دیباچه

از کتاب: پرده نشینان سخنگوی

بسم الله الرحمن الرحیم 

در همه دوره های تاریخ ادبیات فارسی میتوان بر نام زنان شاعره برخورد ، ولی عده آنها نسبت به تعداد شعرا کمترو اشعارشان اکثراً ازبین رفته است . همچنان شرح حال و ترجمه احوال شاعران کمتر در دست بوده ، بعضاً حتی عصر مولد آنها معلو نیست و در تذکره هم به صورت عمومی جز تذکار نام یا تخلص و نمونه شعری چیزی راجع زنان نگاشته نشده و ندرتاً شرح مختصری در خصوص عهد و مسکن با تعریف جمال و کمال شاعره موجود است این دو  امر زاده و نتیجه موقعیت زون هاست در جامعه مشرق زمین میباشد . ازین رو هرکه خواد در خصوص زنانیکه درادبیات زبان فارسی سهمی دارند شرحی بنویسد و در اطراف اشعار و آثار ایشان بحث را دچار مشکلات زیادی می گردد چه اولاً قلت معلومات اجازه نمیدهد همه شرح مفصل حیات آنها را بخواننده گان عرضه دارد . ثانیاً از روی دو سه رباعی و غزل، بلکه اکثراً از روی یکی دو فرد در باره لیاقت  دفتر شاعره چه قضاوتی میتوان کرد ؟ و در اطراف آنها چه گفتگوی می  توان نمود؟زنان مسلمان پرده نشین بوده و حتی نام و آثار ایشان اجازه خروج از زیر پرده را نداشت . اگر به تخلص شاعران نظری اندازیم ، می بینیم که اکثز آنها در آن به پرده نشینی و مستوری خود اشاره نموده اند حجابی ، مخفی، مستوره،محجوب،نهانی این تخلصها خود دلیل گوشه نشینی و دوری صاحبان آنها از حیات اجتماعی می باشد . طبقه نسوان در تمام دوره های تاریخ در زیر بار جو رستم مردان قرار گرفته ، از تمام حقوق حیاتی و اجتماعی بی نصیب بودند و حتی از تعلیم و تربیه صحیح بهره ای نداشته، چه در عصر های گذشته با وجود آنکه دین مقدس اسلام زنان را با مردان مساوی و صاحب هرگونه حقوق ساخت و تعلیم رای برای هر دو جنس فرض نمود . تعلیم زنان را یک امر بی فایده و خطر ناکی میدانستند  اینگونه وظیفه زن خدمت به شوهر و نگهداری اطفال تعین شده بود .

تربیه درست و تحصیلات اساسی بیشتر عیب دختران و زوجه های سلاطین اسلامی بود .ازین رو از جمله آنها عده بزرگ شاعران  مانند سلطان رضیه، پادشاه خاتون، نورجهان بیگم ، زیب النسا، دختران بابرشاه زنان و دختران فتح علی شاه قاجار و غیره ظهور نمود و بعد از آن زنان طبقه امرا و نجباه  به دریافت تعلیم نایل شده بشعر سرایی اقدام می نمودند و اکثر ایشان در دربار پادشاهان و حرم ایشان جای میگرفتند . از طبقات دیگر جامعه  تنها علما و ملا ها به تعلیم دختران و زنان خود توجه می نمودند ،زیرا در توده ها مردها قدرت اخذ تعلیم نداشتند چه رسد بزنها .  

اگر ( ) آن زمانی که برخواهران خود امتیاز تعلیم را داشته، خواستند از چوکات تنگ رسومات خارج و داخل حیات اجتماعی کردند و با مردان همسری کنند نظری اندازیم می بینیم که تقریبا همه آنها درین راه ناکام شده اند .

رابعه بلخی که دختر نجیب زاده ای بود . خلاف رسومات و عنعنات عصر خود بر غلامی عاشق شد و اگر چه محبوب او در شرافت و دانستگی از بسیاری نجیب زادگان بهتر بوده باشد اما با آن رابعه از نقطه نظر طبقه خود مرتکب گناه عظیمی شده ، در نتیجه قربانی غرور خانوادگی و عرف ورواج بی رحمانه زمان گردید .

مهستی که صاحب روح بزرگ و شاعره هنرمندی بود تمام عمر همچو بلبل خوش الحان در قفس زرین در فضای تنگ و قاصد دربارهای شاه گنجه و سلطان سنجر سلجوقی گذارنید و چون حیات او مطابق قوانین آن زمان نبود و بازندگانی زنان همعصر او فرق نام داشت به فحاشی وبی پاکی متهم گردید.

سلطان رضیه که زن فاضله و سیاست مداری بود و مملکت خود را با هوش و ملاطفت اداره می نمود . برای آنکه به کاری های حکومتی بهتر رسیده گی کرده بتواند . حجاب را دور افگنده لباس مردانه پوشید و این حرکت سبب سقوط سلطنت وی گردید. 

