الثالث بختیار بن الحسن بن بویه
چون پدرش در گذشت ، او بغداد را در ضبط آورد و کارها برجاده پدر بدست گرفته، و استیلاء تمام یافت. چون ممکن شد، المطیع لله از وی التماس نمود: که فتنۀ قرامطه در اطراف ممالک اسلام بسیار شد، آنرا دفع کن و آن قوم را قلعی کلی واجب دار ! بختیار بن حسن بویه بدان فرمان التفاتی ننمود ( ۳ ) ، میان خلیفه و بختیار منازعت ظاهر شد، چنانچه پسر بویه از مطیع لله نا ایمن گشت، و منهیان او را آگاه کردند : که خلیفه با تو غدر خواهد کرد بختیار فرصتی طلبید . بروایت تاریخ ابن هیصم، بختیار بویه، جمله علماء و قضات بغداد را جمع کرد، و خلافت به پسر خود او ابوبکر عبدالریم تسلیم کرد، و او را الطایع لله لقب دادند. چون خلافت بر طایع مقرر شد بختیار دختر خود به وی داد، و بختیار حاجب و نایب خلافت گشت چون بروی مقرر شد بجانب اهواز رفت ، تا مال و خراج جمع کند، سبکتگین چاشنیگیر ( ۴ ) که نایب او بود، مخالفت ( ۵ ) آغاز نهاد، و کار از دست بختیار بیرون کرد.