فرزندش اسفندیار را از فرجام جنگ و کینه با رستم برحذر می‌دارد. و به گمان من که شاهنامه خود به استشاره و همت همان بت مهربان فردوسی هستی یافته است. (۵: )

از زنانی که به پادشاهی رسیده‌اند یکی همای دختر بهمن اسفندیار است که به همای چهرآزاد معروف بوده. این زن را از نامش بر می‌آید که برقع برافکنده بود و بدون حجاب فرمانروایی می‌کرد. او در پیکار با رومیان، پیروز بدر آمد.


زنی دیگر که در شاهنامه از پادشاهی او ذکر شده، قیدافه است که در اندلس حکومت می‌راند. در داستان اسکندر از او به‌عنوان زنی با تدبیر که در کشورداری و سیاست سرآمد همروزگاران خویش بوده یاد شده است.

دو زن دیگر در دوران افول ساسانیان به پادشاهی برداشته می‌شوند. پوراندخت و آذرمیدخت. این هردو دختران خسرو پرویز اند که یکی پی‌دیگری به شاهی نشسته‌اند.

توصیف زنان از زبان فردوسی:

نخستین سخنان فردوسی در باره زن، در همان نخستین داستان او (بیژن و منیژه) آنهم در باره همسر خودش تبارز می‌کند. فردوسی در یک شب هولناک که در خواب خویش ترسیده است. تنها یار مهربانی یاور اوست.


زن خوب رخ رامش افزای و بس

که زن باشد از درد فریادرس (۱: ۱۶۲)


این شب هولناک به روزگار شاعر میماند که تنها همسرش او را در سرایش شاهنامه دلالت می‌کند. (۵: )

زنان در شاهنامه به پارسایی، رایزنی، وفاداری و فداکاری، حیا و شرم وزیبایی ستوده شده‌اند که در ذیل نمونه‌هایی چند را در این موارد از زبان فردوسی می‌خوانیم:


پارسایی و رایزنی:

زپاکی و از پارسایی زن

که هم غمگسارند و هم رایزن (۶: ۱۶۷)

ویا:

اگرپارسا باشد و رایزن

یکی گنج باشد پراکنده زن (۶: ۱۶۸)

ودر مورد دیگر:

که چونین سخن نیست جز کار زن

به ویژه زنی کو بود رایزن (۶: ۱۷۵)


وفاداری و فداکاری:

در همه داستان‌های عاشقانه شاهنامه وفاداری و فداکاری میان عاشق و معشوق موج می‌زند. فداکاری‌ها تا سرحد مرگ ادامه می‌یابد و وفاداری تا آخر زندگی.


حیا و شرم:

یکی از مواردی را که فردوسی در باره زنان تاکید دارد حیا و شرم است که زنان خوب، باید از آن برخوردار باشند.

چنین داد پاسخ که زن را که شرم

نباشد به گیتی، نه آواز نرم (۶: ۱۶۹)


در جای دیگر:

خردمند و با دانش و رای و شرم

سخن گفتنش خوب و آوای نرم (۱: ۱۶۲)


در جای دیگر:

کدام است با ننگ و با سرزنش

که باشد ورا هرکسی بدکنش

زنانی که ایشان ندارند شرم

به گفتن ندارند آواز نرم (۶: ۱۶۹)


فردوسی زن را با سه صفت ذیل می‌ستاید:

به سه چیز باشد زنان را بهی

که باشند زیبای گاه مهی

یکی آنکه با شرم و با خواسته است

که جفتش بدو خانه آراسته است

دیگر آنکه فرخ پسر زاید او

زشوی خجسته بیفزاید او

سه دیگر که بالا و رویش بود

به پوشیدگی نیز مویش بود (۶: ۱۷۰)

این بیت‌ها در باره زن نیز از فردوسی است:

مهین زنان جهان آن بود

کزو شوی پیوسته خندان بود (۱: ۱۶۲)


فردوسی میان فرزند دختر و پسر فرقی نمی‌گذارد. فرزند باید دارای آیین و فر باشد:

چوفرزند را باشد آیین و فر

گرامی به دل بر چه ماده چه نر


زیبایی:

درباره رودابه:

زسر تا به پایش به کردار عاج

به رخ چون بهشت و به بالای ساج

برآن سفت سیمینش مشکین کمند

سرش گشته چون حلقه پایبند

رخانش چوگلنار و لب ناردان

زسیمین برش رسته دو ناردان

دو چشمش بسان دو نرگس به باغ

مژه تیرگی برده از پر زاغ

دو ابرو به سان کمان طراز

براو توز پوشیده از مشک ناز

بهشت است سرتاسر آراسته

پر آرایش و دانش و خواسته (۷: ج۱ ص۱۸۳-۸۴)


درباره تهمینه:

پس پرده اندر یکی ماهروی

چو خورشید تابان پر از رنگ و بوی

دو ابرو کمان و دو گیسو کمند

به بالا به کردار سرو بلند

روانش خرد بود و تن جان پاک

تو گفتی که بهره ندارد زخاک (۷: ج۲ ص ۱۲۲)

اما در شاهنامه فردوسی مواردی هم هست که زنان در آن نکوهش شده‌اند. به ویژه در باره عدم رازداری. اما همه این موارد از اعتقاد فردوسی در باره آنان سرچشمه نمی‌گیرد. (۸: ۱۳۹) بلکه بسیاری از این موارد بر می‌گردد به مآخذی که فردوسی از آن استفاده کرده است. ما می‌دانیم که هم در دوران فردوسی و هم پیش و پس از ایشان نظر غالب نویسندگان درباره زنان سخت‌گیرانه و سرشار از تعصب است و استفاده فردوسی از چنین مآخذی ناگزیر درشتی‌هایی درکلام او نیز وارد می‌کند. برخلاف آنچه که برخی‌ها به فردوسی نسبت می‌دهند من بدین باورم که فردوسی زنان را به کار و کوشش که مایه سرفرازی و نام‌آوریست، تشویق می‌کند:


زنان را از آن نام ناید بلند

که پیوسته در خوردن و خفتن اند


گزاینده‌ترین مورد درباره نکوهش زنان از زبان فردوسی در داستان سیاوش آمده است. سیاوش شهزاده‌یی است که از مادر تورانی و پدر ایرانی (آریایی) به دنیا آمده است. او را رستم پرورش و بزرگ کرده و امید همه مردم به او بسته است. او می‌خواهد صلح دایمی میان ایران و توران برقرار شود. در چنین موقعیتی سودابه شهبانوی ایران بر او عاشق می‌شود. چون سیاوش به این عشق هوسناک و شیطانی تن در نمی‌دهد، بر او اتهام تجاوز بر حریم شبستان شاه بسته می‌شود و سیاوش به خاطر اثبات بی‌گناهی خویش از آتش می‌گذرد. این رنجش از دربار و آرزوی صلح خواهی، او را به توان می‌کشاند تا که سرانجام به فرمان افراسیاب، مظلومانه و بی‌گناه سربریده می‌شود. حادثه شهادت سیاوش سبب جنگ‌های بسیار و تباهی مردم شد و در همین جاست که فردوسی می‌گوید:


زن و اژدها هردو در خاک به

جهان پاک از این هردو ناپاک به