بامیان - بامیکان - سرخ بت

از کتاب: مسکوکات افغانستان در عصر اسلامی

چو از ره دگر شهر آمد به پیش 

در او نغز بتخانه زاندازه بیش

میان هوا ایستاده بلند نه 

زیرش ستون و نه ز افراز بند


بتخانه (معلق در هوا) بتخانه سرخ بت و بتخانه خنگ بت - بت خانه ککرک - بت خانه شاه شکاری - بتخانه فولادی - بتخانه بت خوابیده (تیروانا) آیا یکی از بتخانه های مذکور بتخانه (معلق در هوا) نیست ؟ اسدی طوسی واضح درین مورد چیزی نمیگوید ، شاعر طوسی خودش بامیان را ندیده، آیا از روی تن پهلوی یا کتاب گرشاسب ابوالوید بلخی با کدام اثر دیگر گرشاسب نامه را تصنیف نموده باشد ؟ آیا امکانات مقایسه در بین است؟ تراش مجسمه ها از سنگ تصاویر ماه در رواقهای بود ، تصاویر مردم - نقش مردان و زنان رقاصه ها و ژنی ها ، موسیقی نوازان در فرق رواق - سرخ بت یا (بت کلان) راهبان و برهمنان و آلوده در خاکستر - کل کردن موی سروزیر رنخ – بستن (لکهن) با دستمال - اعضا و جوارح مجسمه ها از فلزات قالب گرفته نشده - اشتباه زائر چيني اسدی هم به اشتباه رفته ، هیوان تسنگ بامیان را دیده و اشتباه کرده ، اسدی طوسی نا دیده ، زوار چینی مفصل از بامیان و هزاران سمج و معابد صحبت میکند ، سرخ بت و خنگ بت ، آثار رنگ ابی در زیر گلوی بت 35 متری - آثار و شواهد رنگ سرخ در زیر گردن بت کلان 53 متری سرخ بت و خنگ بت عنصری .

وقتیکه گرشاسب در آثر استمداد (مهراج) یکی دیگر از سه شاهان هنود کابلستان شرقی که مرکز و پایتختش در دره کنر (شهر ننگرکوت) بود از شهر زرنج از حوالی ( نیمروز) جانب کابلستان میاید، (بهو) شاه دیگر هنود از هندوان (سراندیب) که در مقابل مهراج سر کشی و نافرمانی نموده بود در اثر جنگهای مکرر او را مطیع ساخت و مهراج سراسر فاتح شده به قلمرو خود یعنی افغانستان باز گشت و گرشاسب را با خود به مسافرت هند و دیدن عجائب و غرائب و جزیره ها و بتخانه های آن دیار دعوت نمود تا میرسد به دیدن (بتی) که آنرا (معلق در هوا) توصیف نموده اند . (بتخانه سوبهار) که اشتباه صری در اصل نام آن پیدا شده در حقیقت عبارت از (شاه بهار) غزنی بوده است .

مقاله مخصوص (بتخانه شابهار) دیده شود. . زیرا موقعیت جغرافیائی پیر مرد برهمنی در (شاه جوی) سر راه (مقر) و (غزنی) و برخورد نامبرده با گرشاسب حین رفتن به صوب کابل و اندرزهای مرد برهمنی و موقعیت (جنگ سکاوند) لوگر از چهار طرف همه ثابت میسازد که علاوه بر فقه الغت (بتخانه سوبهار) غیر از (بتخانه شا بهار) غزنی نمیباشد اما در باب (بتخانه بت معلق در هوا) چیز واضح نمیگوئیم و نمیتوانیم به اثبات برسانیم که مقصد از (بت معلق در هوا) مجسمه های بامیان است، اما قراین و تشابه به این امر نزدیکیهائی بهم میرساند که مبادا اشتباهی در مورد (بتخانه سوبهار) برای خواننده امروزی رخ دهد در مورد (بت معلق در هوا) تکرار نشود زیرا اسدی طوسی اثر خویشرا ترجمه نموده و خودش اینجا ها را ندیده در مورد (عجایب و غرایب هند) که اکثرش افسانه است اصلا کدام اثر دیگر (هند نما)

بدستش افتاده و از آن استفاده کرده است. باری بعد از تذکر این مطالب اینک به ابیات شاعر می پردازیم :