و بالاخره صد سال قبل شاعره حسین و آزادی پرست، با قلب آرزو مند و احساسات شوریده که در نتیجه ظلم پدر از طفولیت با پسر عم خود نامزد شده و با وجود تنفریکه نسبت باو داشت، مجبور کرده شد در ( ) نکاح او در آید ، خواست خواهران ستم دیده خود را این قید شرم آور برهاند ، ولی راه غلطی پیموده به پیروان مذهبی سید علی محمد باب که تازه ظهور نموده بود پیوست و در نتیجه فدای همت بلند خویش گردیده درین راه کشته شد . چقدر خانمهای باذوق و صاحب استعداد قربانی بی اعتنایی و ظلم مردان شدند! مستوره کردستانی در هر غزل و شعر خود از بی مروتی  و بیوفایی شوهر مینالد . محجوب هراتی و عاجزی هر دو در اثر ظلم وبی رحمی شوهران در عنفوان شباب با دلهای پر درد و آرمان هم آغوش مرگ گردیدند .مهری ،ضعیفی و چند تن از شاعران مجبور بودند استبداد همسران پیری که هرگز به آنها علاقه و محبت نداشتند و شاید با مروالدیت تن با ازدواج با ایشان د رداده بودند ، تحمل نموده از تمام  خوشیهای مشروع دنیا چشم بپوشند و اگر از این وضع به تنگ آمده از آن سرپیچی می کردند فوراً بسزای خود میرسیدند.

این چند تن از زنان نامور و مشهوری بودند که تاریخ اسمهای ایشان را ثبت نموده تا عصر ما رسانید لاکن تعداد بانوان گمانمیکه قربانی بی رحمی و ستم مردان ، () و رسومات و عرف گردیده اند ، از حساب بیرون است . چقدر دلهای پر آرزو و امید بدون آنکه از لذائد حیات بهره ببرند در زیر خاک شدند. چه استعداد ها و قوه های روحی که شاید گوهر گرانبهای به گنجینهٔ عالم علم و ادب می افزودند ، بی اثر


مفقود و معدوم شدند . و بشر از وجود آنها هرگز فایده ای ندید و حتی اطلاعی هم ندارد !.. آنها رفتند و تأسف  () خدا کند آن استعداد هایکه ازین بعد بوجود خواهند آمد مانند آنها از بین نروند و بتوانند به جامعه و ادبیات خدمتی رسانیده از پاداش آن محظوظ کردند.چون خوشبختانه در این اواخر دربین زنان شرق  ودر آن جمله در بین و دختران وطن عزیز ما جنبش و نهضت  پدید آمده و از طرف دیگر تشویق و تحریت بزرگان و دانشمندان برای بلند سویهٔ این طبقه بمشاهده میرسد موقع را مساعد شمرده خواستم زنان سخنگوی عصر عای گذشته را به هموطنان گرامی معرفی نمایم ، لذا به تدوین ترجمه ها و نمونه کلام ایشان پرداختم . امید وار استم دوستان علم و دانش با ملاحظه . مطالعه این نثر استعداد و قابلیت  ذاتی بانوان مشرق زمین را مخصوصا فارسی زبان آنرا به نظر احترام و تقدیر نگریسته مطمین کردند که با کمترین توجه و اهتمام ایشان در راه تنویر این طبقه عده () به زنان که تا کنون عضو () و پس مانده جامعه شرق بشمار می روند. بکار افتاده بهر رشته امور زندگی اجتماعی با مردان شان دوش بدوش ومساویانه وظایف اجتماعی ،محلی وطبیعی خویش را انجام خواهند داد .

پیش از آنکه عرائض خود خاتمه دهم ، امید است که اولاً به نسبت کمی وقت و اینکه  بیش از متعلمه ای نیستم و ثانیاً اینکه این اولین اثر نویسنده بوده قبل ازین با تتبع و تخصص کاری نداشته ام ، اگر سهو لغزشی بمشاهده رسد مرا معذور دارند علاوخ برآن چنانچه قبلاً تذکار شده در تدوین این کتاب به مشکلات زیادی برخورده ام ، زیرا برای بدست آوردن کمترین معلومات دربارهٔ شاعران و تتبعات زیادی اقدام می نمودم و در نتیجه  اکثراً از یک جمله  مختصر تعریف شخصی آنها و یکی دو بیت و با نمونه یک رباعی با یک غزل نمونه کلام شان بیشتر نیافتم ، طوریکه مجبوراً از تحلیل آثار شان و اظهار نظر به صرف نظر نموده به نوشتن آن معلومات مختصریکه  در باره حیات و آثار آنها بدست آورده ام اکتفا می کنم در ابتدا خیال داشتم که شرح حال شاعران معاصر درین جلد داخل نمایم ولی به  نسبت فرصت کم مجبور شدم ازین خیال خویش صرف نظر نموده آنرا برای زمان و جای دیگر بگذارم ، همچنان خود را مکلف میدانم  که از تمام کسانیکه با من در نگارش این اثر ه از هیت رهنمایی ما خذ و چه از جنبه تهیه و تدارک منابع مساعدت و لطف اخلاقی نموده اند منتهای شکران و سپاس گزاری را به () آرم اولتر ازهمه باید از استاد بزرگوار شاغلی هاشم شائق مشاور وزارت معارف و استاد پوهنتون کابل نام ببرم زیرا ایشان  ماخذ بسیار گرانبها و قلمی خود را بدسترش این جانب علاوه بر دیگر () قیمتدار قرار داده اند . 

معاونتهای اخلاقی شاغلی گویه اعتماد ی مشاور ادبی ریاست مستقل مطبوعات، شاغلی بینوا مدیر عمومی پشتو تولنه ، شاغلی غیار نماینده شورای ملی، شاغلی یار محمدخان نظامی مدیر () پشتو تولنه  نیز در نزد من قابل احترام است تذکار کمکهای شاغلی اریان معاون کتابخانه وزارت معارف و همچنان شاغلی علام جان خان مدیر کتابخانه ریاست مطبوعات را که در مراجعه به کتب و ماخذ هرگونه تسهیلات را برای این جانب فراهم آورده بودند نیز لازم میدانم.