32

سلطنت مستقل یونان و باختری

از کتاب: تاریخ مختصر افغانستان (جلد ۱) ، فصل نخست ، بخش افغانستان تاریخی قبل از اسلام
23 August 1967

اسکندر در زمان حیات خود هنگامیکه باختر را گرفت آرته بازیوس پارسی را حکمران این سرزمین مقرر داشت وی بعد از مدت کوتاهی در گذشت،  و آمین تاس پسر نیکولاوس جای او را گرفت، بقول آریان بعد از مرگ اسکندر حکمرانی باختر و سغد را ستاسانور قبرسی داشت،  و چون سیلیوکوس در هند با چندراگوپته صلح کرد (٣۰٢ق، م) حکمران باختر هم باو اطاعت نمود،  و هنگامیکه سیلیوکوس به بابل برگشت،  باختر تا مدت ۵۰ سال در تحت تسلط خاندانش ماند،  چنانچه مسکوکات فراوانش در باختر و بخارا کشف شده و هم او مردم بومی باختر را در لشکر خود گرفته بود. 

در عصر پادشاه سوم خاندان سیلیوکی که انتیوکوس دوم نام داشت حکمرانان اطراف از مشغولی او به جنگهای مصر استفاده کرده و از اطاعتش برامدند،  و از آن جمله مردمان باختر با یونانیانی که در این سر زمین با آداب و فرهنگ باختری آشنا گردیده بودند همدست شدند و اعلان استقلال دادند.  در این وقت در باختر دیودوتوس =تهیودوتوس DIODOTOS حکمرانی داشت و او در حدود ٢۵۶ق،م  بمدد باختریان آزادی خواه اعلان شاهی مستقل را در باختر داد و حدود سلطنت او تا سغد و مرو و سلسلۀ  کوه هندوکش میرسید،  و چون او باختریان را از تسلط دیگران نجات داده و حکومت آزاد داخلی را تشکیل کرده بود بنابرین لقب "منجی" یافت .

از دیودوتوس سکه یی در دست است که بر یک طرف آن چهره انتیوکوس دوم و برروی دیگر آن رب النوع زیوس حامی خاندانش با دو بال نقش است و ازین بر می آید که وی پیش از اعلان استقلال باختر،  سکۀ  سیمین را بنام انتیوکوس سیلیوکی نشر داده،  و بعد از استقلال خود در دارالضرب باختر مسکوک طلایی را بحیث پادشاه زده است.  این مسکوک طلایی که در پاریس است بر یک روی خود چهرۀ دیودوتوس و بر روی دیگر شکل برهنۀ جوپیتر (رب النوع رومی آسمان و صاعقه و رعد و برق)  دارد که یک عقاب هم پیش پای او نقش و بر حاشیۀ  سکه بازیلیوز دیودتوس نوشته شده یعنی شاه دیودوتوس   (عکس ۱٧)

از دودمان دیودوتوس اول فقط یک پسر او بنام دیودوتوس دوم بعد از در گذشت پدر در باختر (حدود ٢۵۰ق، م تا ٢٣۰ق، م) حکم رانده که وی با دولت پارت برخلاف سلطۀ  سیلیوکی های شامی هم آهنگی و روابط خوبی داشت و چون ارساس موسس دولت پارت هم از مردم باختر بود دیودوتوس دوم با او روابط حسنه و پیمان دوستی داشته است.  و در عصر شاهی او وادی هریرود و شهر هرات نیز در قلمرو باختر شامل گردید و به سغدیانه نیز از طرف باختر حکمرانی فرستاده میشد. 