هم از ره دگر شهر آمد به پیش 

در او نغز بتخانه ز اندازه بیش 

یکی بتکده در میان ساخته 

سر گنبدش برمه افراخته 

همه بوم و دیوار او ساده سنگ 

تھی پاک از آرایش و بوی ورنگ 

بتی ساخته ماه پیکر دروی 

برهنه نه زرونه زیور بروی 

میان هوا ایستاده بلند

نه زیرش ستون و نه ز افراز هند

در بامیان اقلاسه بت ایستاده به بلندی 53 متر و 35 مترووسه بت نشسته به ارتفاع ده ده متر و ٦ متروبت (هزار قدمی) که هیوان (تسنگ) زائر چینی (مشارالیه در سال 632 مسیحی به بامیان آمده بود) از آن سخن میگوید تا حال اثری از آن بدست نیامده است و بت مذکور در (نیروانا - آسایشگاه - قبر) آرمیده با میان روی هم رفته عبارت از سه دره است :

۱ - دره عمومی         2 - دره فولادی          ۳ - دره ککرک

در هر کدام این دره ها یک یک بتخانه بزرگ با هیکلهای ایستاده وجود دارد . در دورۀ عمومی اقلا دو مجسمه بودای استاده و سه بود ای نشسته منجمله پنج هیکل بودا وجود دارد که دوی آن مجسمه های 53 و 35 متری است دیده میشود. در (نروانا - قبر) مجسمه روی زمین خوابیده بود بواسط مرورزمانه و آمدن سیل ها و خرابی های دست بشر از بین رفته و محتملا جای آن در باغ (میرسید علی یخ سوز) و برادرش (مزار هر دو برادر بهم نزدیک است) موجود است .

مردم عوام برای رفع دندان دردی به کتاره های چوبی مقابر میخ میزنند و بقایای آبادی هاي قديمه بصورتپه های کوچک خاکی جلب نظر میکند . اینجا وصف تمام شگفتی های بامیان با می را نمیتران شرح داد زیرا با داشتن دوازده هزار سمج و چندین هزار راهب و مناظر بسیار زیبا و آب و هوای فرح بخش و دلنشین مناظر حیرت آور (اژدهای سرخ در ) و دریا چه هفتگانه بند امیر یا بند بربر و دریا چه زیبای فولادی ، راهبان و برهمنان که (هیوان تسنگ) تعداد ایشان را در اواسط قرن هفتم مسیحی (مشارالیه وقتی وارد بامیان میشود که پیغمبر ما حضرت ختمی مرتبت صلی الله عليه وسلم جامه بدل مینمایند) (چندین هزار) میگوید که در اطراف هیکلهای "بودا" حلقه بسته و بدن های خود را به خاکستر مالیده و سیاه ساخته بودند. این راهب هاموی سر و زیر زنخ خود را تراش نموده و به (لکهن) بسته بودند و مانند روزه داران زرد وضعیف می نمودند ژنیها (پریها) به اطراف بودا در حرکت و پرواز دیده میشدند و بعضی خوردنی ها در پطنوسها نهاده از دیوارهای رواق بطرف هیکل بتها به پرواز اند .

از آهن بد آن بت معلق بجای 

همه خانه از سنگ آهن ربای 

یکی از اشتباهات که زوار چینی (هیوان سنگ) حین اقامتش در بامیان نموده (٦٣٢م) همین بود که مجسمه هاي بزرگ (بودا) را از (آهن) نوشته که چنین تصور نموده بود که پیکرها را از (چودن) ریخته و بعد اعضا و جوارح را در محل معینه یکجا نصب نموده باشند . این نظر اشتباه محض بود که زائر چینی دیده و اشتباه کرده و اسد طوسی شنیده و یا خوانده (خودش ندیده) که در قطار شنیدنیهای خود دچار لرزش و اشتباه گردیده است که اصلا محلی است که در جهان کم نظیر است و شرح چگونگی های علمی بودائی آن چندین جلد کتاب بزرگ و ضخیم شده و اهل ذوق به آن مراجعه میتوانند . مطابق شرح و توصیف اسدی طوری گنبد بتکده بلند است که آن به (مه) میخورد . مجسمه هاي باميان در طاقهاي مربوطه خود تقریباً 53 و 35 متر ارتفاع دارد طور ایستاده تراش شده و این عین نظر اسدی طوسی است . بتهای بامیان زیر رواقهای عظیم در حالیکه پشت آنها در کوه چسپیده است بر دو پاهای خود ایستاده و رواق هر یک از هیکل بوداها با تصاویر قشنگ پیکر مردم که بیشتر آنهار (ژنی) و رقاصه و تحفه دهندگان موسیقی نوازان و تصاویر دیگر مردان و زنان را با اشکال مرغ ها نشان میدهد . گویا همان طوریکه شاعر عوصیف نموده است بت ها و تصاویر مذکور به چیری از بالا و پائین بسته یا محکم نمیباشد و صفت (معلق در هوا ) در حق این بتها و بتخانه ها صدق میکند .

