الحادی و العشرون ذونواس
بن حسان بن حسان بن تبع الاصغر ( ۱ ) . چون بتخت نشست، مملکت اسلاف خود در ضبط آورد . بروایت تاریخ طبری نام او زرعه ( ۲ ) بن حسان بود و لقب او ذونواس ، او بر دین جهودی بود، مرد عادل و ضابط و غازی بود، سالهاء بسیار در ملک بماند ، و از جمله ملوک یمن و تبابعه کس از و با هیبت تر نبود و سایس عظیم بود، و ممالک خود را ضبط کرد، و سپاه به دیار خراسان بود، جمله نصاری بودند ( و ) ذونواس بر دین موسی علیه السلام . اهل نجران را بدین خود دعوت کرد، هر که اجابت نکرد، او را در آتش اند اخت . تنور درازی در زمین بکند، که آنرا در عربیت اخدود خوانند، چندین.هزار کس را در آتش بسوخت، تا زنی را با فرزندی بیاورند ، فرزندش را پیش از و در آتش انداختند ، زن بترسید، فرزند فریاد کرد : که ای مادر مترس ! که اینجا همه روح و ریحانست . ذونواس چون آن بدید ، دست از کشتن بداشت و بازگشت . شخصی ذوثعلبان ( ۳ ) نام به مستغاث بنزدیک نجاشی ملک حبشه آمد، و چند ورق سوخته از انجیل نزدیک او برد و نجاشی آن اوراق بنزدیک قیصر روم فرستاد، که بنزدیک من چشم هست اما کشتیها نیست، از حبشه بزمین رفتن نتوان، کشتیها بفرست . نجاشی حشم بسیار در کشتیها به یمن فرستاد، چون ذونواس خبر یافت اول ایشانرا بطویق خداع دفع کرد، و آن چنان بود که ذونواس بفرمود: تا چند خروار کلید ساختند و بنزدیک حبشه کس فرستاد که این کلید خزاین است ، که قلاع یمن نهاده شده است بهر قلعه فوجی نامزد کن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ( ۱ ) کذا، مسعودی: یوسف ذونواس بن زرعه بت تبع الاصغر ابن حسان کلیکرب. ابن خلدون ( ۲ : ۵۹ ) ذانواس ابن تبان اسعدواسمه زرعه ( ۲ ) اصل و پ و راواتی : عب ( ۳ ) اصل: ثعیلبان طبری: دوس ذ و ثعلبان حمزه : ذوثعلبان
تبایعه طبقه(۶) (۱۸۵)
تا خزاین در تصرف آرند. مهتران لشکر غرور بخوردند ، و لشکر را فوج فوج کرده، بهر شهر و قلعه فرستاد . ذونواس بنزدیک آن قلاع و شهرها کس بفرستاد که در فلان روز میعاد است ، که گاوان سیاه بنزدیک شما آیند همه را بکشید ! جمله آن حشم بدان میعاد کشته شدند چون خبر به نجاشی ( ۱ ) رسید، هفتاد هزار مرد مقاتله نامزد ابرهه کرد و او را فرستاد تا یمن را بگرفت، و خلق را هلاک کرد. ذونواس چون دانست، که طاقت مقاومت ندارد ، سوار در بحر راند و خود را غرق کرد و ابرهه ممالک یمن را بگرفت و در تصرف آورد، و ملک تبابعه به آخر رسید . و از اول عهد الحارث الرایش تا بدینوقت بروایت مقدسی یک هزار و شش صد و شست سال بود ( ۲ ) ، و این حال عهد قباد بود پدر نوشروان. والله العالم العادل