شاهی دودمان دیودوتوس اول دیری دوام نکرد،  و یکی از امرای دیودوتوس دوم که ایوتیدیموس EUTHYDEMUS  نام داشت و حکمران سغدیانه بود شورش کرد،  و پادشاه باختر را کشت و و خود وی بحیث پادشاه مستقل باختر شناخته شد (حدود ٢٢۰ق، م)  (عکس نمبر ۱٧) 

در عصر ایوتیدیموس باختری پادشاه یونانی شام انتیوکوس سوم از طرف غرب بر دولت پارت حمله آورد،  و تیری دادشاه پارتی را مغلوب ساخت،  و در حدود ٢۰٨ق، م بسوی باختر روی آورد ازین طرف ایوتیدیوس با ده هزار سوار باختری بر کنار رود اریوس (هریرود) با او درآویخت و چون توان مقاومت نداشت،  به باختر پس آمد و در شهر زریاسپ پایتخت باختر تا دو سال در محاصره ماند. (موقع این شهر را بین مرو و اندخوی شمرده اند) انتیوکوس سوم در این مدت در نگیانه و اراکوزیه را هم گشود ولی چون زریاسپ را گشوده نتوانست و طرفین خسته شده بودند،  هنگامیکه دیمتریوس شهزادۀ  باختر برای مذاکرات صلح نزد او آمد دختر خود را بدو داد،  و بعد از مصالحه از راه کابل و اراکوزیه به سمت غرب و قلمرو سلطنت خود شتافت (٢۰۵ق،م) 

ایوتیدیموس بعد از این به توحید ادارۀ مملکت کوشید،  و حکمران وادی کابل سوفاگازتوس را مطیع گردانید،  و از طرف شمال تاماورای پامیر و ترکستان چینی و ختن پیش رفت،  و در غرب مرو رود و هرات و طوس را کشود،  و پسر خود انتی ماکوس را حکمران آن گردانید،  و جنوباً تا اراکوزیه و درنگیانه یعنی تمام خاک آریانه در قلمرو شاهی او آمد. 

و پسر دیگرش دیمتریوس حکمران این ولایت بود.  که تمام این مملکت وسیع به اصطلاح خغرافیون یونانی هزار شهر داشت،  و در این عصر روابط فرهنگی و تجارتی دولت یونانیان باختری با هند و چین غربی بر قرار بود و ایوتیدیموس اولین شاهی است که در عصر او هنرمندان و صنعت اکران باختری هنر و صنعت اینجا را به هند ارمغان بردند.  و بقول راولنسن از یک کتیبۀ خروشتهی پیداست که هنروران یونانی باختری درین عصر به هند رفته و تاثیر هجری خود را در آثار هنر هند نفوذ داده اند. دورۀ شاهی ایوتیدیموس باختری را از ٢٢۰ تا ۱٩ق،م  شمرده اند،  که پس از درگذشت او پسرش دیمتریوس DEDEMERIT در ۱٩۰ق،م به شاهی رسید (عکس ۱٨) و او بعد از فتح تکسیلا در خاک هند تا سواحل گجرات و کاتیاوارو پایتخت موریا پته پیشرفت که این فتوحاتش در نتیجه فعالیت دو جنرال بزرگ او اپولودوتوس و منقدر صورت گرفت و مناندر که در اوپیان شمال کابل تولد یافته بود،  و اولادش تا حدود ۱۰۰ق، م در هند شاهی داشته اند. 

دیمتریوس در حدود۱٧۵ق،م  از فتوحات هند به باختر باز گشت،  و پانتالئون PANTALEON پسر سوم خود را به حکمرانی اراکوزی و سیستان گماشت،  و دیمتریوس دوم پسر دیگرش حکمران باختر بود.  و چون پانتالئون حکمدار اراکوزی در گذشت جای او را برادر چهارمش اگاتوکلیس AGATHOSLES  گرفت. (عکس نمبر ۱٩)

دیمتریوس و جانشینان او سکه های فراوان در سرتاسر قلمرو خود زده اند،  و همین پادشاه شهر های دیمرماس اراکوزی (کلات)  و ایوتیدمیا (سیالکوت)  و دیمترپاس سند (پتیاله) و تموفیلیا (در دلتای سند) را بنا نهاده بود، که شهر دوم بنام پدر او و شهر چهارم بنام مادرش تسمیه شده است. 