گروهی شمن گردا و انجمن 

سیه شان تن و دل سیه ترز تن 

گرفته همه لکهن و بسته روی 

که و مه زنخ ساده کرده زموی 

چنان بد مر آن بیرهان را گمان 

که هست او خدای آمده ز آسمان

فرشتست گردش بپر هر که هست

بفرمانش استاده ایزد پرست

بت ها را بنام (سرخ بت) و (خنگ بت) یاد میکنند و (صلصال) و (شاهمامه) هم میگویند که به تصور آنها (صلصال) مرد و شا همامه زن است.

سرخ بت عنصری و مردم عوام و صلصال عبارت از بت کلان بودائی که ارتفاع آن 53 متر بوده و قرار کندن اطراف پای مجسمه و هم سطح ساختن با بعضی سموچ ها دو متر دیگر به بلندی مجسمه افزوده شد . و بلندی آن به ٥٥ متر رسیده است . یلان مجسمه رنگ سرخ و روی آن رنگ طلایی داشت و هنوز آثار و شواهد آن قابل تشخیص است . مجسمه خورد 35 متری رنگ آبی داشته، این دو هیکل بزرگ بودائی که عامل شهرت بامیان در جهان شده همان (سرخ بت) و (خنگ بت) است و محتملا چنین تصور میشود که تراش بت 35 متری به امر و اراده سلطان کوشانی (کنیشکا) ساخته شده است و یا اولین معبد هوای آزاد که بقایای آن به صورت (استوپه) مخروبه نزدیک بت 35 متری موجود است به امپراطور مذکور نسبت میشود. پس (خنگ بت) محتملا قدیم ترین (بودای) با میان است که زائر چینی و اسدی طوسی را به اشتباه افگنده و در حقیقت اصلا ً فلز کاری در مجسمه های بامیان نداشته است و رنگ آمیزیهای مختلف چیزی است علیحده . من مجسمه بامیان را بتخانه معلق در هوا تعبیر کرده ام. شاید اینطور نباشد . واقعاً بامیان از نقطه نظریت خانه ها و سایر عمر انا تیکه برای یک شهر ضروریست نه تنها یک خانه و یک بتخانه بلکه هزاران (سموچ) . ( یکنفر از مورخین عده سموچ ها را دوازده هزار گفته) و چندین قطار یکی بالای دیگر حفر شده و همه در (کولنگلومریت) (مخلوط سنگ و گل) که ساختمان خود تپه است ساخته و تراش یافته و چنان سنگ ریزه و گل بهم مخلوط شده که جای کندن میخی در ديوار فوق العاده ، سخت است . در سال ۱۹۳۰م میخواستیم تخته های چوبیی با تفصیلات مربوط بزبان دری و فرانسه در سموچ ها بگذاریم تا گردش و معاینه برای جهان گردان آسان شود تنها ميخ هاي فلزی را بکمک کنند به دیوارها فرو برده نمی توانستیم (مقصد سختی دیوارهای معابد بامیان است ) .

از آن بد میان هوا داشته 

که سنگش همی داشت افراشته

در ترجمه البلاغه تالیف (رادویانی) صفحه 86 دو بیت از مثنوی مربوط به داستان (خنگ بت و سرخ بت) عنصری داده شده - بدین قرار :

همه نام کینشان بیر خاش مرد 

دل جنگ جوی و بسیج نبرد

همی تو ختند و همی تاختند

همی سوختند و همی ساختند

متاسفانه ملک الشعرا عنصری چیز زیادی مربوط به با میان ندارد فقط نام های که در عصر اسلامی منورین قوم به بتهای بامیان داده بودند به ما معرفی میکند .