الثانی عمر و لیث
چون یعقوب لیث صفار رحلت کرد، و از دار فنا بدار آخرت خرامید عمر و لیث برادرش بخدمت امیرالمومنین الموفق بالله عرضه داشت به مطاوعت و امتثال بنوشت، و ایالت فارس و گرکان و سجستان و خوراسان ( ۶ ) التماس نمود، واز حضرت خلافت ملتمس او به وفا پیوست و عمرو از جبال عراق با لشکر خود ، و برادر خود بجانب سجستان مراجعت نمود واز انجا بطرف هراة آمد. و این حال در شهور سنه ست و ستین و مائتین بود، و از انجا بطرف نشاپور رفت و خجستانی ( ۷ ) که یکی از امراء محمد طاهر بود، و محمد طاهر از دست صفاریان مخلص گردانیده بود، درین وقت به گرکان بود، پیش از عمرو به نشاپور با آمد و رافع هرثمه از مرو بدو پیوست . در نشاپور با عمرو مصاف کردند
______________________________________________________________________
(۱)اصل: باده غیس . ( ۲ ) اصل: باخرر. ( ۳ ) کذا . ابن محمد چنانچه گذشت پسر طاهر بن عبدالله بن طاهر بن الحسین است.( ۴ ) گردیزی : رجب ۲۶۳ ه ، ابن خلکان ( ۲ : ۴۷۳ ) : رجب ۲۶۲ ه . ( ۵ ) ابن اثیر ( ۷ : ۱۲۹ ) : چون به جند یساپور از کوراهواز رسید در ۹ شوال بمرد . گردیزی و تاریخ سیستان کذا ، ترجمه راورتی : خنده شاپور . اصل: هنده . پ : احده شاپور . ( ۶ ) کذا فی الاصل . ( ۷ ) اصل: و خجستان . و الصحیح خجستانی ، و هو احمد بن عبدالله الخجستانی ، دیده شود طبری ج ۳ و تاریخ سیستان ص ۲۳۶
صفاریان طبقه(۸) (۲۰۰)
هزیمت برعمرو افتاد، بهراة باز آمد. پس امیرالمومنین الموفق بالله عمرو لیث را از ایالت خراسان معزول کرد در شهور سنه احدی و سبعین و مائتین. و جمله بلاد و اطراف ممالک که بدو مضاف بود، محمد طاهر عبدالله را داد ، و او به بغداد بدرگاه خلافت بود، و نیابت و خلافت در امارت خراسان رافع هرثمه را فرمود ، و ماوراءالنهر احمد سامانی را داد ، و هم بخلافت محمد طاهر ، میان عمر و لیث و هرثمه ، واقعات بسیار رفت ، تا آنگاه که رافع هرثمه عصیان دارالخلافت ظاهر کرد و در شهور سنه اربع و ثمانین و ما ئتین ( ۱ ) در مصافیکه با عمرو لیث میداد کشته شد، عمر و لیث سر رافع را بحضرت دارالخلافه فرستاد، و درین وقت مسند خلافت بامیرالمومنین المعتضد بالله رسیده بود، و عمر و لیث از حضرت خلافت ایالت ماوراءالنهر و خراسان و نیمروز و فارس و کرمان و اهواز ، و نقابت در سرای خلافت و شرط بغداد ( ۲ ) ، و آنکه نام عمرو بر سپرهائیکه سر هنگان در سرای خلافت دارند بنویسند، و اسم او در خطبه و سکه به مدینه و حجاز ذکر کنند، جمله التماس نمود از دارالخلافت همه بوفا پیوست، با خلع بسیار و عواطف بیشمار . چون منال ملتمسات ( ۳ ) از دارالخلافت به عمرو رسید، استعداد ضبط ماوراءالنهر کرد، و محمد بشیر ( ۴ ) را که حاجب او بود، به مقدمه با فوجی از لشکر بفرستاد.
امیر احمد اسماعیل سامانی از بخارا روی بخراسان نهاد، واز جیحون عبره کرد و بر در بلخ آمد با عمرو مصاف کرد، و او را بگرفت به دارالخلافت فرستاد و به بخارا رفت ( ۵ ) در شهور سنه ثمان و ثمانین و مائتین ( ۶ ) . معتضد خلیفه بود بفرمود: تا عمرو را در جبس کردند ، و هم در انجا وفات کرد در سنه تسع و ثمانین کار صفاریان به آخر رسید . و الله اعلم بالصواب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)تاریخ سیستان: قتل رافع: ۲۸۳ ه . گردیزی : مانند متن . ( ۲ ) اصل: بغداد و بافک آنجه . پ : مانند متن
(۳) ااصل: ملتمستان . پ : ملمات. ( ۴ ) کذا در اصل و پ . گردیزی ص ۱۲: محمد بن بشر . فرشخی : محمد بن اللیث. تاریخ سیستان: محمد بن بشر . الکامل : محمد بن بشیر . ابن خلکان ( ج ۲ ص ۴۷۸ ) : محمد بن بشر ، راورتی : مانند متن . ( ۵ ) اصل: و بخارا ازو . پ : مانند متن .
( ۶ ) گردیزی : ربیع الاول ۲۸۷ ه . تاریخ سیستان : مانند گردیزی. فرشخی : چهارشنبه ۱۰ جمادی الاولی ۲۸۸ ه . ترجمه راورتی : مانند متن