چون دیمتریوس در اواخر عمر در هند با نیرو های لشکری خویش مشغول ماند، بنابرین شخصی از یونانیان باختر که ایوکراتیدیس EUKRATIDES نام داشت  در سال ۱٨۱ق،م در باختر برخاست و اعلان شاهی داد،  و سکه زد،  که بر آن خود را بازیلوزمیگالیوس (پادشاه بزرگ- مهاراجه هندی) خاند (عکس ٢۰) و چون دیمتریوس برای بازیابی تاج و تخت خویش کوشید بجای نرسید و در گذشت، و ایوکراتیدیس سلسلۀ سوم پادشاهان یونانی را در باختر بنیاد نهاد و تا ۱٨۶ق،م با مناندر حکمران شرقی آریانه جنگید تا که تمام خاک آریانه را بدست آورد،  ولی از طرف غرب مهرداد اول پادشاه پارت ایلالت غربی کشور او را گرفت و اختلافی بین خاندان دیمتریوس و ایوکراتیدیس پدید آمده بود سلطنت باختر را ضعیف ساخت،  و در حوالی ۱٣۵ ق،م مرکز این سلطنت از شمال هندوکش به کاپیسا انتقال یافت . و پسر ایوکراتیدیس هیلیوکلیس HELIOKLES که در حدود  ۱۴٧ ق،م به تخت شاهی رسیده بود،  آخرین پادشاه یونانی باختر شمرده میشود که بعداز ترک صفحات شمال هندوکش قلمروشاهی خود را تا نهایت ولایت گندهارا یعنی تکسیلا و جیلم بسط داده بود.   (عکس ٢۱)

بعد از هیلیوکلیس ده نفر جانشینان او در کابل و کندهار و پنجاب حکم رانده اند، که از آن جمله انتیاکیداس- آمین تاس- هرمایوس  در حوالی ٣۰ق،م پادشاه آخرین یونانی کابل مشهور تر اند.  (عکس های نمبر ٢٢ -٢٣ -٢۴)و علت سقوط شاهان یونانی باختر ظهور قبایل ساکاویستی است که این شاهی را در نصف اول قرن اول ق،م  خاتمه دادند،  و بدین ترتیب سلطه ایشان بعد از دونیم صد سال به پایان رسید،  و در تین مدت از عصر دیودوتوس تا حدود ۱۰۰ق،م ٣۶ پادشاه و یک ملکه از ایشان در افغانستان و دهند حکم رانده و به بسط فرهنگ و هنر یونانی در آریانه و هند پرداخته اند،  که پرستش ارباب انواع و صنعت و و افکار و فلسفه و زبان و رسم الخط و دیگر مظاهر فرهنگ مزج یافته و فرهنگ خاص یونان وباختری و گریکوبودیک را بوجود آورده است که نفوذ آن تا دورۀ اسلام دوام داشت. 

بقول دانیل شلوم برژه (رئیس باستان شناسی فرانسوی در افغانستان) نفوذ هیلنسم تا قرن هفتم در افغانستان دوام کرد که آنرا از دو ناحیه تعبیر میتوان کرد: اول مربوط به هنر و دیگر مربوط به رسم الخط است که در قرن هفتم قبل از فتح اسلامی هنر این سرزمین هنوز یک شاخۀ متاخر هنر معروف گریکوبودیک بود.  اما راجع برسم الخط باید گفت،  هنگامیکه زایر مشهور چینی هیون تسنگ در سال ۶٣۰م یعنی هنگام ظهور اسلام در عرب  از باختر عبور میکرد، درینجا الفبائی مرکب از از ٢۵ حرف وجود داشت که بدون تردید الفبای یونانی مرکب از ٢۴ حرف بود، و بران یک صوتی را که در دری قدیم وجود داشت (صوت ښ ) و در زبان یونانی نبود، افزوده بودند. این حرف همان pX یعنی مجموعۀ صوت ش +خ=ښ است) 

