32

شجاع الدوله

از کتاب: جنبش مشروطیت در افغانستان ، فصل دوم ، بخش رجال مهم در حرکت دوم مشروطیت

اصلا از خانزاده گان غوربند و در جمله غلام بچهگان دربار بود ، که به عنوان فراشباشی ، متصدی فرشهای ارگ شاهی و در سفر منتظم خيمه های موکب سلطانی شمرده می شد و بارجال مشروطیت او لهم رابطه داشت. و در حرکت دوم وابسته به حلقه جوانانی بود که شهزاده امان الله خان از آن سر پرستی میکرد طوریکه قبلا در شرح حال جوهر شاه غور بندی (یکی از شهدای مشروطیت اول) نوشتم ب الله گویا قاتل امیر حبیب الله خان همین جوان مشروطیت طلب از گروه امان الله خان بود که به اشاره همین گروه امیر را کشته باشد یعنی حادثه قتل ، علت سیاسی و عامل حزبی و گروهی داشته است.

اما برخی این قتل را مبنی بر انتقام شخصی دانسته و سراغ پای ملکه سرور سلطان ( سراج الخواتین مادر امان الله خان ) را در آن دیده اند . مثلا امیر شبی در قصر چهلستون محفل عیش و نوش آراسته و جمعی از دختران زیبا را بوسیله اخت السراج خواهر خود ، در آن فراهم آورده بود سراج الخواتین دوان محفل عیاشی و سرور وارد شد امير و تمام گلرویان رقصان را مورد شتم و ضرب و هتاکی قرار داد چون امیر ازین حرکت عصبانی شده و ملکه را طلاق داد وی و پسرش عین الدوله به همدستی خاندان لوی ناب  (بارکزئی) و خاندان غلام حیدر خان چرخی و طبقه رادیکال در بار (غلام بچه گان خاص) و دیگر روشنفکران کمیته یی تشکیل دادند تا امیر را بکشند و درین گروه شجاع الدوله فراشباشی دربار هم شرکت داشت. چون امیر در صفر ۱۳۳۷ ق به عادت همه ساله در شکار گاه آهو به کله گوش لغمان رفت ، در آنجا بسبب اعوجاج ديرک خیمه شجاع الدوله فراشبا شی را سخت زد و دندانها یش شکست و این عمل موجب گردید، که شجاع الدولة انتقاماً او را بکشد . مهدی فرخ نویسنده ایرانی که تمام تاریخ افغانستان را با نظر سطحی نوشته و اراده داشته تا هر چیز مهم راهم كوچک و ناچيز ، بدون عمق تاریخی مبنی بر رقابت های قبیلوی و خاندانی نشان دهد و در تاریخ نویسی خود به هیچگونه عوامل و موثرات زمانی و روحی و تکامل اجتماعی و مراحل تسلسل سير طبقاتی قایل و ناظر نیست ، طوریکه در بالا اقتباس شد قتل امیر راهم مبنی بر انتقام جویی مردی یازنی دانسته و سخت به خطا رفته است.

اگر ما این کوته نگری وسطحی نشان دادن تاریخ اجتماعی و فکری ملتی را چنین بپذیریم، پس سوال خواهند کرد، که آیا آن حرکت مشروطیت اول و بخون تپیدن های مردان افغان که ده سال قبل واقع هم اینچنین يک علت شخصی و سطحی داشت ؟ آیا در قیام های عمومی ملت افغان در جنگ اول و دوم افغان و انگلیس و کشتاروا خراج یغما گران انگلیسی، هم فقط دست انتقام جویانه کدام ملکه یا فراشباشی در بار کار میکرد ؟ آیا حمله قاتلانۀ عبدالرحمن لودین ، چند ماه پیش ازین واقعه هم يک عمل انتقامی شخصی مردانه یا زنانه بود ؟ تا جاییکه نویسنده این سطور از اشخاص راستگوی دخیل یا ناظران نزديک واقعهٔ شنیده ام ، ترتیبات قتل، قبلا در مرکز سری مشروطیت دوم گرفته شده و حتی برادر امیر، نائب السلطنه را هم با خود همنوا و هم قسم ساخته و بر مصحفی امضا کرده بودند ، که شرح آن را مرحوم غبار از قول شجاع الدوله داده است.

مرحوم میر قاسم خان که در مشروطیت دوم هم سهيم وحاضر وناظر وقایع بود میگفت: عوامل موجبۀ نفرت از روش سیاسی و عیاشی امیر . قبلا مهیا گردیده بود  که آویزش علیا حضرت با امیر یا کجی ديرک خيمه و تنبیه و ضرب شجاع الدوله  جزویا تی بود که بعداً آن عوامل را تشدید بخشید و شجاع الدوله ( مطابق پلان مطروحه قبلی) داخل خیمه امیر گردید و او را  بضرب تفنگچه بدار الحساب فرستاد باری شجاع الدوله که عضو فعال گروه شهزاده امان الله خان بود بعد از قتل امیر به فعالیت پرداخت و ظاهرا برای تبلیغ امارت نصر الله خان که در جلال آباد از مردم بیعت گرفت و باطناً برای اجرای نقشه کار خود به کابل آمد و در وقایع جلوس امان الله خان و از بین بردن رقیبانش و دیگر امور دست داشت . چون در می ۱۹۱۹ م کابینه اول امانی تشکیل یافت ، همین شجاع الدوله و زیرامنیه بود و بعد از آن در راس هیئت تنظیمه به هرات مقرر گشت( ۲۰ جدی ۱۳۰۰ ش ) و از حوت ۱۳۰۳ ش تا ۱۳۰۷ ش سفیر افغانستان در لندن بود و بعد از ۱۳۰۸ ش از آنجا بر طرف و در برلین مقیم گشت و هم در آنجا در سنه ١٣٢٤ ش مرد ( بشرح احوال جوهر شاه در رجال مشروطیت اول رجوع کنید )

در کتاب معرفی رجال افغانستان طبع آمریکا تولد او را در ١٨٩٦ م در غوربند و شمولش را در جمله غلام بچگان ۱۹۱٦م و هم او را مهمان دار هیئت المانی نوشته اند.

در سنه ۱۹۲۹م هنگام سقوط دولت امانی ، رئیس تنظیمه هرات شد ، که از حمله عبدالرحیم نائب سالار کوهستانی به مشهد و تاشکند گریخت و در برلین مقیم شد.