138

ظهوری

از کتاب: آثار هرات

تذکره افضل و ادیب معروف صدرالدین عینی جامع ادبیات تاجیک به اسناد او مینویسد که ظهوری عبدالله نام داشته و یکی از جوانان هراتی است از هرات ظهور ،نموده در بخارا رفته و به آتش سوخته است. با مصاحب معاصر و با شاهین مصاحب بوده است.


ای نظامی نظم و جامی طبع و فردوسی کلام 

در بر شاهین طبعت وحشی جز عصفور نیست

انوری از شهرت شعر تو مانده در محاق

از خور طبعت شعاعی را شعاع نور نیست 

هم چو خورشید درخشانی تو محبوب القلوب 

هر که را مهر تو در دل نیست در سر شور نیست 

تا وجود تو به عالم هست ای عالی جناب 

شاعران را بر ادای شعر خود دستور نیست 

پیکرت شمع در خشان است و ایشان شب پره

هر کجا مهر است خفاشان مگر مستور نیست؟

مثل تو هر بقعه را مردی است آباد است آن 

چون تو در هر شهر شخصی نیست آن معمور نیست 

هر کس اندر بزم تو وارد شد از غم شد خلاص 

هر کسی دور از تو افتاده است آن مسرور نیست 

این ملاحتها که در شعر من است از وصف توست 

آنچه من گفتم ز مدحت عشر آن مذکور نیست

هر کسی دور است از تو از فواید دورتر 

خوش به حال آن کسی کو از جنابت دور نیست

ختم کن دیگر سخن را ای ظهوری زین مقال 

میشناسد شمس را هر کس که چشمش کور نیست



از تذکرهٔ محترم

رباعی


یک چند به راه ناضروری گشتیم

یک چند به دست ناصبوری گشتیم

گمنام شدیم و گم نکرده خود را

کردیم طهوری و ظهوری کشتیم