دو کتیبه یونانی وآرمی که در قندهار در سال های ۱٩٨۵ و۱٩۶٣ م  کشف شده عبارتند از موعظه های اخلاقی اشوکا که بزبانهای هند در سرتاسر هند کنده شده،  ولی اهمیت این کتیبه ها درین است که وجود زبان و رسم الخط آرمی را در آن سرزمین تا عصر اشوکا (٢۵۰، م) ثابت میسازد،  و طوریکه علمای یونانی شناس اظهار نموده اند، متون یونانی این دو کتیبه قطعات ممتاز ادبی یونانی اند و از نگاه ساختمان زبان همپایه زبان فلاسفه و خطیبان یونانی از قبیل افلاطون و ارسطو شناخته میشود،  و می بینیم که زبان تفکر و تحریر در قندهار قرن سوم ق،م همان زبانیست که در آتن یا شهر میلیت معمول بود، و حتی طرز کندن کتیبه ها هم وحدت کلتور یونانی را تایید میکند، و معلوم است که اینجا بقول یک مورخ یونانی مقارن آغاز عصر مسیحی شهر یونانی بوده است (رجوع به عکس نمبر ۱۵ کتیبۀ قندهار) و علاوه برین بعد از سال ۱٩۶۱م هیئت باستان شناسی فرانسوی در بقایای شهر یونانی (اکنون مشهور به آی خانم- مه بانو) آثار بسیار مغتنم همین مدنیت یونانی باختری یافته اند.  و این شهر در ملتقای دریای آمو و کوکچه در نقطۀ  سرحدی افغانستان و اتحاد شوروی افتاده و خرابه زار وسیعی دارد که در زاویۀ ملتقای دو دریا دو قسمت مشخص دارد،  به یکطرف تپۀ بلندیست که از سمت جنوب بر دریای کوکچه حاکم می باشد، و بطرف دیگر این تپۀ ٢۰ متری مجرای دریای آموست،  و بالای آن استحکامات عظیمی قرار دارد،  که بالاحصار همین شهر باشد، و حصاری با برج بار و بشکل قوسی داشت، و در بین شهر جاده مرکزی به درازای ۱۶۰۰ متر از دروازه شمالی به دروازه جنوبی کشیده شده که کوچه های آن هم بنظر می آید. (نقشۀ شهر عکس نمبر ٢۵)

علایم مدنیت را که در این شهر قدیم یافته اند، باید بنام خاص مدنیت "گریکوباختری" یاد کرد،  که در اثر حمله بادیه نشینان آسیای مرکزی از بین رفته و بقایای آن هم سبک معماری عالی را با خشت پخته و ستونهای سنگی و عمارات بزرگ قصر مرکزی دارای صحن مستطیل و آثار رنگ آمیزی سبز و زرد و سرخ و سیاه نشان میدهد و خشت های که در آن بکار برده اند، هر ضلع آن به ۴۵ سانتی با ضخامت ۱٢تا ۱۵ سانتی است و آب این شهر در جویی به قسمت های بالای کوچه ها و حتی بالاحصار میرسید، که از فاصلۀ  ٢۰کیلو متری مجرای کوکچه جریان می یافت،  و این شهر سه حصه داشت که بالاحصار- پایان حصار- و ارگ باشد.  در حصص جنوبی غربی،  محل سکونت مردم و عمارات ورزشگاه و بازار ها بوده و ازین ورزشگاه مجسمۀ هرمس (رب النوع پهلوانی )بدست آمده که آنرا قرار کتیبۀ  مکشوفه تریباه کوس ولداسترایتون یونانی به هرمس و هرکول وقف کرده بود. 


نوشتۀ دیگری که مظهر فکر و فلسفه مردم این شهر بود، کتیبۀ  صندوق مستطیل قبر یکنفر یونانی کی نه آس است که آنرا کلاارک پسر اپی فرادیوس در آی خانم بر آرامگاه او نقر و نصب کرده و مفهوم آن چنین است: 

"در طفولت خوب تربیه بگیر! در جوانی خواهش های خود را اداره کن- در پخته سالی درست کار باش- در پیری ناصح خوب باش- و در روز های بازپسین زندگانی بدان که چگونه بدون افسوس بمیری! "و این  وجیزۀ گرانبها سیر فکر و اخلاق آن مردم را نمایندگی میکند.