چاشت
چاشت درزبان گفتار و نوشتار :
چاشت درزبان گفتار دری نصف روز را می گویند که نانی هم درآنگاه میخورند و آنرا نان چاشت می نامند. چاشت درفرهنگها چنین شناختانده شده است :
میانه روز را گویند. (فرهنگ ناصری ). یک پاس از چهار پاس روز که میانه روز باشد. ظهر. نیمه روز. ... وقتی که قریب نصف شدن رسد روز.
سعدی هم گفته است :
شنیــدم که نـابـا لغی روزه داشــت
بصد محنت آورد روزی به چاشت
ودرفرهنگ ناصری آمده است : غذائی که در میانه ٔ روز خورند.
باز مثالی از سعدی :
مسلم کسی را بود روزه داشـــت
که درمانده ای رادهد نان چاشت
و خوراک چاشتانه را هم تنها چاشت می گفتند، چنان که ازآنندراج نقل شده است :
چاشت ، ناهار. غذای ظهر. طعام نیمروز. آنچه به هنگام چاشت خورند. در اصطلاح غالب روستائیان خراسان بغذایی اطلاق شود که در وسط روز میان طعام صبح (ناشتا)و طعام شب (شام ) خورند.
ازهمان رو ، چنان که درفرهنگ دهخدا آمده است :
چاشت دادن : طعام دادن بوقت چاشت را گویند که یک پاس از روز است . (برهان ). کنایه از طعام دادن گاه ظهر. (فرهنگ ناصری ) (آنندراج ). طعام چاشت به کسی دادن . غذای چاشت دادن . هنگام چاشت طعام دادن ؛ تَغدِیَه ؛ چاشت دادن .
(تاج المصادر بیهقی )
وظرفی که غذای چاشت را درآن می گذاشته اند ، آنرا چاشدان می گفته اند که رودکی گفته است :
وز زمین بـرجستمی تـا چـاشـدان
خوردمی هرچ اندر اوبودی ز نان